حسین گلمحمدی
هيچ چيزي بدتر از اين نيست كه در جمعي حضور داشته باشيم و بدانيم افراد آن جمع با ما روراست نيستند و به محض خارج شدن ما از آن جمع شروع به حرف زدن درباره ما ميكنند. آخرين باري كه در جمع دوستانم بودم حس تنهايي در ميان همه بدجوري آزارم ميداد. حس آزاردهندهاي كه ميدانستم در پس هر لبخندي چه حرفي نهفته است. چند وقتي بود به اين ظاهرسازيهاي دوستانه پي برده بودم و خيلي آزرده خاطر شدم وقتي فهميدم برخي دوستانم با من روراست نيستند و فقط براي منافع خود با من رفاقت دارند. با خودم فكر كردم شايد يك جاي كار من هم ايراد دارد، وگرنه دليلي ندارد حس كنم اكثر دوستانم صادق نيستند. به هر حال بر خلاف آن ضربالمثلي كه بعضيها را فقط سياه ميبيند، همه ما كمابيش ميتوانيم روده راست داشته باشيم!
از ماست كه بر ماست
همه ما از دروغ ، فريب و دورويي ناراحت و دلگير و از بياعتمادي و بيصداقتي دلخور و عصباني ميشويم. فقط كافي است يك نفر با ما روراست نباشد، همان بس كه انگ بياعتمادي را به كل جامعه بزنيم ولي يك سؤال؛ افراد اين جامعه را چه كساني تشكيل ميدهند؟ آيا مردماني از سرزمينهاي دور تشكيل دهنده جامعه هستند يا خود من و شما با هم اين جامعه را تشكيل ميدهيم؟ اين دروغگويي و عدم روراستي و بياعتمادي را چه كساني در جامعه تزريق ميكنند؟ آيا افرادي از سرزمينهاي ديگر با سرنگ آلوده جامعه ما را بيمار ميكنند يا همين افراد حي و حاضر جامعه كنوني عامل اين وضعيت هستند؟ فراموش نكنيم از ماست كه بر ماست. واقعيت تلخ است اما بايد بپذيريم كه هيچ كس غير از خود ما روح جامعه خود را آلوده به بياعتمادي نميكند. وقتي فقط به فكر خود و منفعت خود هستيم دست به دروغ و كلك ميزنيم. انگار فراموش كردهايم كه با صداقت هم ميتوان به سود و منفعت رسيد و شايد سود و منفعت مترادف و هم معني با دروغ و كلك شده باشد كه ما از آن بيخبريم.
عدم صداقت نوعي ضعف شخصيتي است
خيليها معتقدند جبر زمانه اجازه نميدهد آنها صداقت و راستي پيشه كنند، در حاليكه اينگونه نيست. چرا بايد جامعه افراد را به سمت دروغ و فريب هل دهد؟ آيا غير از اين ميتواند باشد كه به دليل ضعفهاي شخصيتي كه اين افراد دارند و براي پوشاندن آن ضعفها و كمبودها نميتوانند با ديگران روراست باشند؟ در حقيقت افرادي كه نميتوانند با خود و ديگران روراست باشند، دچار ضعفها و كمبودهايي هستند كه آنها را وادار به اين رفتار ناپسند ميكند. اين افراد زندگي خود را با دروغ ميگذرانند اما اين دسته افراد تا چه زماني ميتوانند در زندگي خصوصي و كاري همه چيز را با دروغ پيش ببرند؟ حتماً يك جايي خسته ميشوند و كم ميآورند اما شايد آن زمان ديگر براي جبران خيلي دير باشد.
