الف - هفته دفاع مقدس يكي از مناسبتهاي آئيني در تقويم رسمي كشور است. هر ساله قرار است در بازه زماني 31 شهريور تا 6 مهر، به مدت يك هفته با برگزاري مراسمها و همايشها و اجراي برنامهها و پخش توليدات فرهنگي، ارزشها و فرهنگ مرتبط با اين فضا در جامعه بازتوليد شوند. دفاع مقدس و جنگ تحميلي از بخشهاي مهم تاريخ معاصر ايران محسوب ميشوند. اين پديده از وجوه مختلف شايسته تامل و تاني بيشتري از جانب اهل نظر است. مهمترين ويژگي اين پديده شايد آن باشد كه نسبت به ساير پديدههاي پس از انقلاب مشروطه، تنها پديدهاي است كه به علت محدوديتهاي فراوان اعمال شده، مبتني بر عقلانيت و تجربيات كاملاً بومي، هدايت و مديريت شد. از همين رو، بايد به جد براي بازتوليد مفاهيم فرهنگي و جامعهشناختي آن دقت عميقتري صورت گيرد. گذشت بيش از دو دهه از پايان جنگ و انباشت تجربيات اين دوره، اندوخته خوبي براي مرور بر فعاليتهاي انجام شده و انجام نشده دفاع مقدس فراهم آورده است كه ميتوان با ارزيابي مجدد آنها، نسبت به ارتقاي كمي و كيفي برنامههاي فرهنگي اين موضوع اقدام كرد.
جنگ فقط خاكريز نبوده
ب - مروري بر فعاليتهاي صورت گرفته طي 20 سال اخير كه با هدف مستندنگاري دفاع مقدس انجام گرفته است، حكايت از آن دارد كه اين فرهنگ و منظومه شكل گرفته حول آن هنوز گرفتار در بعد نظامي است. اين بيان به معناي ناديده گرفتن تلاشهاي انجام شده يا كمارزش نشان دادن نظاميگري در جنگ نيست. سخن آنجاست كه دفاع مقدس، هسته مركزي توليد يك فرهنگ خاص بود كه در شكلها و قالبهاي مختلف خود را بازتوليد ميكرد. ملموسترين و محسوسترين بعد اين فرهنگ، هماني بود كه به گونه سختافزاري در خط نبرد در جريان بود. در اين ميان اما سخن گرفتن از موضوعاتي مانند نسبت زنان و دفاع مقدس، عكاسي جنگ، مزار شهدا و نمادهاي مرتبط، مشكلات فردي و اجتماعي مردم جنگ زده و امثالهم، همگي از سوژههاي بكري هستند كه در خور شأن و ارزششان مورد پرداخت قرار نگرفتهاند. هر يك از اين موضوعات ميتواند دستمايه يك اثر فرهنگي يا هنري واقع شود. به نظر ميرسد با گذشت زمان و فاصله گرفتن از هسته مركزي اين منظومه، بايد به سراغ لايههاي بعدي آن رفت.
لزوم تعمق آكادميك در خصوص لايههاي فرهنگي جنگ
ج - به تعبير يكي از اساتيد اهل نظر، «جنگ» عميقا پديدهاي فلسفي است. اين بيان به معناي فلسفي محض نگاه كردن به جنگ نيست. مقصود تفلسف و تفكر در جنگ است. جنگ تحميلي به سبب خطبندي شديدي كه در زمان خود ايجاد كرد، به شدت مستعد تفلسف و تفكر و تعمق آكادميك است. اين تعمق نه لزوما به معناي تعمق در موضوع اصلي و نفس حادثه، بلكه به معناي تعمق در هر آنچه است كه به نوعي به جنگ مربوط ميشود. از بازتوليد اين مفهوم در صنعت فرهنگ و سينما و موسيقي و تلويزيون و مطبوعات گرفته تا فرهنگ بازتوليد شده در متن تعاملات مردمي، همگي شايسته توجه بيشتر آكادمسينهاي دانشكدههاي علوم اجتماعي اين ديار هستند. بهشت زهراي تهران به تعبير يك فرانسوي، بزرگترين موزه مردمي جنگ در دنياست. چه تعداد رساله و پاياننامه در حوزههاي جامعهشناسي، علوم اجتماعي، مردمنگاري، هنر و ارتباطات مرتبط با اين مقوله انجام گرفته است؟ هر يك از اين موضوعات ميتواند يك حوزه مطالعاتي در رشتههاي مرتبط با خود باشد. سوژههاي بكر و دستنخوردهاي كه هر يك مملو از معرفتهاي بومي برخاسته از دانش مردمي جامعه است.
غفلت از وجوه مادي دفاع مقدس
د- در ايران آنقدر كه به بخش معنويات و مسائل روحي دفاع مقدس پرداخت شده است، بخش مادي آن مورد توجه قرار نگرفته و از آن غفلت شده است. اين بيان به معناي كم اهميت تلقي كردن ارزشهاي واقعي دفاع مقدس كه نقطه تمايز اين جنگ با ديگر جنگهاي دنيا محسوب ميشود، نيست. صحبت آنجاست كه اين فرهنگ يقينا بخشهاي مادي و ملموسي نيز دارد كه بايد به آنها نيز به قدر ضريبشان پرداخت. در مقام مثال ميتوان موزه جنگ مليتا در جنوب لبنان را به عنوان يك شاهد مثال در نظر آورد. حزبالله در ساخت اين موزه ديدني، در قالب حفظ بركات و ثمرات جنگ 33 روزه كوشيده است زيست واقعي مجاهدان عرصه نبرد را از خواب و خوراك و فعاليتهاي روزمرهشان گرفته تا درگيري فيزيكي و مسلحانه با رژيم صهيونيستي را به تصوير بكشد.
