سردار فلاح‌زاده جانشین نیروی قدس سپاه:
من هر چه به او نزدیک‌تر می‌شدم، دوست داشتم بیشتر نزدیک شوم. بعضی افراد هستند که اگر آن‌ها را از نزدیک بشناسی می‌خواهی از آن‌ها دور شوی، اما شهید حجازی طوری بود که اگر به او نزدیک‌تر می‌شدی، دوست داشتی این نزدیکی را حفظ کنی و بلکه نزدیک‌تر هم شوی. ما شیفته اخلاص در عمل و اخلاص در عبادت ایشان شده بودیم
سردار رحیم صفوی: 
عملکرد شهید حجازی در سه جبهه مشاهده می‌شود؛ اول در جبهه کردستان، دوم در دفاع مقدس و سوم در جبهه مقاومت اسلامی. شهید حجازی در این سه جبهه حضوری فعال داشت و فرماندهی‌اش در این میادین و جبهه‌ها تأثیرگذار بود. البته غیر از حضور در این سه جبهه پس از پایان دفاع مقدس، آقای حجازی سمت‌ها و مسئولیت‌های بسیاری را برعهده داشت که یکی از آن‌ها فرماندهی نیروی مقاومت بسیج بود
عمری سراپا مجاهدت، فکری پویا، دلی سرشار از ایمان راستین و آکنده از انگیزه و عزم راسخ و نیرویی یکسره در خدمت اسلام و انقلاب، خلاصه‌ا‌ی از شخصیت این مجاهد فی سبیل الله است
گذری بر زندگی جهادی سردار شهید سیدمحمد حجازی در کلام همرزمانش 
بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی، شهید حجازی به جانشینی نیروی قدس سپاه می‌رسد. او به عنوان یکی از فرماندهان ارشد نیروی قدس، چه آن زمان که در لبنان حضور داشت و چه زمانی که جانشینی سردار قاآنی را برعهده گرفت، آنقدر عملکرد موفقی داشت که خاری در چشم صهیونیست‌ها بود
خاطراتی از مراحل اول عملیات فتح خرمشهر به روایت یک رزمنده دفاع مقدس
محمود حدوداً ۳۰ سال سن داشت و بین رزمنده‌هایی که نهایتاً در دهه ۲۰ زندگی‌شان قرار داشتند، پیر جمع بود. حرف‌های جالبی می‌زد و می‌گفت شهید جهان‌آرا در همان ساعات اولیه سقوط خرمشهر به نیروهایش گفته که اگر شهر سقوط کرد آن را پس می‌گیریم، مراقب باشید ایمان‌تان سقوط نکند
خاطراتی از عملیات بدر و تیپ مستقل توپخانه ۶۳ خاتم‌الانبیا (ص)  در گفتگو با جانباز سیدمحمودحسینی
چند متری که جلو رفتیم حاج حسین ترمز کرد و گفت: سیدمحمود من نمی‌تونم اینجوری برم! گفتم چکار کنیم حاجی؟ گفت شما برید پایین، من آروم آروم میرم شما هم هر چی مجروح کنار جاده است تا جایی که پشت ماشین جا داره سوار کنید ببریم عقب
گفت‌وگوی «جوان» با خانواده شادکام از داغدیدگان شهدای حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان
هر چند زندگی ما به سختی می‌گذشت، اما گله‌ای نداشتیم. خدا را شاکرم بچه‌های خوبی تربیت کردم. وقتی بچه‌ها چیزی لازم داشتند و من می‌گفتم پولی ندارم تا آن وسیله را برایتان بخرم کوتاه می‌آمدند. دو روز قبل از شهادت میلاد به او گفتم چیزی ندارم که برای خوراکی مدرسه بتوانی ببری! حرفی نزد. بعد کمی پول تهیه کردم و فردای آن روز به میلاد دادم تا برای خودش و برادرش بتواند خوراکی بخرد، بعد متوجه شدم میلاد با آن پول فقط برای طا‌ها خوراکی خریده بود. گذشت او در این سن ستودنی بود
علی شادکام برادر شهید سعیده شادکام است. برادری که تنها خواهرخود را در حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان از دست داده است. غم از دست دادن خواهر و اندوهش را می‌شود از فاصله‌ای دور از همان صوتی که از پشت خطوط تلفن به گوش می‌رسد، فهمید
برگی از حماسه‌آفرینی گروه توپخانه ۶۳  به روایت یکی از رزمندگان این تیپ
به تطبیق گفتم همین مختصات را به سه آتشبار ۱۳۰ م. م جهت شلیک بدهید. چند دقیقه بعد ۱۲ قبضه توپ ۱۳۰ م. م و دو قبضه کاتیوشا به روی مرکز تجمع دشمن در حال شلیک بودند. با توکل به خدا گلوله‌ها یکی پس از دیگری در محل تجمع تانک‌های دشمن منفجر می‌شد
خاطراتی از سردار شهید حبیب‌الله کریمی در گفتگو با همرزم شهید
هر فرد یک جان دارد و شوخی نیست. مثل آن ابزار نیست یا مثل آن سهمیه حج نیست. جانی که خدا یک بار می‌دهد و یک بار هم می‌گیرد، ولی حاج حبیب حاضر شد همان یک جانش را در راه نیروهایش و دوستان و همرزمانش فدا کند. خدا هم بال پرواز به او داد و عاشقانه به سمت معشوقش پر کشید
۱