بدون تردید اولویت امروز کشور «کنترل هرج و مرج ایجاد شده در عرصه بازار اعم از ارز، طلا و کالاهای اساسی» و «مبارزه با رانت و فسادهای فردی و گروهی» است و طرح هر مسئلهای در سطح رسانهها یا تریبونهای عمومی جز این موضوع، آدرس غلط دادن به جامعه با اهدافی نظیر فرار از پاسخگویی به مطالبات مردمی و انحراف افکار عمومی از مسائل اصلی است. برجسته کردن مسائل پیش پا افتاده و دستچندم به عنوان مسائل اصلی کشور بدون تردید منجر به این میشود تا «برخورد با مفسدان اقتصادی و رانتخواران» به عنوان یک مطالبه اساسی جامعه مورد فراموشی قرار بگیرد.
جریانی که چنین رویکردی را در پیش گرفته است لازمه به حاشیه رفتن مطالبه اصلی مردم که با محوریت «برخورد با رانتخواران و دانه درشتها» و «به سامان رسیدن بازار کالاهای اساسی» معنا پیدا میکند را در برجسته کردن اتفاقاتی مانند «برخورد با برخی از هنجارشکنیهای اجتماعی- فرهنگی» میداند. هنجارشکنیهایی که به واسطه رونقگیری فضای مجازی شکل گرفته و توانسته حمله به ارزشهای اسلامی- انقلابی را توسعه دهد امروز بستری را فراهم کرده است که یک جریان سیاسی به واسطه این اباههگری و لاابالیگری در فضای مجازی، اولویتهای جامعه را به حاشیه برده و زمینه ترویج فرهنگ بیبندوباری را فراهم کند.
در روزهای اخیر یک طیف سیاسی به واسطه شبکه گستردهای که در رسانههای مکتوب و مجازی در اختیار دارد، موضوعات مهمی مانند «بدون پاسخ ماندن مطالبات اقتصادی مردم» یا حتی «بدون نتیجه بودن اعتماد مجدد به اروپا» را به حاشیه رانده و مسئله برخورد و فرار دختر رقاص اینستاگرام را به مسئله روز کشور تبدیل کند. این در حالی است که طبق روال دو سال گذشته انتظار آن بود که روزنامههای زنجیرهای وابسته به جریان تجدیدنظرطلب سه سالگی برجام را جشن گرفته و از دستاوردهای تاریخی! این توافقنامه بگویند؛ مسئلهای که مورد سانسور جریان رسانهای آنها قرار گرفت. به بیان بهتر این جریان در ماههای گذشته تلاش کرده به هر بهانهای، رویکرد نظام و دستگاههای برآمده از انقلاب را مخالف خواست و اراده مردم تعریف کند و با مانور خبری –رسانهای روی برخی از اتفاقات پیش پاافتاده نظیر برخورد با رقاصه اینستاگرام، ضمن القای شکاف میان مردم با نظام اسلامی، ناکارآمدیهای اثبات شده اخیر قوه مجریه که محصول گفتمان «صرف مذاکره با غرب = گشایش قطعی اقتصادی ایجاد میکند» را به پای انقلابیگری نوشته و از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند.
میوه شکاف مردم و حاکمیت با فرعی کردن مسائل اصلی
این فضاسازیهای گسترده در حالی با محوریت ایجاد شکاف میان مردم و حاکمیت شکل گرفته که جامعه امروز نیازمند وحدت و همگرایی در بین اقشار مردم و مردم با حاکمیت میباشد و از چنددستگی و دوقطبیهای مرسوم رنج برده و بیزار است. باتوجه به آنچه بیان شد اهداف عمده جریان مذکور از جوسازیهای اخیر آن است که: الف- مردم به این باور برسند که حاکمیت علاقهای برای برخورد با مفسدان اقتصادی ندارد و تنها به برخورد با هنجارشکنان بسنده میکند، ب- جامعه نسبت به برخوردهای دوگانه (به زعم جریان مذکور)، گارد گرفته و احساس دلزدگی نسبت به قوانین و مقررات کشور پیدا کند و ج- برخوردهای ارزشی با هنجارشکنان اجتماعی- فرهنگی از این پس به عنوان یک اقدام ضدارزشی تعریف و معنا شود. برای دستیابی به سه هدف مورد اشاره، سانسور اتفاقات مهم از نیم تای صفحات روزنامههای این طیف نیز مورد توجه قرار گرفته است.
