اخیراً در یک بررسی روشمند و پیمایشی، که روی تعدادی از والدین صورت گرفت، ابتدا مهمترین مشکلات رفتاری کودکان و نوجوانان ۷ تا ۱۷ساله مورد شناسایی قرار گرفت. پس از آن سهم و نقش عوامل درون خانوادگی در پدید آیی و ظهور و بروز آن مشکلات بررسی شد. در سطوری که در پی میآید چکیده نتایج حاصل از آن مطالعه در چند بند گزارش میشود.
یک. میزان شیوع مشکلات رفتاری در بین کودکان و نوجوانان
نتایج مطالعهای که از آن سخن به میان آمد نشان داد که ششمشکل رفتاری در میان دو گروه سنی کودک و نوجوان از شیوع بالاتری برخوردارند. آن شش مشکل عبارتند از: پرخاشجویی، اهمال در انجام تکالیف درسی، انزوا طلبی، وابستگی به فنآوری دیجیتال، اینترنت، دروغگویی و بینظمی شخصی.
یافتهها نشان داد که اولاً: بین ۲۰ تا ۳۰ درصد دو گروه سنی ذکرشده مبتلا به حداقل یکی از شش مشکل رفتاری مذکور است. ثانیاً: بین هر شش مشکل، همبستگی و پیوند معناداری وجود دارد. بهگونهای که ابتلا به یکی از مشکلات مذکور زمینه و بستر را برای فرو افتادن در دام هر یک از مشکلات دیگر فراهم میسازد. ثالثاً: میزان شیوع ابتلا به سه مشکل:
-۱ وابستگی به فنآوری دیجیتال (با میانگین۵۴) ۲- پرخاشجویی (با میانگین ۵۲) و ۳- بینظمی شخصی (با میانگین۵۱) بیش از دیگر کژکارکردیهای رفتاری کودکان و نوجوانان است.
دو. میزان شیوع مشکلات ارتباطی و تربیتی والدین
یافتههای این پژوهش چند واقعیت تلخ مربوط به درون خانوادهها را عریان ساخت. آن واقعیات چنیناند:
-۱ حدود ۲۰درصد زن و شوهرها از «تعارضات» حل نشده و مزمنی رنج میبرند که شادی و نشاط را از زندگی آنان ستاندهاست و موجب شیوع ناامنی در درون خانواده شده است.
۲- حداقل ۲۵درصد زن و شوهرها در تربیت و پرورش فرزند یا فرزندان خود از روشها و اصول هماهنگی استفاده نمیکنند. به عبارت دیگر، قریب یک چهارم والدین در تربیت فرزندان «ناهماهنگ» هستند. نیازی به حجت نیست که نخستین پیامد «ناهماهنگی در تربیت» شکلگیری تعارض در فرزندان و سر درگمی آنان در الگوگیری و همانندسازی است.
۳- قریب ۶۵درصد زن و شوهرها در تربیت فرزندان خود از «سبک سهلگیرانه» بهره میگیرند. این درحالی است که علمای تعلیم وتربیت اثبات کردهاند که این سبک تربیتی مانع از شکلگیری شخصیتی مسئول، رشد گرا و مستقل میشوند.
سه. تأثیر مشکلات درون خانوادگی بر مشکلات رفتاری فرزندان
در این مطالعه برای بررسی تأثیر مشکلات درون خانوادگی در شکلگیری مشکلات رفتاری فرزندان از روش «همبستگی» استفاده شد. نتایج حاصل نشان داد که:
۱- بین تعارضات درون خانوادگی و پرخاشگری، دروغگویی و احساس ناامنی فرزندان همبستگی ۳۴تا ۲۵صدم درصد وجود دارد. این بدان معناست که هر چقدر تعارض و تنش بین والدین افزایش مییابد به همان میزان بر شدت مشکلات رفتاری فرزندان آنها افزوده میشود.
