در تمام طول جلسات هفتگی فقط اوست که حرف میزند. بقیه اعضا باید در سکوت، فرمایشات ایشان را بشنوند! در باب هر موضوعی که در جلسه اتفاق میافتد فقط اوست که حرف میزند و از خاطراتی که در این زمینه دارد صحبت میکند. اجازه صحبت به دیگران که نمیدهد هیچ، اجازه هیچ اظهارنظر و مخالفتی را هم به هیچ کس نمیدهد. اصلاً برای چه این جلسات خستهکننده را هر هفته برگزار میکنند؟ وقتی ما حق اظهارنظر و بحث و گفتوگو نداریم چرا باید وقتمان را در این جلسات تلف کنیم. البته باز هم ما در این زمینه هم حق مخالفت نداریم زیرا او رئیس است و ما کارمند و باید هر چه او میگوید گوش دهیم. او به خود این اجازه را میدهد که مخ ما کارمندهای بیچاره را با حرفهای صد من یه غاز تریت کند و بخورد. خلاصه اینکه او با دنیای زیبای سکوت بیگانه است.
کمتر حرف بزن، بیشتر فکر کن!
قطعاً همه ما در اطرافیانمان افرادی را سراغ داریم که خیلی حرف میزنند. این افراد تصور میکنند که هرچه بیشتر حرف بزنند بیشتر دیگران را به خود جلب میکنند. در حالیکه متوجه این موضوع نیستند که بخش عمدهای از ارتباط کلامی آنها با دیگران خوب شنیدن است نه خوب حرف زدن. در جامعه کسانی موفقترند که بهتر میتوانند خواستهها و نظریات خود را بیان کنند یا خوب و فصیح و زیبا سخن گویند و البته خوب هم گوش و درک کنند. از آنجا که زبان مهمترین وسیله ارتباط انسانها با یکدیگر و ابزار اطلاعرسانی و مبادله افکار و اندیشهها است، میتوان از آن به عنوان فعالترین عضو بدن یاد کرد. در حقیقت حرف زدن وجه امتیاز انسان نسبت به دیگر مخلوقات هستی است. انسان میتواند از رؤیاها و ترسها و موضوعات مختلف دیگر صحبت کند که دیگر مخلوقات هستی این توانایی را ندارند. اما بعضی از انسانها این وجه امتیاز خود را با پرحرفی به یکی از معایب خود تبدیل میکنند. انسانهایی که مهارت شنیداری ندارند در واقع به آن رشد عقلی لازم نرسیدهاند که اول بشنوند بعد سخن بگویند. در واقع باید گفت: یک رابطه مستقیم بین رشد عقل و کمحرفی و پرحرفی انسان وجود دارد. انسان، هر اندازه که عقل و شعورش بیشتر شود و به سوی کمال برود، به همان نسبت، کمتر حرف میزند و در عوض بیشتر در سکوت فکر میکند.
کسانی که زیاد حرف میزنند و جلوی زبان خود را نمیتوانند بگیرند، فکرشان کوتاه است. به همین دلیل، هنگام سخن گفتن درباره آنچه میگویند، فکر نمیکنند و هرچه به زبانشان میآید، بدون فکر و اندیشه بیان میکنند، اما برعکس، افراد عاقل تا زمانی که موضوعی را خوب بررسی نکردهاند و درباره خوب و بد آن فکر نکردهاند، سخنی بر زبان نمیآورند. به همین دلیل، شخص عاقل، کمتر حرف میزند، چون مقداری از وقت خود را به فکر کردن درباره گفتاری که میخواهد بر زبان آورد، میگذراند.
«تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد» مصداق کامل این نکته است که زبان بهراحتی میتواند میزان رشد عقلی گوینده خود را فاش کند. در نتیجه کمگویی و گزیدهگویی بیانگر کمال عقل است و کسی که گزیدهگو باشد نشان میدهد که تا چه اندازه از میزان معرفت بهره برده است.
