«سیاهنمایی از اوضاع کشور به ویژه در حوزه فرهنگ و اجتماع» و «تزریق ناامیدی و یأس نسبت به آینده کشور در جامعه» دو خصیصه بارز برخی از رسانههای نشانهدار داخلی هستند؛ رسانههایی که به اولویتهای کشور و مطالبات مردم در طول سالیان متمادی بیتوجه بودهاند و هدف اصلی خود را در جهت تأمین مطامع یک حزب قرار دادهاند.
رویکرد روزنامههای وابسته به جریان غرب باور و غرب زده داخلی در روزهای اخیر که جامعه از سوء مدیریتیهای داخلی در حوزه اقتصادی رنج میبرد و زیر بار فشار روانی حاصل از بیتوجهی مسئولان سرمایه دار نسبت به گرانی، بیکاری و تورم است، نشان میدهد این قشر از رسانهها و مسئولان آنها به دلیل درآمدهای نجومی و رانتهای شبکهای که در طول سالهای اخیر به دست آوردهاند، اساساً با مشکلات اقشار آسیب پذیر و حتی قشر متوسط کشور بیگانه بوده و اولویت خود را تأمین منافع نزدیکانی قرار داده که عمدتاً در خارج از کشور به سر میبرند. روزنامههای پرتعداد وابسته به جریان مورد اشاره بر اساس دو هدف اصلی خود که همان «سیاه نمایی از اوضاع کشور به ویژه در حوزه فرهنگ و اجتماع» و «تزریق ناامیدی و یأس نسبت به آینده کشور در جامعه» بوده در روزهای اخیر نیز بدون اشاره به دغدغههای امروز جامعه ایرانی موضوعات مورد وثوق رسانههایی نظیر بیبی سی فارسی را به تیتر یک رسانههای خود تبدیل کردهاند که شاید مهمترین آن بحث «تجاوز به تعدادی از دختران در ایرانشهر» است. رسانههای وابسته به این جریان همچنین در روزهایی که سطحی از همگرایی اجتماعی در جامعه ایران به واسطه برد تیم ملی فوتبال کشورمان در جام جهانی اتفاق افتاده تلاش کردند بحث عدم حضور زنان در ورزشگاهها را مستمسکی برای ایجاد چنددستگی در جامعه قرار داده و مانع از افزایش انسجام ملی در کشور شوند. انتخاب عکس از زنان بدحجاب در تصاویر انتخاب شده صفحات نخست این رسانهها نشان میداد که پیروزی فوتبال تیم ملی ایران برابر مراکش بهانه است و «دوقطبیسازی جامعه ایران» نشانه است.
عملیات روانی – رسانهای برای تخریب دین!
روز گذشته نیز رسانههای هواخواه لیبرالیسم در داخل کشور با انتخاب تیترهای جهت دار تلاش کردند فضای ناامنی و اضطراب را در پرتو دو هدف مورد اشاره مبنی بر «سیاه نمایی از اوضاع کشور به ویژه در حوزه فرهنگ و اجتماع» و «تزریق ناامیدی و یأس نسبت به آینده کشور در جامعه» دنبال کنند که این مسئله در انتخاب تیترهایی جهتدار نظیر «ماجرای ربودن ۴۱ دختر ایرانشهری (روزنامه ایران)»، «چشم ایران نگران دختران ایرانشهر (روزنامه ابتکار)»، «اهمیت جلب اعتماد قربانیان جرم (روزنامه اعتماد)»، «در نماز عیدسعید فطر با نطق آتشین امام جمعه موضوع تجاوز به دختران ایرانشهر فاش شد، ترک بر مهر سکوت (روزنامه قانون)»، «رمزگشایی از ماجرای ایرانشهر (روزنامه همشهری)»، «گسترش تجاوز با آبرو (روزنامه قانون)»، «پیگیری قانونی و دولتی ماجرای دختران ایرانشهر (روزنامه آفتاب یزد)»، «مسئله تجاوز به دختران، تکرار فاجعه این بار در ایرانشهر (روزنامه آرمان)»، «تراژدی تجاوز به دختران بلوچ (روزنامه بهار)»، «درد ایرانشهر بر جان ایران (روزنامه همدلی)» و «پروندهای که امام جمعه ایرانشهر افشا کرد (روزنامه صدای اصلاحات») خودنمایی میکرد.
یکی از همین رسانهها در عبارات جهت دار مینویسد: «ایران از نگاه بسیاری از مسئولان و حتی مردم کشور تنها در کلانشهرها تعریف میشود. همین موضوع آزار جنسی پسران در مدرسهای در غرب تهران در هفتههای گذشته توجه همگان، وزیر و وکیل را معطوف به این مدرسه کرد، حال اینکه شاید و تأکید میکنیم شاید اگر این اتفاق در یک شهرستان دیگر رخ میداد، امکان رسانهای شدن آن با این ابعاد وجود نداشت. بارها اخباری کوتاه و گذرا از بارش سیل، طوفان شن و... را در استانهای جنوبی و محروم کشور شنیدهایم و به راحتی از کنار آن گذر کردهایم! چرا؟ چون دور است! چون هیچ سلبریتیای حوصله ندارد برای دیدهشدن بیشتر برود و از این مناطق و مردمش عکسهای سلفی بردارد! چون مسئولان سعی میکنند تنها تمرکز خود را در نقاطی بگذارند که بیشتر دیده میشوند و بسیاری از معلولهای دیگر که رخ میدهد، اما انگار نه انگار»!