اهداف مورد اشاره در طول ماههای گذشته و به بهانههای مختلف مورد توجه این جریان قرار گرفته است، کمااینکه در موضوعاتی مانند برگزاری کنسرت در برخی از شهرهای کشور یا ورود زن به ورزشگاهها نیز چنین هدفی دنبال شده است. به راستی برای چند درصد از جامعه این مسئله مشکوک برخورد با یک هنجارشکن اینستاگرام قابل اهمیت است که به بهانه این مسئله صداوسیما و ناجا مورد هجمه قرار گرفته و از ضرورت گسترش آزادیهای لیبرالی در جامعه سخن به میان بیاورند؟ جالب این است که رسانهها و حتی برخی نمایندگان منسوب به این طیف در جهت پیادهسازی اهداف بالادستی خود پیشنهادی بیشرمانه از مسئولان درخواست کنند مبنی بر اینکه مقدمات آزادی توریستهای خارجی (بدون حجاب اسلامی) در کشور فراهم شود.
نکته جالب اینکه رسانهها و شخصیتهای این جریان تلاش کرده تا بحث بینتیجه بودن اعتماد به اروپا در آستانه سه سالگی برجام را در صفحات میانی خود و نه در صفحات نخست مورد توجه قرار دهند تا مسائل دستدوم همچنان به عنوان اولویت به جامعه (در صفحات نخست) معرفی شوند، به طوری که قانون در یکی از صفحات خود به صورت غیرمحسوس از بلانتیجه بودن تکیه بر اروپا سخن به میان آورده و نوشته: «اروپاییها نمیتوانند در مقابل تحریمهای ثانویه که امریکا علیه ایران اعمال میکند، کاری کنند و به خواستههایی که تحقق همهجانبه آن وجود نخواهد داشت و ظرفیت اتحادیه اروپا در این حد نیست واکنش خاصی نشان دهند. اتحادیه اروپا توان این را که به جنگ اقتصادی امریکا برود ندارد و نمیتواند برنامههایی را که در چارچوب تحریمهای ثانویه علیه ایران صادر میکند خنثی و بیاعتبار کند... اتحادیه اروپا نمیتواند تضمین دهد.» یکی دیگر از رسانههای وابسته به این جریان اعترافات خود را به همین ترتیب در صفحات میانی آورده بدون آنکه در نیمتای یک خود به بحث بینتیجه بودن مذاکره مستقیم با امریکا و هزینههای ناشی از اعتماد به غرب اشاره کند: «اگر واقعبین باشیم، در خوشبینانهترین شکل ممکن توانایی ۲۸ کشور اتحادیه و بهویژه سه کشور آلمان، فرانسه و انگلیس در تحقق منافع اقتصادی ایران در توافق هستهای با توقعات ایران از برجام سنخیتی نداشته و در صورت تشدید فشارهای امریکا و بهویژه حربه «تحریمهای ثانویه» و اعمال آن بر شرکتهای اروپایی، موجب کاهش این مقدار هم خواهد شد.»
سانسور؛ حربهای همیشگی
در دستورالعمل این طیف محور این است که موضوعاتی دست چندم برجستهسازی شود که هدف غایی و قطعی شکاف میان مردم با حاکمیت است تا به واسطه آن ناکارآمدیهای دولت توجیه و به پای نظام نوشته شود آن هم در شرایطی که امروز بعد از گذشت نزدیک به دو ماه از اعلام خروج امریکا از برجام، کشور همچنان معطل تغییر رفتار غربیها (و این بار اروپاییها) مانده است، بدون آنکه حامیان دیروز مذاکره مستقیم با امریکا، از معطل ماندن بسته خالی اروپاییها در صفحات اصلی خود گلایه کنند یا از مسئولان اجرایی کشور بخواهند در جهت بهبود وضعیت ارز، طلا و سایر کالاهای اساسی گامی بردارند و با اقدامات اساسی گره از معیشت مردم باز و مسائل را صورتدهی کنند.