صدام در بحبوحه به راه انداختن یک جنگ تمامعیار با ایران، با به راه انداختن ناسیونالیسم عربی به دنبال شوراندن کشورهای عربی علیه ایران بود. او میخواست خود را پدر ملتهای عربزبان معرفی کند که قصد دارد مقابل انقلاب اسلامی ایران بایستد. کشورهای عربی منطقه که دوستدار و طرفدار انقلاب اسلامی نبودند از صدام حسین و علنی کردن دشمنیهایش با مردم ایران حمایت کردند. آنها پشت رئیس جمهور وقت عراق پنهان شدند و امیدوار بودند تا از طریق جنگ انقلاب نوپای اسلامی شکست بخورد.
صدام حسین با تهاجم به ایران، شروع جنگ را در راستای تداوم منازعه تاریخی اعراب و ایرانیان ارزیابی کرد و مدعی شد کشورش بار سنگین پاسداری از حیثیت، امنیت و به طور کلی، منافع امت عرب را بر عهده دارد و حاضر شده تا با درگیر شدن در جنگ، برای همیشه برادران عربش را از سلطهجویی این دشمن خطرناک و منفور، یعنی ایران برهاند. بر همین اساس، وی این جنگ را قادسیه دیگری نامید که یکبار دیگر، غرور و افتخار را برای اعراب به ارمغان خواهد آورد.
با تمام تبلیغاتی که صدام برای تحریک احساسات عربها به راه انداخته بود، آنها در ظاهر رغبت چندانی جهت حمایت از صدام نشان ندادند. با توجه به اینکه در جنگ ایران و عراق، یکی از دو طرف، عرب و دیگری غیرعرب بود، انتظار میرفت کشورهای عربی بر مبنای تعهداتشان در قبال منشور اتحادیه عرب و پیمان دفاع دستهجمعی اعراب، به طور یکپارچه و منسجم از طرف عرب جنگ یعنی عراق حمایت و پشتیبانی کنند، اما در مجموع، سه عامل، ظرفیت حمایت اعراب از عراق و ظرفیت اثرگذاری ناسیونالیسم عربی را کاهش داد. این سه عامل عبارت بودند از: مسلمان بودن اکثریت ملت ایران، مورد تجاوز قرار گرفتن این کشور، قرار داشتن آن در موضعی تدافعی و ضعف اراده فعالیت و کار جمعی در میان رهبران سیاسی عرب.
سوریها که از همان شروع جنگ طرف ایران را گرفتند و حساب خودشان را از صدام جدا کردند. حکومت سوریه سه روز پس از آغاز جنگ میان ایران و عراق، در اخبار رادیوییاش، بغداد را به خاطر تجاوز به یک کشور دوست محکوم و اعلام کرد: «برخی از کشورهای عرب اختلافات با یک دوست باارزش را به هدف جدا کردن آن دوست از ما و انحراف توجه جهان عرب از هدف اصلیاش که مبارزه با دشمن صهیونیستی است، بزرگ جلوه میدهند». پیوستن لیبی به جبهه حامیان ایران، نقشههای صدام را برای مخالفت یکپارچه اعراب با ایران خنثی کرد. معمر قذافی همچون رژیم حافظ اسد در سوریه در طول جنگ از ایران جانبداری کرد.
بیشتر کشورهای عربی با شک، تردید و ترس حمایت از عراق را دنبال میکردند. این کشورها ضمن اعلام بیطرفی، در عمل از عراق حمایت میکردند و زمانی که متوجه میشدند عراق برای ایستادگی در برابر رزمندگان ایران به کمک نیاز دارد، حاضر بودند این کشور را یاری دهند. از جمله این کشورها میتوان به قطر، عمان، امارات متحده، بحرین، کویت، عربستان و مصر اشاره کرد. کشورهایی که هیچ بیانیه رسمیای را در حمایت از عراق یا محکومیت ایران صادر نکردند، اما به حمایت غیررسمی و کمک به بغداد پرداختند. حمایت ملک خالد، پادشاه وقت سعودی در همان سالهای نخستین جنگ یا کمکهای کویت در سالهای پایانی جنگ، نمونههایی از حمایت رهبران کشورهای عربی منطقه از صدام و سیاستهای جنگطلبانه او بود.
در میان کشورهای عرب، تنها اردن در گروه حامیان ثابتقدم عراق قرار گرفت. این کشور نخستین و تنها کشور عربی بود که با آغاز جنگ، به طور رسمی، حمایت خود را از عراق اعلام کرد. دو روز پس از آغاز جنگ، شاه حسین همراه با نخستوزیر اردن از عراق دیدن کرد. اردن همچنین در طول جنگ، میانجیگریهایی را میان عراق و سوریه انجام داد تا شاید سوریه را قانع کند که از حمایت از ایران دست بردارد؛ اقدامی که در نهایت بینتیجه ماند.
با توجه به تمامی شعارهای مطرحشده از سوی صدام مبنی بر حمایت از اعراب، او دو سال بعد به کویت یکی از حامیان مهمش در جنگ تحمیلی حمله کرد تا حقانیت و مظلومیت ایران در هشت سال جنگ حتی برای رهبران کشورهای عربی هم ثابت شود.