۲- بین ناهماهنگی تربیتی والدین و «وابستگی به فنآوری دیجیتال»، «دروغگویی» و «بینظمی» فرزندان همبستگی ۲۸ تا ۲۴ صدمدرصد وجود دارد. این یافتهها بیانگر آن است که فرزندان وقتی با «پیامهای دوگانه» و متعارض والدین رو به رو میشوند دچار ابهام و سردرگمی میشوند و بر اثر آن به رفتارهای ناهنجاری نظیر بیقیدی (بینظمی) و عدم صداقت روی میآورند و بخش زیادی از وقت خود را به جای درس و مشق صرف پرسه زدن در اینترنت و کار با فنآوری دیجیتال میکنند.
۳- سبک تربیتی سهلگیرانه والدین با «بیانضباطی» و «اهمال در انجام تکالیف درسی» فرزندان آنها همبستگی ۳۳ صدمدرصد و ۲۶ صدمدرصد دارد. چه، زمانی که والدین قواعد معین و مشخصی برای فرزندان خود وضع نکنند و انتظارات معینی از آنان نداشته باشند، آنها رو به بیمبالاتی میآورند و ناهشیارانه و نادانسته عمر خود را تلف میکنند.
چهار. چاره چیست؟
با تأمل در چند سطر پیش میتوان به سادگی به پاسخی روشن رسید. پاسخ این است اگر علاقهمند پیشگیری از ظهور و بروز مشکلات ر. فتاری فرزندانمان هستیم یا چنانچه آنها مشکلاتی از خود نشان دادهاند، باید در گام اول تعارضات حل نشده را از میان برانیم؛ چرا اینکه، این تعارضات مانع از آن میشوند که ما در محیطی آرام و امن وظیفه والدینی خود را به سامان برسانیم. در گام دوم، سبک تربیتی خود را باید اصلاح کنیم و به ویژه تصمیم بگیریم که هماهنگ و نه متعارض و متفاوت عمل کنیم.
علاوه بر آن ضروری است خانوادهها در عمل از راهکارهایی بهره بگیرند که اثربخشی آنها در پیشگیری از ظهور و بروز مشکلات رفتاری کودکان و نوجوانان به اثبات رسیده است. در سطور زیر به اجمال برخی از آن راهکارها اشاره میشود.
۱- اختصاص وقت ویژه روزانه به فرزندان، این وقت ویژه باید متناسب با خواستههای معقول فرزندان تنظیم شود.
-۲ مشورت با فرزندان در مسائل و موضوعات ساده، این اقدام هم اعتماد به نفس فرزندان را فزونی میبخشد و هم تعهد رفتاری آنان را در قبال تصمیمات متخذه افزایش میدهد.
۳- وضع قوانین ساده رفتاری از طریق اخذ نظرات فرزندان و البته فراموش نکنیم که قوانین درون خانواده میبایست «ساده» نگاشته شوند و روان اجرا شوند؛ چراکه قوانین سخت یا هرگز اجرا نمیشوند یا اجرای آنها با زحمت و مشقت همراه است.
۴- خطاب قرار دادن فرزندان با القاب و عناوین زیبا و احترام آمیز
۵- استفاده از اصل «تقویت مثبت» برای اصلاح رفتار، بر اساس این اصل هرگاه رفتار مثبتی از کودکان سر بزند با محرکهای تشویقی، به ویژه مشوقهای کلامی، آن رفتار مورد تشویق قرار میگیرد.
۶- اجتناب از نصیحتها و اندرز دادنهای طولانی و ملالآور
۷- نگریستن دنیا از دریچه چشم فرزندان
-۸ اجتناب از تحقیر و سرزنش فرزندان
۹- مشورت دادن به فرزندان در انتخاب دوستان
-۱۰ مدیریت استفاده از فن آوری دیجیتال
انشاءالله در مجالی دیگر در این خصوص باز هم با شما عزیزان به تفصیل سخن خواهم گفت.