در میان پژوهشگران و مؤلفان آثار مربوط به اخلاق، بیشک استاد جواد محدثی جایگاهی ویژه و ارزنده دارد و در میان آثار عدیدهای که درباره این موضوع تألیف و منتشر شده است کتاب «اخلاق معاشرت» ایشان گنجینه گرانبهایی است که خواندن آن برای هر مسلمانی از ضروریات است، از آن رو که در این کتاب هر آنچه دانستنش درباره اخلاق و رفتار و تعامل میان مسلمانان لازم میباشد با جامعیت و زیبایی تمام آمده است. باید گفت: هرچند این اثر ارزنده بارها منتشر و هزاران نسخهاش خوانده شده است، اما هستند کسانی که شاید حتی از وجود چنین اثری بیخبر هستند. نخستین سطور مقدمه کتاب با چنان واژههای صمیمی و زیبایی نگاشته شده است که هر صاحبدلی را به ادامه خواندن جذب میکند: «دوست داریم زنـدگیهایمان، سـرشار از صـمیمیت و خـونگرمی و صـفا باشـد. حریم انسانهـا و حرمت همگـان، محفوظ بمانـد و معاشـرتهایمان نشئت گرفته از فرهنگ قرآنی و تعالیم مکتب باشد...» آنچه در این نوشته میآید مروری بر پنج فصل طلایی از این کتاب جامع اخلاق عملی است و نیز، ادای دین به عالمی که ماحصل تلاش و تکاپوی پژوهشی او مستحق استفاده همگان است. باشد که در ماه رمضان، ماه پرهیزگاری و خودسازی برایمان مفید باشد.
۱- سلام یعنی از جانب من آسوده باش
بیشک پیوندهای اجتماعی، نیازمند ابزارهایی برای «تحکیم» است، اما استوارسازی رشتههای پیوند و دوستی با کلیگویی به دست نمیآید. باید نمونههای عملی و مصداقهای خاص و روشن ارائه شود، تا مرزهای دوستی و پیوندهای عاطفی استوارتر گردد و پایدار بماند. سلام کردن و دست دادن یکی از این امور است. سلام، نام خداست و تحیت الهی. سفارش پیامبر است و امامان. تا آنجا که فرمودهاند: اگر کسی پیش از سلام، شروع به سخن کرد، جواب ندهید. وقتی دو نفر به هم میرسند، نگاهها که به هم میافتد، چهرهها که رو در رو قرار میگیرد، نخستین علامت صداقت و مودت و برادری، «سلام دادن» است و در پی آن، دست دادن و مصافحه. دست در دست، چون پیوند دو قلب. سلام در حقیقت اطمینان دادن به طرف مقابل است که هم سلامتی و تندرستی تو را خواستارم، هم از جانب من آسوده باش و مطمئن که گزندی به تو نخواهد رسید. من خیرخواه تو هستم، نه بدخواه و کینهورز و دشمن. سلام هم چنین نوعی درود و تحیت اسلامی است که دو مسلمان به هم میگویند. دو نفر را تصور کنید که به یکدیگر میرسند، آشنا و دوست هم هستند. در این برخورد، بهتر است نخستین کلامشان چه باشد؟ آیا مناسبتر از سلام چیزی سراغ دارید؟ سیره رفتاری رسول اکرم (ص) آن بود که به هر که میرسیدند -حتی کودکان- ابتدا به او سلام میکرد، بهخصوص در مورد سلام کردن به کودکان میفرمودند: «پنج صفت است که تا زندهام، آنها را رها نخواهم کرد، یکی هم سلام دادن به کودکان است، تا پس از من سنت گردد.» سلام دادن به دیگری نه تنها چیزی از قدر و جایگاه انسان نمیکاهد و هیچ گونه ضرر و زیان مادی، پولی، آبرویی و... ندارد، بلکه محبتآور و صفابخش است و خداپسند و سیره رسول خدا (ص) و روش و منش اولیای الهی است. به علاوه، نشانهای از تواضع و فروتنی و نداشتن کبر است. انسانهای متواضع، نه تنها زیان نمیبینند، بلکه عزت و محبوبیت هم پیدا میکنند.