نمايش ادوات نظامي مقاومت همانقدر براي يك بازديدكننده جذابيت و اهميت پيدا ميكند كه سنگر محل عبادت شهيد سيدعباس موسوي. نمايش تجهيزات و ساخت برخي صحنههاي مهيج جنگ در سالن نمايش اين موزه نيز، وجهي حماسي و جذاب به آن داده است. بيدليل هم نيست كه روح حاكم بر مليتا به هيچ وجه نوستالوژيك محض و سير در گذشته نيست و در زمانِ حال هم بازتوليد ميشود. حالا اگر به وضعيت فعلي خود ما نگاهي بيندازيم به جز باغموزههاي دفاع مقدس كه اخيرا در حال راهاندازي هستند مكاني اين چنين نداريم كه به صورت فيزيكي و محسوس، وجوه واقعي صحنه نبرد را به تصوير بكشد. به همين جهت هم است كه يادمانهاي دفاع مقدس در ايران بيشتر حالتي نوستالوژيك پيدا كرده كه با سفر به گذشتهاي كه اكنون ديگر نيست، اين يادمانها نسبتي رواني، معنايي و نوستالوژيك برقرار ميكنند. اين قلم هرگز در پي بزرگنمايي بيش از حد به بخش مادي دفاع و ناديده گرفتن بخش غيرمادي آن نيست بلكه سعي بر آن دارد كه روايت درست از واقعيت بايد آنگونه بايد كه آن پديده در عالم واقعيت به وقوع پيوسته است. استقبال از معدود آثار تجربه شده اين حوزه نظير مجله تصويري «حماسه» كه تا يك سال قبل از تلويزيون پخش ميشد و وجوه مختلف نظامي، تبليغي و هنري دفاع مقدس را به تصوير ميكشيد، خود گواه اين مدعاست كه چه عطشي بين مخاطبان نسبت به رصد جنگ از چنين رويكردي وجود دارد.
توريسمِ جنگ
ه - «گردشگري جنگ» همچنان مغفول و مظلوم است. هرچند اين موضوع در حوزه مخاطبان داخلي خود در قالب «اردوهاي راهيان نور» ارج و قرب بالايي پيدا كرده است تا جايي كه سالانه جمعيتي بالغ بر 2 ميليون نفر را با خود درگير ميكند اما با اين حال نبايد از نظر دور داشت كه مناطق عملياتي، پتانسيل جذب گردشگر خارجي را نيز دارند. اين امر آنجايي اهميت بيشتري مييابد كه آن را به عنوان ابزار و مسيري براي تشريح جنايتهاي ضدانساني حكومت صدام و قدرتهاي پشتيبانيكننده از آن بدانيم. تجربه موفق «موزه صلح تهران» در تشريح جنايات صورت گرفته در حمله شيميايي رژيم بعث و تبيين وضعيت نامساعد جانبازان شيميايي و ارتباطي كه با نهادهاي غيردولتي ضدجنگ در دنيا برقرار كردهاند، نشان ميدهد كه دست گذاشتن روي چنين مواردي، نتايج و پيامدهايي به دنبال دارد كه شايد از كانالهاي مستقيم و ديپلماتيك و رسمي نظير وزارت امور خارجه به دنبال نداشته باشد. بهره گرفتن از ديپلماسي عمومي نظير آنچه در خصوص «موزه صلح تهران» رخ داده است، ميتواند در خصوص بازديد گردشگرانِ خارجي علاقهمند از مناطق عملياتي و حتي طراحي برنامههاي خاص آنان نيز ميتواند به شدت تأثيرگذار باشند.
ادبيات دفاع مقدس؛ موتور محرك اصلي صنعت فرهنگِ جنگ
ز - ادبيات دفاع مقدس، همچنان موتور محرك حوزههاي و زمينههاي مختلف و مرتبط با اين حوزه است. اين حوزه هم خاطرات جنگاوران و افرادِ مختلفي را روايت ميكند كه به نوعي با اين پديده نسبت برقرار كردهاند و هم ماده خام اوليه را براي توليد ساير مواد فرهنگي فراهم ميكنند. توليد رمان، قصه، داستان، شعر، فيلم، لوازمالتحرير و امثالهم هر يك نيازمند مواد خامي هستند كه از لابهلاي روايتهاي خاطرهنگاري بيرون ميآيند. با اين حال، گونه ادبي خاطره در اين ميان، نبض پر طپش ادبيات دفاع مقدس است. اين استقبال علاوه بر آنكه مسئوليت دستاندركاران اين حوزه را سنگينتر ميكند، در عين حال اين موضوع را نيز متذكر ميشود كه تا حد ممكن بايد اقشار و لايههاي مختلف اجتماعي كه با جنگ ارتباط داشتهاند را با هم روايت كرد. رويكرد محسوس و قابل تقدير برخي مراكز نظير دفتر ادبيات مقاومت حوزه هنري در سالهاي اخير نسبت به مسئله «زنان و دفاع مقدس» را ميتوان در اين راستا ارزيابي كرد. ضمن احترام به همه گونههاي فرهنگي و هنري، اهميت و ضرورت ادبيات دفاع مقدس و گونه خاطره، اهميتي دوچندان داشته و به نوعي، حكم موتور محرك صنعتِ فرهنگي اين حوزه را دارد. اين سياهه را با ذكر جملهاي از بنيانگذار جمهوري اسلامي به پايان ميبرم:«جنگ براي ما يك نعمت الهي بود. »