اين موضوع بديهي است که شادي امري ضروري براي انسان است. در سايه شادي و نشاط، زندگي معنا و مفهوم خاصي پيدا ميکند و دلها به هم نزديک و ترس و نگراني و ناکامي بياثر ميشود. شادي نه تنها بر روح و روان انسان تأثير ميگذارد، بلکه جسم او را هم تحت تأثير قرار ميدهد. تأثير غم و شادي به خود شخص منحصر نيست، بلکه بر تمام جامعه تأثير ميگذارد و به همه افراد سرايت ميکند. بر اين اساس هيچ کسي با شاد بودن مخالف نيست ولي انتخاب اسباب و راههاي شادي کردن هم در اين ميان مهم است. عدهاي براي خودنمايي دست به کارهايي ميزنند که فقط موجب رنجش اطرافيان ميشود، در حالي که با خودخواهي نميتوان شادي واقعي آفريد. البته اينکه کودک و نوجوان و جوان به اقتضای سن و شرايط بلوغ نياز به تخليه انرژي روحي و جسمي خود دارد يک امر بديهي و غير قابل انکار است، اما وظيفه والدين و مسئولان اين است که آنها را هدايت و اسباب آن را فراهم کنند. وقتي نوجوان و جوان خود را رها ميکنيم تا خود راههاي تخليه انرژياش را پيدا کند معلوم نيست سر از کدام ناکجاآبادي درميآورد و چه حوادثي او را تهديد ميکند. پس بهتر است همراه با فرزندان خود شادي و هيجان را تجربه کنيم.
اگر در يک آمارگيري از تعدادي افراد جامعه که در سنين مختلف قرار دارند و هر کدام در جايگاههاي مختلف اجتماعي هستند بپرسيم که تعريف شما از شادي چيست؟ قطعاً جوابهاي متفاوتي ميشنويم. يکي شادي خود را در گوش دادن به موسيقي با صداي بلند ميداند. يکي در مهماني دادن و مهماني رفتن ميداند. يکي با ويراژ دادن و ديگران را ترساندن ميداند. اما در عين حال هستند کساني که با رفتن به کوه و دشت و کوهنوردي کردن يا کتاب خواندن و نوشتن شاد ميشوند و شادي را با آرامش دوست دارند. هميشه که قرار نيست شاديهاي خود را با صداي بلند به رخ ديگران بکشيم و با فرياد به ديگران بگوييم ما شاد هستيم. البته در شاديهاي دسته جمعي ميتوانيم توليد شادي و هيجان کنيم تا ديگران هم از شادي و شاد بودن ما هم شاد شوند اما فقط در شرايطي که موجب آزار و اذيت سايرين نشويم. شاد کردن ديگران در وضعيتي که اکثر مردم دچار مشکلات اقتصادي و اجتماعي هستند کار مهم و البته بسيار سختي است، اما هر کسي ميتواند به سهم و نوبه خود اين کار را در حق عزيزان و دوستانش انجام دهد.
بدون شک شاد زندگي کردن و شاد بودن واقعي يک نوع رضايت دروني است که در انسان وجود دارد که از فردي به فرد ديگر هم متفاوت است. با خود فکر کنيم چه کارهايي باعث شاد بودن ما ميشود. اگر دوست داريد موسيقي گوش بدهيد گوش دهيد اما يا با صداي آرام يا با استفاده از هدفون با صداي بلند گوش دهيد و اينگونه ديگران هم آزرده خاطر نميشوند. با ورزش و پيادهروي سريع ميتوانيد انسانهاي شادي باشيد چون بالا بردن ضربان قلب تا 10 ضربه در هر يک دقيقه براي 15 تا 30 دقيقه در روز باعث شادتر شدن انسان ميشود. شادي مانند عطري است که تا خود ما از آن استفاده نکنيم نميتوانيم به ديگران بزنيم. پس با هم بخنديم نه به هم بخنديم. براي خوشحال بودن خود اول شادي ديگران را در نظر بگيريم، نه اينکه شادي ما موجب اندوه ديگران شود. شادي ما با هم نه تنها شاديها جمع که در هم ضرب ميکند و به توان ميرساند. پس هرچه بيشتر به مردم کمک کنيم تا بخندند، تا ما هم بيشتر مسرور شويم. هميشه سعي کنيم شاد باشيم حتي زماني که انبوه مشکلات زندگي کمر به شکستن ما بستهاند.