تا بوده همیشه اینجوری بوده که هر چه پدر و مادر زمین بگذارند، فرزند برمیدارد. همیشه میگفت: «باباجان اگر یک روز مادر شدی یادت باشد که بچه تو یعنی آیینه رفتار تو، پس حواست را به رفتارت بده که اگر فرداروزی در آیینه نگاه کردی هیچ وقت از چیزی که میبینی پشیمان نشوی.» قدیمیها با این که از علم روانشناسی کودک و رشد خبری نداشتند، در عوض گنجینهای از نکات فرزندپروری بودند. برای آنها فرزند میوه نوبرانه باغ زندگی بود و میدانستند هر قدر در کاشت دقت کنی پس در برداشت موفقتر خواهی بود. برای آنها اخلاق و آخر و عاقبت بهخیری بچه مهمتر از مدگرایی بود، در حالی که الان مهمترین نکته فرزندپروری این است که سبک زندگی دیجیتالی و نرمافزاری بچه قوی باشد. امروزه به محض این که بچه متولد میشود باید از او پست اینستاگرامی بسازند و در عوض گفتن مامان و بابا باید لایک کردن را یاد بگیرد! بسیاری از پدر و مادرهای امروز فقط ظاهر فرزندپروری را رعایت میکنند. آنها فکر میکنند هر قدر کتابهای گام به گام با رشد کودک را مطالعه کنند پس تربیت بهتری هم خواهند داشت غافل از این که فرزند ما نتیجه رفتارهای ماست.
فرزندپروری یعنی از هر دست بدهی...
کودک از بدو تولد تا زمانی که به مدرسه میرود و... دارای فهم و شعور است. او به اندازه نیاز در حد خود دارای درک و فهم است. ذره به ذره رفتار شما را یاد میگیرد و از آنها در مقابل خودتان استفاده میکند.
چشمان او میبیند و گوشهای او میشنود پس مراقب او باشید. او مانند دوربینی است که تمامی اتفاقات و رفتارهای مقابل خود را ذخیره میکند. اگر در مقابل او داد بزنی و فحاشی کنی، او متوجه میشود که اگر بخواهم حق با من باشد پس باید نقابی از قدرت کاذب بر چهره داشته باشم. اگر در مقابل او به والدین خود احترام بگذاری، او یاد میگیرد که رضایت پدر و مادر برابر با رضایت پروردگار است. پس میتوان گفت: فرزندپروری یعنی از هر دست بدهی با همان دست پس میگیری.
این گونه است که سبک زندگی فرزندمان را خودمان انتخاب میکنیم. والدین مانند مجسمهسازی هستند که با دست خود به سبک اخلاقی و زندگی فرزندان شکل میدهند. خود ما هستیم که به او مسیر را نشان میدهیم. هیچ کودکی حسود، خسیس، لجباز، پرخاشگر یا مهربان، خوشبرخورد، مؤدب و تمیز به دنیا نمیآید و او هنگام تولد مانند یک لوح سفید است که ما بر روی آن این صفتها را مینویسیم و او را به کودکی درمانده و یا کودکی شاد تبدیل میکنیم، پس بهتر است که سبک زندگی خود را چهارچشمی نگاه کنیم که مبادا ویژگی نادرست در این لوح پاک بنویسیم.
والدین بالغ، فرزندان بالغ
فرزندپروری هم مانند بقیه کارها دارای اصول و قواعد خود است که تنها والدینی بالغ به این نکات توجه میکنند. نتیجه والدین بالغ میشود فرزندانی بالغ. نیاز نیست که به خود سخت بگیرید و از آن سوی بام پرت شوید، فقط کمیهوای سبک زندگی خود را داشته باشید. شیوهای که ما برای فرزندپروری استفاده میکنیم بسیار در شکلگیری شخصیت آینده او تأثیرگذار است. اگر سبک هیتلری را انتخاب کنید پس به کودک یاد میدهید که برای حل مشکلات به جای کلمات و مذاکره از فریاد و کتککاری استفاده کند. والدین در سبک هیتلری بسیار سختگیر هستند و قانونهای زیادی را تعیین میکنند. مشکل این سبک این است که آزادی کودک را محدود میکند و اختیار را از او میگیرد. کودک ما یک انسان است و دارای عقل و شعور. او میتواند از عقل خود استفاده کند و انتخاب کردن حق اوست.
