در سالروز درگذشت مرحوم حميد سبزواري، شاعر بزرگ انقلاب اسلامي گفت و گویي با استاد محمد گلريز درباره شرایط موسیقی کشور و کمتوجهی به شعر فاخر و اشعار انقلابی در ترانههای خوانندهها و نیز جايگاه شعري مرحوم سبزواري و شعر انقلاب داشتهايم. گلريز معتقد است اگر مرحوم سبزواري امروز در ميان ما بود براي شهيد محسن حججي و پيروزي بر داعش شعر ميسرود.
شرايط موسيقي در كشورمان باعث پررنگ شدن موسيقي پاپ شده كه نميتواند بيتأثير بر بيمحلي به شعر انقلاب باشد. اين طور نيست؟
ما مخالف موسيقي پاپ نيستيم اما چه نوعي موسيقيای؟! آيا اين اشعار مبتذل و غیر فاخر و موسيقيهاي سخيف كه متأسفانه بچه مذهبيهاي ما را هم درگير خود كرده، درست است؟ فاجعه وقتي بزرگتر ميشود كه اين اشعار به مداحيهاي ما رسوخ كرده است. برخي مداحها ميآيند اين اشعار را در مرثيهها استفاده ميكنند. خب مردم كه با شنيدن اين اشعار به فكر امام حسين(ع) نميافتند، ذهنشان ميرود سراغ همان خواننده مبتذل!
اين اتفاق را معلول كدام علت ميدانيد؟
بايد پرسيد چه كسي ذائقه مردم را عوض كرده است؟ وقتي در رسانهها يك نوع خاص موسيقي تبليغ و ترويج ميشود، ذهن مردم به آن سمت گرايش پيدا ميكند. يك برنامه تلويزيوني بود كه از مهمانش ميپرسيد: «تا حالا عاشق شدي؟!» چرا در آن برنامه يك بار هم كه شده از چهرههاي انقلاب دعوت نكردند؟! بيايند يك شاعر انقلاب را دعوت كنند. شعر انقلاب نياز به سرمايهگذاري دارد.
يعني تلويزيون هم در مغفول ماندن شعر و سرود انقلاب مقصر است؟
تلويزيون كارش شده تربيت خواننده، برنامه «شب كوك» را راه انداختند تا خواننده تربيت كنند. در ديگر برنامهها هم مسابقه خوانندگي ميگذارند. بعد ميبينيم خوانندهاي مطرح ميشود كه تا يك ماه قبلش هيچ كس او را نميشناخت. يك بار با مدير برنامههاي يكي از همين خوانندههاي نوظهور صحبت ميكردم، گفت تا یکسالونیم ديگر همه زمانهاي برنامههايمان پر است! خب كسي كه تا سه ماه قبل اصلاً كسي او را نميشناخت چطور ناگهان اين طور مشهور ميشود؟! به نظرم بخشي از بودجهاي كه براي تخريب ارزشهای انقلاب و جنگ نرم در نظر گرفتهاند به اين شكل در موسيقي هزينه ميشود.
كم كاري مديران در پرداخت به فرهنگ انقلاب اسلامي را ناشي از چه موضوعي ميدانيد؟
در بهترين حالت ميتوانم بگويم كه نسبت به انقلاب بيتفاوتند. مسئولان فرهنگي ما بايد بدانند كه ما با انقلاب زنده ايم و قرار است اين انقلاب با نهضت جهاني حضرت مهدي(ع) پيوند بخورد. بايد قدردان انقلاب باشيم و شعر انقلاب را كه رسانه انقلاب است حفظ كنيم.
چرا به مرحوم سبزواري، پدر شعر انقلاب ميگويند؟
جناب سبزواري يكي از پايه گذاران شعر انقلاب اسلامي و به عبارت بهتر «پدر شعر انقلاب» بودند كه به درستي به ايشان لقب داده شده بود. مرحوم سبزواري سرايش شعر انقلاب را از دوران پيش از پيروزي انقلاب و در طول دوره مبارزه براي پيروزي انقلاب اسلامي و بيان فرهنگ انقلاب، آغاز كرده بود. اشعار وي سهم بسزايي در تهييج مردم براي حضور در تظاهراتهاي پيش از انقلاب داشت.
از چه زماني با استاد حميد سبزواري آشنا شديد؟
ارتباط من با استاد سبزواري از چند ماه قبل از پيروزي انقلاب اسلامي آغاز شد كه به همراه احمد علي راغب، آهنگساز خدمتشان رفتيم. ارتباط ما از همان زمان شروع شد و به طور مستقيم و غيرمستقيم اين رابطه ادامه داشت.
گفته ميشود مرحوم سبزواري در شعر انقلاب پيشرو و صاحب سبك بود، در اين باره توضيح دهيد.
يكي از شاخصترين نشانههاي شعرهاي انقلاب مرحوم سبزواري اين بود كه از واژگاني كه مردم در شعارهاي انقلابيشان استفاده ميكردند در شعر به كار ميبرد، همين موضوع كمك ميكرد تا مردم نيز از اين شعرها در تظاهرات استفاده كنند. مانند «الله اكبر، خميني رهبر»، «اين بانگ آزادي است»، «خميني اي امام» كه در فرودگاه مهرآباد اجرا شد يا «برخيزيد» كه در بهشت زهرا اجرا شد و من هم جزو گروه اجرا كننده آن سرود بودم و شعر نيايش يا همان « الله الله» كه مردم در راهپيماييها بسيار از آن استفاده كردند.
