کد خبر: 913236
تاریخ انتشار: ۲۹ خرداد ۱۳۹۷ - ۲۲:۰۳
کارکرد و مفهوم مهدویت در طول تاریخ تشیع
به اعتقاد شیعه، پس از شهادت امام حسن عسگری (ع) دوره جدیدی در تاریخ شیعه آغاز شد که به نام دوران غیبت شناخته می‌شود.
محسن مطلق
مفهوم مهدویت و اندیشه انتظار، یکی از ارکان کلیدی و وجوه تمایز تفکر شیعی به حساب می‌آید. رویکرد‌ها به مسئله ظهور در طول تاریخ تشیع، متنوع بوده است و گاه واکنش‌های معارض و متضادی در رفتار سیاسی جامعه شیعی نسبت به این مسئله قابل مشاهده است. به اعتقاد شیعه، پس از شهادت امام حسن عسگری (ع) دوره جدیدی در تاریخ شیعه آغاز شد که به نام دوران غیبت شناخته می‌شود.
دوران غیبت برای شیعیان همراه با نوعی تحیر و دورافتادگی نسبت به منشأ هدایت به حساب می‌آمد و از همین رو طبق قاعده لطف خداوند، امام عصر (عج) برای آماده‌سازی جامعه شیعی، دورانی تحت عنوان غیبت صغری داشتند که در این دوران توسط سلسله نایبان خاص، اوامر حضرت به شیعیان منتقل می‌شد.
با گذشت این دوران، فقیهان شیعه بودند که به فرمان حضرت زمام امور دینی شیعیان را به عهده گرفتند و این فق‌ها کوشیدند پیش از هرچیز با آماده‌سازی فکری شیعیان نسبت به اصل مسئله غیبت از بیانات حضرت و ائمه پیشین، مفهوم انتظار را در میان آنان نهادینه کنند. با این وجود، جامعه شیعی از همان نخست، شاهد گرایش‌های فکری متفاوتی در خصوص نحوه انتظار غیبت بود که بی‌تأثیر از شرایط سیاسی حاکم بر اجتماعات شیعیان نبود. به عنوان مثال می‌توان از «سربداران» به عنوان یکی از نخستین نهضت‌های شیعی پس از دوران غیبت نام برد که با اعتقاد به «انتظار فعال» این عقیده را ترویج می‌کردند که شیعیان در دوران غیبت نباید اجازه تسلط بیگانگان و ظالمان را بدهند و با همین دیدگاه به مقابله با حمله مغول در قرن هشت هجری و با رهبری «شیخ خلیفه» و «حسن جوری» برخاستند. جریان سربداران با توجه به نگاه خاصی که به موضوع ظهور داشت و آن را قریب‌الوقوع ظرف چند سال می‌دانست، اندیشه برپایی حکومت نداشت و مقدمه‌سازی برای ظهور را از طریق قیام مسلحانه دنبال می‌کرد.

دولت‌سازی شیعیان در عصر غیبت

جز قیام سربداران، شیعیان در دوره پس از حمله مغول تا ظهور دولت صفوی، با اتکا به اصول مهدویت، چندین قیام دیگر نیز در تاریخ ثبت و ضبط نموده‌اند و برخی نیز موفق به تشکیل حکومت محلی شده‌اند. از آن جمله می‌توان به قیام «آل مشعشع» در خوزستان اشاره کرد که رهبر آن‌ها «سیدمحمدبن فلاح» با ادعای نیابت از سوی امام زمان (عج) و پس از مدتی ادعای امامت، قیام نموده و دولت محلی آن‌ها در خوزستان به مرکزیت «هویزه» تا ظهور صفویان نیز پایدار بود.
اگر از این حکومت‌های محلی و غیرمنسجم که در دایره محدود جغرافیایی خود در فضای آشفته و گسستگی پس از حمله مغول و خصوصاً با فروپاشی عباسیان، بر پایه اعتقادات شیعی به اداره اجتماع می‌پرداختند عبور کنیم، شاید بتوان اولین تجربه دولت داری شیعیان در عصر ظهور را به روی کارآمدن صفویان مرتبط دانست. شاه اسماعیل صفوی که خود منتسب به خاندانی صوفی بود، با رسمی شناختن تشیع، خود را «باب» امام زمان معرفی کرد.
زیرکی فق‌های شیعه در این مقطع تاریخی رخ می‌نماید و انحراف غالیانه و موعودگرایی افراطی شاه اسماعیل که بیشتر نگاهی ابزاری به تشیع برای مقابله با اهل تسنن و برای پر و بال دادن و قدسی نمودن ساحت سلطنت خود، با بسط تفکرات علمای شیعی کم‌کم مهار می‌شود، به طوری که در دوران شاه طهماسب، دیگر اثر زیادی از جریان غالی معتقد به نیابت سلطان از سوی امام زمان (عج) یا بابیت پادشاه و مشروع فی نفسه بودن او مطرح نیست و در عوض نقش فق‌ها در حکومت بیش از هر زمان پررنگ می‌شود. به عبارتی دال مرکزی گفتمان مهدویت و انتظار، از واژه «سلطان» به سمت و سوی واژگان «امام» و «فقیه» متمرکز می‌گردد. تثبیت این دیدگاه مرهون تلاش‌های تئوریک بزرگانی، چون شهید ثانی، محقق کرکی و محقق اردبیلی است.

