روز گذشته رئیس سازمان سینمایی در حالی انتشار «برنامه جامع برای سینمای ایران» را خبری کرد که در این برنامه نه از وعدههای سینمای امیدآفرینی که در ایام انتخابات گفته میشد، خبری بود و نه از نسبت و جایگاهی که برای سینمای انقلابی تعریف شده است. نمودارشدن شرایط رکود و عدم استقبال مخاطبان نسبت به آثار سینمایی و سالنهای سینما مؤید این مسئله است که گرانشدن بلیت سینماها در کنار محتوای کسالتبار و غمافزایی که در برخی فیلمها وجود دارند، در حال بیشتر کردن این گسست است. «جوان» در گفت و گو با بیژن بیرنگ به بررسی اوضاع و علل کم شدن مخاطب سالنهای سینما میپردازد.
عوامل مؤثر در اقبال یا اکراه مخاطب برای رفتن به سینما را در فضای کنونی که شاهد کم شدن جمعیت آماری سینماروها هستیم، چه مؤلفهای میدانید؟
همه چیز به شرایط روحی افراد بستگی دارد. موضوعات اقتصادی و برخی دلمشغولیهای مردم و اینکه لازم است عرصه بازار و اقتصاد به یک ثبات نسبی دست پیدا کند تا حدودی باعث تمرکز بیشتر مردم در رابطه با دخل و خرج خانواده و هزینههای جاری شده است.
خود شما که در عداد هنرمندان محسوب میشوید هم چنین ملاحظاتی برای رفتن یا نرفتن به سینما دارید؟
من و همسرم چند روز پیش برای دیدن فیلم به یکی از این پردیسهای سینمایی رفتیم و بر خلاف همیشه که بلیت پیدا نمیشد و باید از قبل رزرو میکردیم، توانستیم بلیت تهیه کنیم. یک مدتی را به تماشای پوستر و عکس فیلمهای روی پرده گذراندیم، اما هر کاری کردیم دیدم میلی برای رفتن به سالن و تماشای فیلم نداریم! در صورتی که قبل از این و تا همین پارسال آدم برای وقتگذرانی هم که بود به سینما میرفت و بالاخره یک فیلمی را تماشا میکرد. الان در وهله اول ذهن مخاطب درگیریهای دو دو تا چهارتایی دارد.
برای مرتفع کردن یک چنین مسئلهای، نیازمند امیدآفرینی نسبت به آینده هستیم. نکته دیگری که در این زمینه اثرگذار بوده، بحث گرانی بلیت سینماهاست. من با یکی از پخشکنندهها صحبت میکردم میگفت: شاید به ظاهر فروش برخی آثار نسبت به پارسال بالا باشد، اما جمعیت مخاطبی که برای هر فیلم به سینما میرود با تعداد نفراتی که قبلاً به سالن سینما میرفتند، بالا نبوده است. یعنی این فروش بالا به دلیل گرانشدن بلیت ایجاد شده است. از یک طرف شما میبینید که مثلاً مبلغ ۱۵ هزار تومان برای بلیت یک فیلم، پول کمی نیست. در واقع اگر یک خانواده سه یا چهار نفری بخواهند برای تماشای یک فیلم به سینما بروند با توجه به پول بلیت و تنقلات و کرایه ماشین و... چیزی در حدود ۲۰۰ هزار تومان باید هزینه کنند. خب این مبلغ ۲۰۰ هزار تومان در شرایط فعلی که یک فضای سودجویانهای در بازار و اقتصاد توسط برخی دلالان به وجود آمده، مبلغ قابلتوجهی است که در هزینهکرد ماهانه هر خانوار میتواند صرف خرید یا تهیه مایحتاج مهمتر و اولویتدارتر آن خانواده گردد. اصلاً من اگر خودم بخواهم یک چنین هزینهای برای دیدن چنین فیلمهایی بکنم، با خودم میگویم، این اسراف است.
در واقع سینما و فیلم دیدن در سالن جزو اولویت خانوار قرار نمیگیرد؟
قطعاً در اولویت خانواده قرار نمیگیرد. وقتی شما میبینید که عدهای سودجو برای پر کردن جیب و حساب خودشان ارزاق و مواد مورد نیاز جامعه را هر روز به یک بهانهای گرانتر میکنند، خب معلوم است که دغدغه برای شما ایجاد میشود و همین ۲۰۰ هزار تومان را سعی میکنید که برای خرج و مخارج مهمتر و دارای اولویت هزینه کنید، نه برای سینما رفتن!
برای خانواده سخت است که چنین کاری را انجام بدهد. از طرفی دیگر امروزه سالنهای سینما در مجموعههای تجاری یا پردیسهای سینمایی قرار دارند. پردیسها این حسن را دارند که شخص هم میتواند خرید بکند و سرش گرم مغازهها و فروشگاههای آنجا بشود و هم اینکه به سالن سینما برود و فیلم مورد علاقهاش را ببیند. ولی خب، به نظر من این پردیسها جای خطرناکی برای پدر خانواده است (با خنده). شاید چند ساعتی را که خانواده برای رفتن و برگشتن به پردیسها و سینما صرف میکنند، خوشایند باشد، اما بعد از آن پدر خانواده باید دوباره برای مخارج چرتکه بیندازد!
خب ما تا الان به جیب پدر خانواده و خرج و مخارج پرداختیم! بد نیست به دلایل دیگر رکود و عدم اقبال مخاطب به تولیدات سینمایی هم بپردازیم.
اگر از نظر فیلم هم بخواهیم حرف بزنیم باید بگویم که فیلمها و محتوایشان در یک دایره تکرار موضوع و محتوا میافتند. این البته از قبل هم بوده مثلاً یک روزگاری آثار سینمایی کلاهمخملیها زیاد شد و مثل یک تب همهگیر در میان فیلمسازان بروز کرد. این در حالی است که به غیر از چند اثر که شاید قدری حرفهایتر و حسابشدهتر کار میکنند، بقیه آثار دچار مشکل میشوند.
در حوزه کمدی هم همینطور است؟
بله. در حوزه آثار کمدی هم همین حرکت دایرهوار که بیشتر یک نوع بازگشت به عقب است، وجود دارد. شما برخی از آثار کمدی را میبینید که به دلیل استقبال مخاطبان یا فروش بالای یک فیلم طنز، عدهای به فکر میافتند که به چنین کاری اقدام کنند و فیلمهای مشابه و ضعیف با یک موضوع یا رویکرد ساخته میشود که در پسزدن مخاطب و نرفتن مردم به سینما تأثیرگذار است.
در حوزه ژانر اجتماعی نیز سینمای ما تجربه دوار فیلمسازی بر محور یک موضوع را تا حد زیادی داشته است.
به نظر من این تکرارها انگیزهها را از بین میبرد. البته در رابطه با حوزههایی مثل اجتماعی، خانوادگی یا مفاهیمی از این دست، متأسفانه فیلمهای درستی در بازار نیست. آن چیزی هم که هست تلخ است، تلخ! به نظر من که این دسته از آثار خیلی تلخ هستند. هم فیلم کمدی فیدبک بد میدهد و هم فیلم اجتماعی و این دقیقاً بر خلاف موضعی است که مسئولان درباره سینما اعلام کردند و شعار ایجاد و راهاندازی سینمای امید را میدادند، در حالی که سینمای امروز و آنچه روی پرده میرود نسبت به امید و امیدآفرینی، خالیتر از همیشه است.
متأسفانه فیلم تلخ به دلیل محتوای گزندهاش نهتنها باری را از روی دوش مخاطبان برنمی دارد، بلکه با یادآوری و تصویرکردن تلخیها باری بر دوش او میافزاید. خب طبیعی است که این تلخکامیها از به وجود آوردن هر گونه جریان امیدبخش و امیدآفرین، عاجز بوده و در مقابل تماشاگری که برای تسکین آلام یا بهتر شدن حال و احوالش به سینما آمده دستانش تهی است. چرا من باید بروم اینگونه فیلمها را ببینم؟! چرا من باید به سینما بروم؟! این مسائل است که دست به دست هم میدهند تا افراد حتی حال سینما رفتن را هم نداشته باشند. الان وقت و زمان فراغت مردم پای تلویزیون و برنامههایش بهتر میگذرد. هر چند در تلویزیون هم گاهی اشتباهاتی میشود که گفتنش فضای خودش را میطلبد.
برای تغییر اوضاع چه باید کرد؟!
شاید یک خانه تکانی لازم باشد، شاید هم نیازمند صبر بیشتر در این حوزه هستیم. در هر صورت به نظر من سینما رفتن در این اوضاع اشتباه است. باید آرزو کنیم تا حالمان خوب شود. من گمان میکنم الان و امروز همدردی، همحسی و دوستداشتن هموطنانمان بهترین کار است.