چه شاخصه ديگري را ميتوان در اشعار مرحوم سبزواري مشاهده كرد؟
همين مسئله كه مردم شعر مرحوم سبزواري را زمزمه ميكردند يكي ديگر از شاخصههاي شعري مرحوم سبزواري بود. خاطرم است در يكي از ديدارهاي حضرت آقا با شاعران، ايشان جملهاي به اين مضمون به حضار ميفرمايند كه شعرهايي بسراييد مانند شعر مرحوم سبزواري كه مردم آن را زمزمه كنند. بعد حضرت آقا خودشان شعر بانگ آزادي را براي حضار ميخوانند.
از نظر شخصيت فردي، استاد سبزواري داراي چه خصيصهاي بودند؟
از نظر شخصيتي هم مرحوم سبزواري داراي شاخصه شجاعت بود. ايشان خيلي شجاع بودند. اين شجاعت هم به دليل ايماني بود كه به هدف والاي انقلاب داشتند. حميد سبزواري به خاطر علاقه زيادي كه به حضرت امام خميني(ره) داشت، شعرهاي بيپروايي ميسرود و به منافقين و ضد انقلاب در اشعارش حمله ميكرد، در حالي كه آن سالها جو ترور و وحشت بود و ضد انقلاب جواب مخالفانش را با گلوله ميداد. با اين حال استاد حميد سبزواري از آنها نميترسيد، همان طور كه پيش از انقلاب از حكومت نظامي نترسيد. يادم است در همان روزهاي حكومت نظامي با مرحوم سبزواري به خانه آقاي راغب در خيابان ايران، چهارراه آبسردار ميرفتيم و در آنجا فعاليت داشتيم يا در زير زمين حسینيه ارشاد، به كمك مرحوم صبحدل، سرود خميني اي امام را ضبط كرديم.
به نظر ميرسد درباره بخشهاي ناگفته زندگي مرحوم سبزواري، كم كاري صورت گرفته است!
چند وقت پيش مستندي به نام «حميد» درباره زندگي مرحوم سبزواري از تلويزيون پخش شد. در آن مستند هيچ نامي از مرحوم حاج آقا صبحدل برده نشد. در حالي كه وي كمك زيادي به مرحوم سبزواري براي فعاليت هايش انجام داد. نميخواهم بگويم كه چرا در اين مستند تنها يك بار به نام من كه 90 درصد شعرهاي استاد سبزواري را اجرا كرده ام اشاره شد، ميخواهم بگويم با حذف افرادي مانند مرحوم صبحدل در اصل تاريخ تحريف ميشود. نميدانم اسم اين كار را چه ميشود گذاشت ولي قطعاً ناشي از كم لطفي به شعر انقلاب است.
چرا شعر انقلاب بعد از مرحوم سبزواري ديگر پرچمداري ندارد؟
انتقادي كه از رسانههاي ديداري و شنيداري دارم اين است كه چرا در آنها خبري از شعر انقلاب نيست؟ چرا از شعر استاد حميد سبزواری صرفاً در سالروز درگذشتش ياد ميشود و در طول سال خبري از پرداختن به شعر انقلاب و اشعارش نميشود؟ به اشعاري كه خوانندههاي امروزي ميخوانند نگاه كنيد! همهاش عشقهاي مبتذل زميني است. ما فرهنگ غني شعري داريم و در همين دوره معاصر شاعراني مانند شاهرخي، مشفق كاشاني و نصرالله مرداني شعرهاي خوبي گفتهاند، چرا نبايد اين اشعار زمزمه شود؟ خيليها من را ميبينند ميگويند چرا ديگر براي امام و شهدا، شعري خوانده نميشود؟ مردم به شعر انقلاب علاقهمند هستند ولي مسئولان فرهنگي چشمشان را به روی اين علاقهمندي بستهاند.
اگر مرحوم سبزواري اكنون در قيد حيات بودند به چه موضوعاتي در شعر انقلاب ميپرداختند؟
به نظرم اگر امروز مرحوم سبزواري بود براي شهيد حججي شعري ماندگار ميسرود يا براي پيروزي بر داعش شعر ميگفت. حالا او نيست ولي ما تلاش كردهايم تا «صبح پيروزي 2» را براي پيروزي بر داعش اجرا كنيم.
استاد سبزواري در زمان حيات نسبت به بيمهري در قبال شعر انقلاب چه موضعي داشتند؟
من و مرحوم سبزواري رابطه خانوادگي نزديكي داشتيم، او من را مانند پسرش دوست داشت و خيلي زياد با هم درددل ميكرديم. بارها ديده بودم كه به خاطر بيمحلي به شعر انقلاب ايشان ميگريستند و از بيوفايي مسئولان فرهنگي گلايه ميكردند. اتفاقاً خيلي هم مرد زودرنجي بود. يك بار آنقدر از اين بيمحليها ناراحت شد كه از حال رفت و من زير بغلش را گرفتم كه نيفتد. معلوم نبود اگر امروز بود و اين شرايط را ميديد چه حالي ميشد!