پیشنهاد ما به ملکه، تغییر چشمهایش در برنامه دیدهبان بیبیسی فارسی است. هرچند ممکن است ملکه، همسن و سالهای خود را به جوانان ترجیح دهد، اما به نظر میرسد مسعود بهنود دیگر از عهده دیدهبانی برای «گزارش به خاک انگلیس» بر نمیآید.
جنابشان در برنامه این هفته دیدهبان، در یک خط حرف، هشت تا دروغ و چندتایی هم غلط اشاره فرمودند. اول از همه تیتر روزنامه جوان: «ارزخواران و رانتخواران الفرار!» را یک برداشت جناحی از موضوع عنوان میکند و دلیلش را هم زیر تیتری که از قول رئیس قوه قضائیه درباره بازداشت تعدادی از مسئولان وزارت صنعت آمده است، میداند و اینکه روزنامه جوان به مسئله بازداشتیها و فساد مؤسسه ثامن نپرداخته است. در حالی که مخاطب زبان بسته احتمالاً نه امکان آن را دارد و نه حوصله آن را که روزنامه یک هفته پیش جوان را مرور کند تا ببیند واقعاً آن گزارش جناحی تهیه شده یا خیر و دریابد که زیر تیتری که از قول رئیس قوه قضائیه آمده مربوط به یک خبر کاملاً مجزا از گزارش تیتر یک است که در صفحه دیگری به چاپ رسیده و صرفاً به دلیل مربوط بودن محتوای آن با تیتر یک، از آن در کنار تیتر یک، استفاده شده است.
بهنود در همان برنامه با دست و زبان و روان لرزان به دنبال سندی از میان صفحات کپی گرفته شده کنار دستش میگردد تا چیزی را ثابت کند، اما پیدا نمیکند و با اینکه برنامه او یک برنامه ضبط شده است، نه خود او و نه تهیهکننده، زحمت نمیدهند تا برداشت دیگری از این نمایش داشته باشند! با این حال در عین ناباوری در همان صفحه اول «جوان»، که آن را متهم به نپرداختن به موضوع مؤسسه ثامن میکند، از تیتری که روزنامه جوان درباره بازداشت متهم ردیف اول مؤسسه ثامن زده است، به عنوان یک تیتر بلند که روزنامه نگاران کلاسیک دیگر این جور تیترها را نمیپسندند، نام میبرد! آن هم به فاصله چند ثانیه پس از ایرادی که درباره مخفی کردن اخبار این مؤسسه در جوان گرفت! (در میان همه این دروغها و غلطها یادآوری این نکته ضروری است که تیترهای زمان حضور بهنود در روزنامه کیهان، این روزها به عنوان نمونه تیترهایی ۱۵ تا ۳۰ کلمهای که در دو سطر چاپ میشده و به تنهایی یک داستان کوتاه بوده است، در دانشکدهها و آموزشگاههای روزنامه نگاری کشور به دانشجویان ارائه میشود تا وضعیت اسفبار تیترزنی در دهه ۵۰ و ۶۰ را نشان دهند.)
بهنود در این فاصله به «سردبیر جدید» جوان اشاره میکند، در حالی که به کسی پس از ۹ سال سردبیری در یک روزنامه، «جدید» نمیگویند!
او البته چند بار دیگر لزوم بازنشستگی خود را به رخ ملکه کشیده است. از جمله وقتی روزنامه جوان تصویری از دو مدل «ترامپ» و «اون» را عکس صفحه یک خود کرده بود، بهنود تأکید کرد: «جسارت میکنم و میگویم روزنامه جوان متوجه نبوده است که اینها مدل رهبر کره و رئیسجمهور امریکا هستند! زیرا هنوز دیداری بین این دو برقرار نشده است.» وااسفا از اجتماع کهنسالی با کینه کهن! و البته «برنامه ابلاغ شده هجو یک روزنامه» در آن زمان حتی بسیاری از دوستان روزنامهنگار اصلاحطلب و دیگران در تماس با ما میگفتند جناب دیده بان را چه میشود که با این برنامهاش مرغ بریان را در ظرف پلو به خنده وا داشته است؟! آخر مگر تشکیلات یک روزنامه که اخبار روابط امریکا و کرهشمالی را به طور لحظهای پیگیری میکنند، میتوانند از دیدار یا عدم دیدار رؤسای این دو کشور بی خبر باشند که نداند. این دو الان در چه وضعیتی هستند؟!
بهنود یک بار هم عکسی با نمای کلوزآپ را که برای خبر یک اجتماع در صفحه اول «جوان» کار شده بود، به تصویر میکشد و به خانم مجری با کنایه میگوید: «شما اگر سردبیر جوان بودید، برای خبری از یک اجتماع، عکسی از چند نفر را کار میکردید، با آنکه عکسهای دیگری هم بود که اجتماع را به خوبی نشان میداد؟!» این تیزبینی (!) ایشان هم دلیل دیگری بر پروسه هجو روزنامههای انقلابی در شبکه ملکه است، وگرنه استفاده از عکسهای با نمای بسته (کلوزآپ) و زوم کردن بر یک واقعه در یک موضع گسترده از خلاقیتهای صفحه آرایی ژورنالیسم حرفهای است و ایشان هم از آن بی اطلاع نیست، اما ترجیح میدهد حرفهایگری خود را فدای برنامه ریزی دستوری هجو کند.