نویسنده در این مطلب به جای پرداختن به علتهای اصلی چنین پدیدههایی که حداقل بخشهای مهمی را باید در تغییر اوضاع مذهبی – فرهنگی خانوادهها جستوجو کرد (که سهم مهمی از همین استحاله مذهبی- فرهنگی برخی از خانوادهها محصول رویکرد دیروز مطالبهسازی همین رسانههاست)، فقدان وجود سلبریتیها در شهرستانها را عامل عدم رسانهای شدن چنین جرائمی عنوان میکند! یا در یکی دیگر از همین رسانهها هجمه به قوانین کشور و دستگاه قضا را مورد توجه قرار داده و مینویسد: «بسیاری از آدمهایی که قربانی تجاوز هستند از اینکه دردشان را مطرح کنند میترسند چراکه قوانین جامعه طوری است که از آنها حمایت نمیکند و در نهایت تنها یک برچسب روی آنها باقی میماند، یعنی جامعه کمکی برای بهتر شدن شرایط آنها نمیکند. یکی از نگرانیهایی که در کشور ما وجود دارد ترس از عواقب قانونی و اجتماعی گفت و گو درباره تجاوز جنسی است. دکتر شیرالی حادثهای را که در ایرانشهر اتفاق افتاده شبیه به یک جنایت سازمان یافته میداند و معتقد است، چنین اتفاقی به عوامل بسیار زیادی وابسته است، اما اینکه شخصی بعد از آزار ترجیح دهد که رنج سکوت را به جان بخرد و از متجاوز شکایت نکند بخشی از آن به ساختارهای سنتی جامعه ما برمیگردد.» رسانه دیگری از همین قماش وجود تعصبات مذهبی را بهانهای برای تخریب چهره دین قرار داده و خواهان تبلیغ دین آسان در بین جامعه میشود: «تعصبهای مذهبی و آبرو در عرف جامعه ما باعث شده تا کسی که قربانی آزار جنسی است در بعضی مواقع حتی به شکایت کردن از طریق مراجع قضایی فکر نکند تا مبادا روی او برچسبهای مختلفی بچسبانند. اینکه همواره قربانی را در معرض اتهامهای مختلفی قرار میدهند تا سکوت کند، ظلمی است که غیر از تحمل زجر و درد تجاوز به او وارد میکنند و در نهایت پناهگاهی ندارد.» این رسانه همچنین در ادامه مینویسد: «معمولاً بهترین واکنش خانواده بعد از شنیدن تعرض به دخترشان این است که با کسی درباره این موضوع صحبت نکنند یا حتی شکایتی هم در میان نباشد، چون آبروی خانوادگیشان میرود. از طرفی در شهرهایی مانند ایرانشهر که مذهبی و سنتی هستند و تعصبات در آن جریان دارد اینکه یک زن بخواهد ماجرای تجاوز جنسیاش را با خانواده یا حتی همسرش مطرح کند برایش وحشتناک است، چون در معرض قضاوتهای گوناگونی است و همین حالا تنها سه نفر از ۴۱ دختر از ربوده شدن و تجاوز جنسی شکایت کردهاند در حالی که بقیه در تنهایی و سکوت دردشان را میکشند و به کسی حرفی نمیزنند.» برخوردهای سیاسی با جرائم کیفری در حالی است که بدون شک خواسته عموم مردم برخورد حداکثری دستگاه قضا با اینگونه پدیدههای شوم اجتماعی است، اما ابهام این است که هنوز ابعاد و جزئیات این مسئله روشن نیست و بهتر است به جای تزریق اضطراب به جامعه با هدف تبدیل نشاط اجتماعی به اضطراب فراگیر، ابعاد روانشناسی و فرهنگی چنین جرائمی مورد مداقه قرار بگیرد.
ضرورت برخورد کیفری و آدرس غلط حزبی
آنچه در این موضوع مهم مینماید این مسئله میباشد که برخورد با عاملان چنین فاجعهای باید در اولویت دستگاه ذی ربط قرار بگیرد و چنین مسئلهای انتظار عموم جامعه میباشد چراکه چنین جرائمی میتواند سلامت روانی جامعه را نیز به مخاطره انداخته و آسیبهای اجتماعی- خانوادگی ناشی از آن را به شدت افزایش دهد. با این حال کشف چنین جرائمی که مشابه (ضعیف شده آن) آن در هفته گذشته و در دبیرستانی در غرب تهران روی داد نباید بستری برای فرار مسئولان از پاسخگویی باشد و شرایطی را برای برخی از خردهگروههای سیاسی و رسانههای متبوع آنها فراهم کرده که با اغماض نسبت به دغدغههای اصلی مردم، اهداف جناحی مورد توجه قرار بگیرد؛ اهدافی که محور آن «ترسیم فضای رعب آلود از امنیت اجتماعی- فرهنگی از جامعه ایران به ویژه در مورد بانوان» با هدف ایجاد دلزدگی در جامعه نسبت به آینده کشور میباشد.