اگر زمینه فکری کودک را با مقررات بیپایه محدود کنید، او هرگز مرز بین تجربه کردن و محتاط بودن و مسئول بودن را یاد نمیگیرد. کودکی که برای اشتباهات خود با تنبیه روحی و جسمی مواجه میشود، همیشه از والدین خود میترسد. کودک باید پدر و مادر خود را به عنوان تکیهگاه بشناسد و نه زندانبان. خانه نیز محیط رشد اوست، نه زندان. تخت خواب کودک محل به آرامش رسیدن است و نه صندلی برقی مجازات. اما سبک کوچه بیخیالی برعکس هیتلری است. محدودیت جوانب مثبت و منفی دارد. افراط و تفریط محدودیت بسیار مخرب است. همانطور که محدودیت افراطی باعث سرخوردگی و انزوای کودک میشود، میتوان گفت: عدم محدودیت نیز باعث سرکشی و استبداد در کودک میشود. کودکی که بدون محدودیت و نه شنیدن بزرگ شود، همیشه حق را به جانب خود میداند و هیچ وقت انسان مسئولیتپذیری نخواهد بود. کودک بدون محدودیت یعنی غرور مطلق. یعنی همیشه من مهم هستم و من احترام دارم. در صورتی که کودک باید بداند دیگران و من در کنار هم ارزشمند و مهم هستیم، اما میتوان گفت: سبک گاندیوار بهترین نوع سبک فرزندپروری است. شاید سؤال پیش بیاید که چرا اسم این سبک را گاندیوار گذاشتهایم؟ زیرا گاندی انسانی مقتدر و روشنفکر بوده است. در این سبک والدین بسیار قاطعانه در حین مهر و محبت رفتار میکنند. کودک را موجودی هوشمند میدانند و حق رأی به او داده میشود. حق تجربه کردن از او سلب نمیشود. کودک باید خطا کند تا یاد بگیرد. برای خطای خود باید تنبیه شود، اما تنبیهی معقول و نه مخرب. یادمان باشد اگر در خانه قانونی وضع میشود پس همه افراد باید آن را رعایت کنند تا کودک یاد بگیرد که مهمترین اصل ارتباط با دیگران احترام به خود و حقوق آنهاست. کودکی که با برابری روبهرو شود همیشه مراقب حق خود و دیگران خواهد بود.
کودک را عزیز کنید نه لوس
کودک عزیز یعنی کودکی که عزت نفس بالایی دارد، اما کودک لوس دارای عزت نفس پایین است. عزت نفس پایین یعنی کودک مهر و محبت را پیدا نکرده و به جای دلبستگی دچار وابستگی میشود. کودکی که عزت نفس پایین دارد همیشه خود را مقصر میداند و دائم در حال معذرتخواهی است. کودکی که عزیز نباشد دچار عدم تابآوری است. هیچ وقت او را مجبور به سکوت نکنید، زیرا کودک با سخن گفتن دایره فکر خود را گسترش میدهد. متأسفانه امروزه بسیاری از کودکان پدر و مادر مجازی دارند و به قولی در دنیای واقعی یتیم هستند. کودک نیاز دارد که بازی کند. کودک نیاز دارد نوازش شود. لطفاً به جای گرم کردن فضای مجازی کمی خانه خود را گرم کنید. با او حرف بزنید، از او بخواهید برای شما نقاشی بکشد. با او غذا درست کنید. برای او لالایی بخوانید. لطفاً در دنیای واقعی برای او پدری و مادری کنید. کودک به این که عکس او پست اینستاگرامی شود نیاز ندارد بلکه او باید صدای شما را بشنود و گرمای کلام شما را احساس کند تا انسان باشد و نه یک اسباببازی برای بالا رفتن تعداد فالوورهای شبکههای اجتماعی! او به لالاییهای مادرانه نیاز دارد نه لایکهای بیروح اینستاگرامی.
دقت کنید که فرزند فقط نباید صدای شما را بشنود بلکه باید در تمام مراحل زندگی به حرفهای شما با جان و دل گوش بسپارد. اگر میخواهید با شما رابطهای قوی و طولانی مدت داشته باشد لطفاً با او رفیق باشید و نه حکم بانک و سقف بالا سر. سعی کنید قدم به قدم اشتباهات او راه بروید و از کاه او یک کوه برای خودتان نسازید. کار زیبای او را پاداش دهید و برای خطای او یک آموزگار باشید و نقش قاضی را برای او بازی نکنید.