برای بیبیسی فارسی یک رویه است که در برنامه هفتگی دیدهبان با «انتخاب خاص» یکی از صفحات اول جوان، «تفسیر خاص» هم بکند و گاهی با تحریف و شیطنت به «منظور خاص» خود برسد. اگر ما هم از بیبیسی فارسی، دیدهبانی کنیم – البته بدون تحریف و شیطنت! - چه باک که شاید برای برخی بینندگان بیبیسی این دیدهبانی ما حرف تازهای داشته باشد.
بیبیسی فارسی مجموعهای از اصلاحطلبان خارج شده از ایران و برخی براندازان و سلطنتطلبان خارجنشین را به همراه عدهای که عملاً احساس خط و ربط در خودشان نمیکنند، گرد آورده و یک دستورالعمل معین انگلیسی را مو به مو اجرا میکند که بسیار پیش آمده این مجموعه در کانالهای شخصی چیزی خلاف آن را دنبال میکنند. این یعنی روزنامهنگاران این شبکه لزوماً هر چه را در بیبیسی فارسی میگویند و مینویسند، به آن التزام عقلی، منطقی و وجدانی ندارند! این بدترین وضعیت برای یک نویسنده است که در کانالهای شخصی خودش یک چیزی بنویسد و در شبکه رسمی چیز دیگری را. این یعنی ابزار بودن، یعنی ربات بودن و فاقد هویت رسمی بودن. برای مثال در واقعه کشتار فلسطینیان در روز گشایش سفارت امریکا در قدس، بیشتر حاضران در بیبیسی مثل بهنود، باستانی و حتی مجریان خبری اگرچه با مسامحه و احتیاط، در توئیتهایی نارضایتی خود را از این کشتار نشان دادند. در موضوع ازدواج نوه ملکه انگلیس نیز که پخش مستقیم آن از شبکههای خبری از جمله بیبیسی به نقطه تهوع آوری رسید، حسین باستانی در جواب یکی از کاربران توئیتر که گفته بود «اگر جای باستانی بودم، از پخش این عروسی در بیبیسی از احساس حقارت دق میکردم» یادآوری کرده است که او توئیتی در انتقاد از وزیر خارجه انگلیس نوشته است. هرچند محتوای این توئیت ربطی به ماجرای عروسی و پخش آن ندارد و بیشتر نشان از فهم غلط باستانی از منظور وزیر خارجه انگلیس و در واقع یک توئیت ضد جمهوری اسلامی است! اما باستانی میخواسته مثلاً بگوید این جور نیست که ما کارگر مطلق بیبیسی و انگلیس باشیم و گاهی از آنها انتقاد میکنیم! بهنود نیز با کنایه «ما مست خودنمایی» تصویری از روزنامه آبزرور را به عنوان روزنامه محبوبش در توئیتر به اشتراک گذاشته است. آبزرور در صفحه اول با انتشار عکسی از عروس و داماد سلطنتی نوشته است: «دو نفرعاشق شدند و همه ما (رسانهها) آن را نشان دادیم.» اینها اگرچه حرکت جدی یک روزنامهنگار در نقد وقایع پیرامونی به حساب نمیآید، اما نشان میدهد که همکاران بیبیسی برای این شبکه شبیه یک سختافزار عمل میکنند که نرم افزار آن در جای دیگری تعبیه شده است.
باستانی هر از گاهی یادی میکند از روزهایی که در ایران زندانی بوده است و با زبان بسته میگوید کینهای از عاملان زندانی شدنش دارد و این کینه روی جایی که الان هست و کاری که الان برای بیبیسی میکند، اثر گذاشته است. بهنود نیز همین طور. او نیز گاهی به یاد میآورد که در زمان خروج از ایران در امارات مرگ را پیش چشم خود دیده است. به این ترتیب بعید نیست که از همکاران بیبیسی فارسی هیچ نقطه مثبتی در تحلیل و اطلاعرسانی از وقایع ایران دیده نشود و حتی آفتابسوختگی سه گاومیش را بهانه خبر کنند تا اوضاع را به زعم خود سیاه نشان دهند، اما هرازگاهی در کانالهای شخصی، بارقههایی از وجدان ژورنالیستی برای وقایع خارج از ایران دیده شود، زیرا آنچه برای ایران تهیه میشود، مطابق دستورالعمل است.
البته برای دیدهبانی از بیبیسی یک انگیزه دیگری هم دارم و آن هم اشاره به سخنی متفاوت است. چندی پیش در جمع برخی از فعالان سیاسی و رسانهای معروف به جبهه انقلاب بودم که بحثی درباره رسانههای خبری «دشمن» به میان آمد. یکی از ایشان که از دیگران خردمندتر مینمود با سعه صدر بیشتر به بحث وارد شد و گفت: «من امثال عطاءالله مهاجرانی و مسعود بهنود را در چارچوب همین انقلاب (مثلاً ظرفیتهای انقلاب) ارزیابی میکنم و دشمن آن نمیدانم.»
این سخن برای عدهای سنگین میآمد، زیرا که بهنود شاه دوست که خود تأکید کرده سقف انتظارش، حکومت سلطنتی و کف آن مشروطه سلطنتی است، قاعدتاً نباید با مفهوم انقلاب اسلامی قابل جمع باشد. بهنود چه یکی از ظرفیتهای انقلاب اسلامی باشد! و چه یک شاه دوست تقریباً انگلیسی شده، در هر دو حال به کینهای که سرچشمه واقعی آن همان «حضور در یک شبکه ضدایرانی» است، روزنامه جوان را هجو و تحریف شده، به اطلاع مخاطبان خود میرساند و البته چه چیزی بهتر از اینکه اینتلیجنت سرویس راضی باشد!
سردبیر