۲- تبسم، کلید محبت و دوستی است
همانگونه که سلام آغازین رفتار حسنه انسان در تعامل با دیگران است، گام دوم نیز، رفتار و گفتار خوش است. بخشی از اخلاق نیکو، در خوشرویی متجلی است، بخشی در خوشخویی و بخشی هم در خوشگویی. شاید گیراتر از حُسن خلق، واژهای نباشد که ترسیمکننده روحی زلال و طبعی بلند و رفتاری جاذبهدار باشد. چیزی که عنوان برجسته رفتار یک مسلمان است و معیار کمالِ ایمان یک مؤمن، آنگونه که رسول خدا (ص) نیز، به این فضیلت متعالی آراسته بود. در مواجهه دو نفر با یکدیگر، پیش از هر سخن و عمل، دو صورت با هم روبهرو میشود. مواجهه دو انسان با هم و کیفیت این رویارویی چهرهها، نقش عمده در نحوه گفتار و رفتار دارد و رمز گشایش قفل دلهاست. خوشرویی، هم در نگاه مطرح است، هم در لبخند. هم در گفتار آشکار میشود، هم در رفتار. چه بسا رابطهها و دوستیهایی که با ترشرویی و اخم کردن و عبوس شدن به هم خورده است. از سوی دیگر مبدأ بسیاری از آشناییها هم یک تبسم بوده است. وقتی با چهره شکفته و باز با کسی روبهرو میشوید، در واقع کلید محبت و دوستی را به دستِ او دادهاید. برعکس، چهره اخمو و ابروهای گره خورده و صورتِ درهم و بسته، دریچه ارتباط و صمیمیت را میبندد. اگر این خوشرویی و خندهرویی با نیت پاک و الهی انجام گیرد، علاوه بر تأثیر محبتآفرین، حسنه و عبادت به حساب میآید. تبسم، مبدأ بسیاری از آشناییها و زداینده بسیاری از غمها و کدورتهاست. شگفت از کسانی است که از این کار بیزحمت و رنج و خرج، که برکات فراوان دارد، طفره میروند و به سختی حاضرند گُلخنده مسرت را بر لبان خود و چهره دیگران بیافرینند. برخورد با چهره باز با دیگران، آنان را آمادهتر میسازد تا دل به دوستی با شما بسپارند. وقتی با چهره شکفته و باز با کسی روبهرو میشوید، در واقع کلید محبت و دوستی را به دستِ او دادهاید. هنرمند کسی است که بتواند غبار غم از خاطرها بزداید. بعضیها حضوری غمآفرین دارند، برخی هم محضری غمزدا. گروه اخیر، آیت لطف الهیاند که قدرشان ناشناخته است. اگر اولین برخورد ما با کسی، به گونهای باشد که غم او را به شادی و نگرانیاش را به اطمینان مبدل سازد، دریچهای به دنیای صفا و سرور به رویش گشودهایم.
۳- ادب مدالی بر سینه توست
از منظر اسلام بالاترین ثروت یک مسلمان ادب اوست. در برخوردها چیزی به زیبایی و جذابیت ادب نمیرسد. باید آن را آموخت، به کار بست تا روابطی سالم و احترامآمیز و پایدار میان افراد حاکم شود. اما این صفت که سرمایه ارزشمند رفتاری انسان و رسالت پدر و مادر و مربی است بر چه پایههایی استوار است؟ آیا یک خصلت درونی است؟ آیا رفتاری اجتماعی است یا حالتی روحی؟ رمز اینکه انسان از افراد مؤدب، خوشش میآید چیست؟ وقتی سخن از ادب به میان میآید، نوعی رفتار خاص و سنجیده با افراد پیرامون در نظر میآید. این رفتار که از تربیت شایسته نشئت میگیرد، به نحوه سخن گفتن، راه رفتن، معاشرت، نگاه، درخواست، سؤال، جواب و... مربوط میشود. امام صادق (ع) فرمودند: «پدرم مرا به سه نکته ادب کرد... فرمود: هر کس با رفیق بد همنشینی کند، سالم نمیماند و هر کس که مراقب و مقید به گفتارش نباشد پشیمان میگردد و هر کس به جاهای بد، رفت و آمد کند، متهم میشود.» آنچه در این حدیث مطرح است، ضابطه داشتنِ «دوستی» و «گفتار» و «معاشرت» است. دوست داری با تو چگونه رفتار کنند؟ مگر نه اینکه میخواهی تو را با احترام یاد کنند؟ خوبیهایت را بگویند؟ نام و لقب زشت بر تو نگذارند؟ مگر نه اینکه از توهین و تحقیر و استهزای دیگران نسبت به خودت ناراحت و رنجیده میشوی؟ مگر نه اینکه دوست داری در جمع مردم، مورد تکریم و تشویق و توجه قرار گیری؟ یکی از نکات مهم مربوط به معاشرت، آن است که آنچه را درباره خود نمیپسندی، درباره دیگران هم روا ندانی و آنچه نسبت به خویش دوست میداری، برای دیگران هم بخواهی و آنچه را در کار دیگران زشت میشماری، برای خود نیز زشت بدانی. اگر از کارهای ناپسند دیگران انتقاد میکنی، همان کارها و صفات در تو نباشد. این نوعی «خود ادب کردن» است و کسی به این موهبت دست مییابد که از فرزانگی و هوشیاری و عقلانیتی تیز و بصیر برخوردار میشود. ادب مدالی است بر سینه صاحبش که چشمها و دلها را خیره و فریفته میسازد. اما این همه از ادب گفتیم، چه خوب است از شناخت بیادب و بیادبی هم بگوییم. شاخصهها و نشانههای بیادبی چیست؟ کسی که در برخورد با افراد مدام به استهزای دیگران و غیبت آنان مشغول است، آنکه یاوه دیگران را با یاوه و دشنامشان را با دشنامی زشتتر پاسخ میدهد، آنکه در مجالس و محافل و صفها، رعایت حق دیگران و نظم و مقررات و سکوت و نوبت را نمیکند، آنکه حاضر نیست به حرف دیگران گوش دهد، کسی که در گفتوگو جانب انصاف و حق را مراعات نمیکند، اینها همه نشانههایی از فقدانِ ادب است. بیادبی، در حقیقت بیاعتنایی به حقوق و شخصیت و حرمت انسانهاست.
۴- بدون اجازه وارد نشو و نگاه نکن
این روزها متأسفانه قبح بدون اجازه وارد شدن به حریم خصوصی ریخته شده است. همین که مخابرات یک سره پیامک میفرستد نشانهای از نقض حریم خصوصی است. سرک کشیدن به زندگی دیگران در فضای مجازی هم که دیگر تبدیل به عادت شده است. بیشک نهاد خانواده، از مقدسترین نهادهاست. خانواده و خانه، حد و حریمی دارد که باید رعایت شود و مورد تعدی و مرزشکنی قرار نگیرد. تهاجم و تعدی به این حدود و حقوق، گاهی هم از طریق نگاه است که کنترل آن ضروری است. آنچه سبب بیبهایی چشمها میشود، بیمحابایی آنهاست، یعنی شناختن حریمها و مراعات نکردن حقوق شخصی دیگران و ورود به قلمرو ممنوع. چشم، گوهر ارزنده و نعمت عظیم الهی است و ارزش آن برابر با کل وجود و جان آدمی است، تا آنجا که اگر کسی دو چشم دیگری را کور کند، دیه کامل یک انسان بر عهده او است و دیه یک چشم، به قدر نصف دیه انسان است. چشم، با همه ارزشی که دارد، وقتی بیپروا و بیمحابا شود، از «بها» میافتد. این حرمتشکنی برای چشمهای ناپاک، نهایت حرمتگذاری برای حقوق شخصی در زندگی خصوصی انسانهاست. بسیاری از گرفتاران به مفاسد اخلاقی، از طریق کنترل نداشتن روی دید و نگاه به این وادی کشیده شدهاند. بیاجازه نمیتوان سرِ کیف و کمد کسی رفت، یا دفتر کسی را خواند، یا آلبوم خانوادگی او را نگاه کرد یا نامه او را گشود و خواند. راز اشخاص هم جزو محدوده حقوق شخصی آنان به حساب میآید. اگر کسی رازی را به امانت نزد ما میگوید، نباید خیانت کرد و اسرارش را فاش ساخت. اگر حامل نامهای به دیگران هستیم، حق گشودن نامه و مطالعه محتوای آن را نداریم. خویشاوندی و صمیمیت در دوستی، مجوز ورود به «منطقه ممنوعه» در زندگی شخصی آنان شمرده نمیشود. به آنچه خارج از قلمرو «اذن» و «اجازه» قرار دارد، وارد نشویم. اگر گفتند: راضی نیستیم مطالب این دفتر را بخوانی، یا اگر مطلبی و انتقادی و مقالهای نوشتند و با نوشتن «امضا محفوظ» گفتند که راضی به افشای نام نیستند، افشای آن خلاف ادب و قانون و وجدان است. مجموعه آنچه «راز شخصی» و اسرار زندگی خصوصی محسوب میشود، بسیار است. تنها در خانه و اتاق و نامه و راز هم خلاصه نمیشود. ممکن است حتی نوعی از غذا و میوه و خوراکی در خانه و یخچال و... کسی باشد ولی دوست نداشته باشد که آن را بدانند. یا یک بیماری یا نقص عضو و جسم در کسی باشد که نخواهد دیگری آن را بداند. یا در شرایط بحرانی خاصی قرار داشته باشد که نخواهد مردم بدانند. همه اینها در قلمرو «حریم شخصی» است و ورود به آن «اجازه» میخواهد.
۵- مزاحم نباش و مردمآزاری نکن
در معاشرتها همانگونه که هیچ عاملی به اندازه خدمت و یاری و گشودن گره از کار خلق، جلب کننده دلها و محبتها نیست، هیچ عاملی نیز به اندازه آزار و زحمت و آسیبرسانی، رشتههای دوستی و علقههای مودت را از هم نمیگسلد. هرچه ایجاد زحمت و مزاحمت برای هم فراهم شود، به همان مقیاس، رابطهها تیرهتر، دلها جداتر از یکدیگر، دیدها نسبت به هم منفیتر و زندگیها به رنج و یأس و سرخوردگیها نزدیکتر و آمیختهتر خواهد بود. اما جلوههای مزاحمت چیست؟ حتماً افرادی را میشناسید که وجودشان، رفتارشان و زبانشان، برای شما دردسر تولید میکند و شما از دست و زبان آنان آسوده نیستید. آنکه آسایش دیگران را به هم بزند، «مزاحم» است. در واقع میتوان گفت: مزاحم، از دایره اسلام بیرون است. این کلام صاحب شریعت و رسالت محمدی (ص) است، آنجا که به اصحاب خویش فرمودند: «آیا شما را خبر دهم که «مسلمان» کیست؟ مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبانش آسوده باشند.» فرقی نمیکند که این «سلب آسایش» و «آزاررسانی»، با حرف باشد یا عمل، مادی باشد یا روحی، برای فرد باشد یا جامعه، از سوی فرد باشد یا جمع، شخصی باشد یا دولتی، در خانه باشد یا اجتماع. هر کسی به نحوی، در هر جا به گونهای. زیرا رابطهها متنوع است، نوع ایجاد مزاحمت و زحمت هم بیشمار و رنگارنگ. دیرهنگام به خانه رسیدن و به جای زدن زنگ در، با بوق زدن اعلام اینکه: منم! در را باز کنید. این کار برای همسایههایی که در حال استراحتند، ایجاد مزاحمت است. بنایی و ساختمانسازی داشتن و شن و ماسه و آجر و خاک را در مسیر مردم ریختن و راه را بند آوردن و گرد و خاک به حلق و زندگی دیگران رساندن مزاحمت است. صدای رادیو، ضبط و بلندگو را در مراسم شادی و عزا و جشن و سوگواری تا حدی بلند کردن که سلب آسایش از دیگران کند. مساجدی که بلندگوهای خود را در مجالس ختم یا شبهای رمضان و محرم تا دیروقت، به بیرون از مسجد وصل میکنند و همسایگان را از دین و مسجد و عزاداری بیزار میکنند، مسئولند. پارک کردن ماشین و موتور در جای نامناسب در کوچه و خیابان و «سد معبر» کردن، استفاده از اتومبیلهای دودزا، که هوای محیط را آلوده میسازد، فرزندان خود را در نیمروز و هنگام استراحت مردم، برای بازی به کوچه فرستادن، در خیابان، بساط فوتبال و والیبال راه انداختن، دیروقت، برای شبنشینی و مهمانی رفتن، سرزده و بیخبر، وارد محل کار یا زندگی دیگران شدن و دهها و صدها رفتار از این دست که موجب سلب آرامش و آسایش دیگران میشود همگی جلوههای مزاحمت و نشانی از نامسلمانی هستند.