نهاد انتظار در عصر پساصفوی

نگاه ولایت فق‌ها و لزوم تأیید سلطان توسط «نایبان امام غایت» به عنوان تئوری رایج حکومتی در عصر صفوی برقرار بود تا آنکه سلسله مذکور به دلیل ضعف در حکمرانی و خودکامگی پادشاهان متأخر صفوی، رو به ضعف نهاد و با پایان یافتن دوران حکومت صفویان، رویکرد به انتظار نیز از جنبه‌های سیاسی فاصله گرفت و بیشتر به سمت اعتقادات فردی رفت. روایتی که در این دوران ترویج می‌شود، نوعی گرایش به گوشه‌نشینی و چله‌نشینی‌های فردی برای انتظار رؤیت و ظهور امام زمان (عج) بود. حتی در دوران قاجار، تکیه بر برخی روایات که هرگونه قیام پیش از ظهور منجی را نفی و آن را محکوم به شکست می‌دانست مورد توجه قرار گرفته بود. در سایه این به حاشیه رانده شدن جریان موعودگرایی، جریان‌هایی مانند بابیگری و بهایی‌گری نیز شکل می‌گیرند که با استفاده از مفهوم منجی و تعریف خود به عنوان نایب امام، تشکیلاتی مریدپرورانه و انحرافی در مسیر اعتقادات شیعی را شکل می‌دهند. البته با مواجهه مراجع وقت و سرکوب مواجه شده و بعد‌ها در قالب‌های دیگر به دین‌سازی ادامه می‌دهند.
جریان موعودگرایی در میانه و اواخر دوران قاجار، در حالی که بسیاری از کشور‌های مسلمان درگیر مبارزات ضداستعماری هستند، در قالب دعوت‌های رهایی بخش حتی در ملل غیرشیعی مسلمان رخ می‌نماید. یکی از این نمونه‌ها، مهدی سودانی بود که با قیام خود در تونس و ادعای مهدویت، توانست تا مدت‌ها با استعمار انگلیس در تونس بجنگد.
در همین حین، در ایران نهادسازی تشیع و تجدید ساختار سیاسی کشور در قالب نهضت مشروطیت در جریان بود. مشروطیت را با توجه به حضور فق‌های معتقد به اصل ولایت فق‌ها در زمان عصر غیبت و مبارزه برای نهادینه کردن این اعتقاد در قانون اساسی مشروطیت، می‌توان در کنار ملی بودن، نهضتی دینی نیز به حساب آورد. با این حساب دو جریان «موعودگرا» در تفکر شیعی در حال نضج در جامعه شیعی بود. جریان نخست را می‌توان جریان «انتظار فعال» به حساب آورد که معتقد به لزوم زمینه‌سازی عملی برای ظهور بود و می‌کوشید با پررنگ کردن نقش فقاهت در عصر غیبت، ساختاری سیاسی را به گونه‌ای که یاریگر ظهور منجی باشد آماده سازد. در مقابل جریان «انتظار منفعل» که تحت عنوان گروه‌هایی، چون انجمن حجتیه، یا به پرهیز از جامعه‌سازی سیاسی در عصر غیبت حکم می‌دادند یا در برخی نحله‌های افراط‌گرا، تلاش برای گسترش و فراگیر شدن ظلم و جور را نوعی انتظار برای فرج به حساب می‌آوردند! این نوع نگاه البته تا حدودی نتیجه سرخوردگی جریان شیعه از شکست جریان صفویه و نیز برقراری مجدد ظلم در دوران قاجار نیز است، به طوری که عده‌ای را به این نتیجه رسانده بود که یا باید امام معصوم ظهور نماید و بر مردم حکومت کند یا سلطانی ستمگر بر مردم حاکم خواهد بود.