پرحرفی، یعنی حق با من است؟!
اما امروزه اکثر افراد پرحرفی را یکی از محاسن خود میدانند و تصور میکنند که اگر اجازه صحبت و دفاع به طرف مقابل خود ندهند و با صدای بلند با حریف خود صحبت کنند حرف مستدلتری را میزنند و حق با آنان است. در حالیکه این واقعیت ندارد و این فقط تصور افرادی است که از رشد عقلی کاملی برخوردار نیستند. در واقع باید گفت که جامعه امروز ما به بیماری پرحرفی مبتلا شده است. اکثر افراد پرحرف تصور میکنند حرف فقط حرف خودشان است و آنها عقل کل هستند و دیگران نادان محض! البته پرحرفی در سن نوجوانی یک موضوع طبیعی است. به دلیل اختلالات هورمونی و هیجان و انرژی بسیاری که در این سن دارند این رفتارها عادی است، اما میتواند ریشه در بیتوجهی در سن کودکی هم باشد. وقتی کودک ما پرحرف است و علت این پرحرفی او را جویا نشویم و او را به حال خود رها کنیم قطعاً نتیجه خوبی در نوجوانی و جوانی نمیتوانیم بگیریم.
اگر در مخمصه یک فرد پرحرف گیر افتادید، ابتدا خوب به او گوش دهید تا متوجه شوید دلیل این پرحرفی او چیست. مثلاً آیا دوست دارد از او تعریف شود؟ یا فکری در سرش است و نمیتواند از شر آن خلاص شود؟ یا احساسی در وجودش هست که نمیتواند کنترلش کند؟ بعد که گوش کردید و متوجه موضوع شدید با یک عذرخواهی به میان حرفهایش بروید و در مورد چیزی که صحبت میکرد حرف بزنید. البته نیازی نیست که بسیار روانشناسانه باشد بلکه سخنی ساده و مختصر بهتر است و تا جایی که امکان دارد موضوعی مثبت در مورد او بگویید. البته اگر سعی کرد به میان صحبتتان بپرد و با شما بحث کند، تعجب نکنید. بسیاری از افراد به این دلیل که از انتقاد میترسند این کار را میکنند. بنابراین در این لحظه شما بگویید «صبر کنید حرفهایم تمام شود» و سپس موضوع مثبت در مورد او را پیش بکشید.
اجازه ندهید هیچ گفتوگویی به درازا بکشد. مطمئن باشید اگر به طرف گفتوگو بگویید وقت ندارید و نمیتوانید بیش از این صحبت کنید، هرگز به او صدمهای نزده و او را ناراحت نکردهاید. بگویید: «واقعاً متأسفم و باید بروم، اما میتوانیم یک وقت دیگر با هم صحبت کنیم.» و حتی اگر روز بعد، آن فرد آمد و خواست در مورد موضوع نیمهکاره با شما صحبت کند ولی شما تمایلی نداشتید، بگویید: «نه، الان خیلی کار دارم.» در هر حال این حق شماست که از حد و حدود و مرزهایتان حفاظت کنید.
اما اگر هر کدام از ما جزو افراد پرحرف هستیم بهتر است برای یک بار ارزش سخنان خود را بسنجیم. تمام صحبتهایی که در یک روز با دیگران داریم را روی کاغذ بنویسیم. اگر توانستیم تمام حرفهایی را که میزنیم بنویسیم میتوانیم ادعا کنیم که حرفهایی که در طول روز میزنیم همگی ارزش علمی دارند و در واقع حرفهایی از جنس باد هوا نمیزنیم ولی اگر نتوانستیم این کار را بکنیم کمی به آنچه میگوییم بیشتر فکر کنیم. این را فراموش نکنیم که پرحرفی مانع خودسازی ما میشود و شاید ما را به ورطه اشتباه و گناه بیندازد.