وقتي انكار ميكنيم با خودمان صادق نيستيم
كارشناسان روانشناسي منبع اصلي بسياري از بيماريهاي رواني را انكار ميدانند؛ يعني وقتي ما در زندگيمان موقعيتي را انكار ميكنيم در واقع نشان دهنده اين است كه ما با خودمان صادق نيستيم و اين صادق نبودن به خودي خود يعني نداشتن اعتماد به نفس، نداشتن يك جايگاه اجتماعي درست، سرخوردگي در اجتماع و روابط و عملاً از دست دادن انگيزهها و پيدا شدن يك افسردگي در وجود ما كه ميتواند سرآغاز يك بيماري رواني هم باشد. افرادي كه با خود روراست نيستند قطعاً در روابطشان با ديگران هم اثر تخريبكنندهاي ايجاد ميكنند. افرادي كه روراست نيستند نميتوانند در يك فضاي صميمي با ديگران ارتباط برقرار كنند. وقتي اولين دروغ را ميگويند مجبورند دومين دروغ را هم بگويند، به همين ترتيب ديواري از بياعتمادي بين خود و ديگران ميكشند كه نتيجهاي جز تنهايي و انزوا به دنبال ندارد.
خشت اول را با دروغ نگذاريم
خشت اول گر نهد معمار كج، تا ثريا ميرود ديوار كج. در هر رابطهاي اگر قدم اول و خشت اول را با دروغ پايهگذاري كنيم تا آخر هم بايد بر همين اساس پيش برويم. روراستي يا دروغگويي ريشه در تربيت افراد دارد. از آنجايي كه بچهها الگوبرداري از پدر و مادرشان بسيار زياد است، وقتي در خانوادهاي پرورش مييابند كه پدر و مادر با هم صادق نيستند و روراست نبودن را به بچهها آموزش ميدهند طبيعي است كه اين در ذهن بچهها به عنوان يك ويژگي و صفت بد، يك كار و حتي رفتار بد جا نميافتد، يعني در ذهنشان معنا و مفهومي ناپسند پيدا نميكند و بعدها خيلي راحت در اجتماع به همين روش رفتار ميكنند. ما خيلي اوقات در جامعه با افرادي روبهرو ميشويم كه رعايت ادب و احترام برايشان مهم نيست و اين عملاً به خانواده و بستري كه در آن رشد كردهاند بر ميگردد يا حتي بد صحبت كردن و به كار بردن الفاظ نادرست يا حتي دروغهاي پي در پي كه افراد به كار ميبرند اين نشان ميدهد كه معنا و مفهوم بدي از دروغ در ذهنشان نيست يعني تعريفي از زشتي آن ندارند به همين خاطر خيلي راحت اين كار را انجام ميدهند. در واقع بايد گفت اين رفتار اكتسابي است اما معنايش اين نيست كه چون در خانواده اين را به اين شكل آموزش ديدهايم پس تا پايان عمر هم بايد به همين شكل زندگي كنيم. به هر حال ما به مرحلهاي از زندگي ميرسيم كه بسترهاي اجتماعي بزرگتري را تجربه و قدرت تشخيص خوب از بد را دريافت ميكنيم. پس خود ما تعيين كننده رفتارمان در اجتماع هستيم. خود ما بايد بدانيم كه آيا روراست بودن با ديگران خوب است يا عدم روراستي و به نوعي صادق نبودن؟
با خود صادق باشيم تا با ما صادق باشند
براي اصلاح هر خطا و اشتباهي چه در جامعه و چه در خانواده هر كسي موظف است يك قدم بردارد. مهمترين نكته در اين است كه قبل از اينكه با ديگران صادق باشيم اول بايد با خودمان صادق باشيم. پس بهتر است ابتدا از خودمان شروع كنيم. به راستي چقدر با خودمان روراست هستيم؟ يا تا به حال چقدر خودمان را فريب دادهايم؟ چقدر به آنچه ميگوييم ايمان داريم؟ بهتر است قبل از هر جوابي كمي تأمل كنيم. كساني كه با خودشان صادق و روراست هستند انسانهايي با اعتمادبه نفس و عزت نفس هستند. اين افراد خودشان را بسيار قبول دارند و هميشه به خودشان احترام ميگذارند. روراستي كليد اعتماد ديگران به ماست. وقتي ما با خودمان روراست هستيم در واقع تكليفمان را با ديگران هم روشن كردهايم. آنها به ما اعتماد ميكنند و حرف و عمل ما را قبول خواهند داشت.