انقلاب اسلامی و منجی‌گرایی

این نگاه به مسئله منجی و ظهور، کمابیش تا پیش از پیروزی نهضت اسلامی وجود داشت. بنیانگذار انقلاب اسلامی که مروج ایده نخست (انتظار فعال) بودند، مکرراً در طول سال‌های مبارزات خود از دست صاحبان نگاه انحرافی به مسئله ظهور گلایه می‌کردند. ایشان تکلیف‌گرایی این گروه را اینگونه توصیف می‌نمودند: «یک دسته‌ای بودند که انتظار فرج را می‌گفتند این است که ما کار نداشته باشیم به اینکه در جهان چه می‌گذرد؛ بر ملت‌ها چه می‌گذرد... برای جلوگیری از این امور هم خود حضرت بیایند ـ. ان شاء‌الله ـ. درست می‌کنند؛ دیگر ما تکلیفی نداریم. تکلیف ما این است که دعا کنیم ایشان بیایند... یک دسته‌ای از این بالاتر بودند؛ می‌گفتند باید دامن زد به گناه‌ها، دعوت کرد مردم را به گناه تا دنیا پر از جور و ظلم بشود و حضرت - عجل الله تعالی فرجه الشریف - تشریف بیاورند... البته در بین این دسته، منحرف‌هایی هم بودند، اشخاص ساده‌لوح هم بودند.»
پیروزی انقلاب را شاید بتوان مهم‌ترین رخداد منجی‌گرایانه در تاریخ پس از غیبت به حساب آورد؛ چراکه قدرت سیاسی را در اختیار فقیهانی قرار داد که امام زمان، شئون ولایت خود را در عصر غیبت به آنان سپرده بود.
خود امام خمینی (ره) پدیده مبارک انقلاب اسلامی را به مثابه برخاستن پرچم توحید و عدالت در جهان تصویر می‌نمایند که به مدد جلوات و لطف خفی حضرت ولی‌الله (عج) توانست در مدت زمانی کوتاه، پرچم اسلام را مقابل ایده‌های رایج زمان (لیبرالیسم و کمونیسم) برافرازد: «تحولی که کمتر از صد سال بعید به نظر می‌رسید با تقدیر خدای بزرگ در این ایام معدود و ساعات محدود تحقق یافت و جلوه‏ای از وعده قرآن کریم نورافشانی کرد و چه بسا که این تحول و دگرگونی، در مشرق زمین و سپس در مغرب و اقطار عالم تحقق یابد «ولیس من الله‏ بمستنکر» که دهر را در ساعتی بگنجاند و جهان را به مستضعفان، این وارثان ارض بسپارد و آفاق را به جلوه الهی ولی‌الله‏ الاعظم، صاحب العصر ـ. ارواحنا له الفدا ـ. روشن فرماید و پرچم توحید و عدالتی الهی را در عالم بر فراز کاخ‏های سپید و سرخ مراکز ظلم و الحاد و شرک به اهتزاز درآورد. «و ما ذلک علی الله‏ بعزیز.»
از قضا دشمنان نیز اهمیت این رویداد را در آموزه‌ها و جهان بینی شیعی به خوبی دریافته بودند؛ به عنوان نمونه در نخستین سال‌های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در کنفرانسی که پیرامون ماهیت انقلاب اسلامی در تل‌آویو برگزار شد، مجموعه مقالاتی ارائه شد که در یکی از آنان مارتین کرامر محقق و اسلام‌پژوه اسرائیلی می‌نویسد: «طرفداران پرشور [امام]خمینی او را نایب امام، یعنی نماینده امام غایب می‌دانند. چنین عنوانی، به این معناست که پیروان [امام]خمینی قدرت او را الهی و مشروع می‌دانند. جاذبه [امام]خمینی و علما، بازتابی از ستایش ائمه است. بدون داشتن چنین ستایشی انسان نمی‌تواند بر نظریه [امام]خمینی درباره حکومت، صحه بگذارد.»
در دیدگاه مهدوی امام خمینی (ره) تنها حکومت قابل پذیرش در عصر غیبت، حکومت فقیه اعلم، با تقوا و عادل است و این دکترین در واقع مبین زمینه‌ای برای برپایی یک حکومت جهانی برای استقرار شریعت و مبارزه با ظلم است.
در واقع پیروزی انقلاب اسلامی با هدف‌گیری آرمان مهدویت، باعث گردید اصل انتظار به عنوان یک استراتژی تعیین کننده در جامعه شیعی مطرح گردد. تلاش برای تحقق «جامعه منتظر» و نیل به «آرمانشهر مهدوی» ایده‌هایی بودند که نخستین بار در فضای انقلاب اسلامی مورد قرائت قرار گرفتند و هویت‌سازی برای گسترش تفکر مهدویت در سطح جهان و صدور این ایده با کلیدواژه‌های مستضعفین، عدالت و... در جهان تأثیر غیرقابل انکاری بر جنبش مردم بسیاری از مناطق تحت ستم داشت.
در حال حاضر انقلاب اسلامی را می‌توان یگانه قرائت صحیح از مفهوم «انتظار» دانست که به صورت فعال، در پی پیشرفت، تکامل، قیام علیه بی‌عدالتی‌ها و بیداری عمومی جهان اسلام است. به قول امام خمینی (ره): «ما همه انتظار فرج داریم و باید در این انتظار، خدمت بکنیم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم، تحقق پیدا کند.»
ایشان راه انتظار «قدرت اسلام» را تلاش برای صدور انقلاب دانسته و مکرراً بر این عبارت تأکید داشتند. همچنان که در پیامی می‌نویسند: «ما با خواست خدا، دست تجاوز و ستم همه ستمگران را در کشور‌های اسلامی می‌شکنیم و با صدور انقلابمان که در حقیقت صدور اسلام راستین و بیان احکام محمدی است، به سیطره و سلطه و ظلم جهانخواران خاتمه می‌دهیم و به یاری خدا راه را برای ظهور منجی مصلح و کل و امامت مطلق حق امام زمان ـ. ارواحنا فداه ـ. هموار می‌کنیم.»
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر