مشکلات در زندگی هر یک از ما وجود دارد. ممکن است کم باشد یا زیاد ولی مهم این است که هست. اینکه ما با این مشکلات چگونه برخورد میکنیم، نکته مهم و قابل تأملی است. مشکلات از هر نوع و سبکی که باشد و در هر زمینهای که در زندگی ما بروز کند، باید حلشان کرد. اگر درباره برخورد با مشکلات درست فکر نکنیم، به خودی خود مشکل دیگری بر مشکلات افزودهایم، بنابراین اینکه در رویارویی با مشکل پیش آمده چه کاری باید انجام دهیم، نیاز به فکر و تجربه دارد. خیلی وقتها یک مشاور خوب میتواند جای فکر و تجربهای را که افراد در این مواقع لازم دارند، پر کند. راهحل هر چه که هست باید به درستی پیدا شود تا تأثیر خوبی در زندگی فرد بگذارد. برخورد با مشکل مانند تشخیص بیماری و نسخهای است که پزشک برای درمان تجویز میکند. وقتی مشکل تشخیص داده شد، نوبت به تجویز و پیچیدن نسخه میرسد. نسخه مشکلات ما را کسی نمیپیچد جز خودمان. چون هیچکس بیشتر از خود ما نمیتواند تشخیص دهد که مشکلمان چیست و چه راهحلی دارد.
هراس از رویارویی با مشکل
ممکن است مشکل را خیلی زود تشخیص دهیم، درمان آن را هم پیدا کنیم ولی از انجام آن راهحل یا رویارویی با مشکل بترسیم. شاید برای همین است که گاهی میترسیم که به مشکلمان فکر کنیم و از وجود آن سر باز میزنیم. ممکن است خودمان را با کاری سرگرم کنیم تا با آن مشکل روبهرو نشده و از وجودش دچار نگرانی و پریشانی نشویم. اینها یعنی اینکه به زبان خودمانی میخواهیم حواسمان را از وجود مشکل پرت کنیم و وجود آن را یا انکار کنیم یا به نوعی خودمان را گول بزنیم که مشکلی وجود ندارد. این در حالی است که مشکل وجود دارد. مانند بسیاری از افراد که مشکلات زندگی مشترک خود را به حاشیه زندگی میرانند به امید اینکه دیده نشود. دوستان و همکاران زیادی هم وجود دارند که مشکلات دوستی یا کاری خود را در روابط یا دستکم برای خودشان کمرنگ نگه میدارند تا به نوعی وجود آن را نادیده بگیرند یا وجودش را انکار کنند.
مراجعه به افراد با ایمان
انکار وجود مشکل چیزی را درست نمیکند. اگر غیر از این بود، پروردگار هم در کتابآسمانی به ما انسانها گوشزد میکرد که مشکلات خود را ندید بگیرید و از حل آنها بترسید، در حالیکه برخلاف این به ما تذکر میدهد که شجاع باشید، به خدا اعتماد و تکیه کنید و ترس به دل راه ندهید.
به طور مثال در سوره شورا درآیه ۳۸ و ۳۹ قرآن به این نکته اشاره میکند که مشورت کنید و هنگام ظلم (میتوان تعبیر مشکل را از آن برداشت کرد) به سراغ افراد با ایمان بروید: «و آنان که امر خدا را اجابت و اطاعت کردند و نماز به پا داشتند و کارشان را به مشورت یکدیگر انجام میدهند و از آنچه روزی آنها کردیم به فقیران انفاق میکنند و آنان که، چون ظلمی بر آنها هجوم کند، از مؤمنان یاری میطلبند.»
نگارنده از آیههای بالا، این برداشت را میکند که پروردگار راههای زیادی برای حل مشکل و رفع ظلم برمیشمارد. این راهها هر چه هست، این نیست که مشوق انسان به دست روی دست گذاشتن یا ترسیدن از مشکل باشد. مشورت با آدمهای باایمان یکی از این راههاست که خداوند به طور مستقیم در این آیه به آن اشاره میکند. اینکه برای پیدا کردن راهحل یا برخورد با مشکلات سراغ چه کسی یا کسانی میرویم، نکته مهمی است که خداوند آن را به ما گوشزد میکند. همیشه و در هر زمانهای افرادی وجود داشتهاند که ادعا میکنند میتوانند مشکلات مردم را از راههایی فراانسانی یا راههایی جادویی حل کنند. شاید خداوند در این آیه که گفته شد میخواهد به ما بگوید که مراقب باشید تا به سراغ کسانی که ادعا میکنند که حلال مشکلات شما هستند و راهحل خوبی برای مشکل شما بلدند نروید، چون این کار یعنی شرک و اعتماد نکردن به خدا و راهی که اگر از خودش بخواهید، به شما نشان خواهد داد. البته این یکی از تعبیرهای برداشت شده از این آیه است، اما در روزگار ما خیلی مهم به نظر میرسد، چون این روزها بازار این دست چیزها داغ داغ است. خیلیها با جادو، طلسم و نظایر اینها برخی از مردم را جذب خود میکنند، در حالی که بیشتر آنها خود از قدرتهایی شیطانی یا هر نوع نیروی غیر خدایی دیگری کمک میگیرند. پروردگار در این آیه به روشنی به ما میگوید مراقب باشید که برای مشورت و پیدا کردن راه درست سراغ چه مشاوری میروید.
پیدا کردن راه خدایی، درستترین راهی است که میتوان آن را از ندای قلب یا مراجعه به آدمهای باایمان به دست آورد، افرادی که ایمان قلبیشان را میشود در رفتار و کردارشان دید و گول ادعاهای دروغینشان را نخورد. اینها همه یعنی اینکه ترس نداشته باشیم و پیدا کردن راه را به عهده پروردگار نگذاریم. از او کمک بخواهیم تا راه درست را نشانمان دهد ولی برای پیدا کردن آن تلاش کنیم.
راه درست یا راه آسان؟
شاید یکی از دلایلی که ما آدمها در برخورد با مشکل دچار ترس یا انکار میشویم، هزینهای است که باید برای آن بپردازیم. خیلی وقتها برای پیدا کردن یک راه درست باید سراغ یک فرد کاردان و ماهر برویم و این کار ممکن است هزینههای زمانی، مالی و حتی شخصیتی مانند شکستن غرور و... داشته باشد، در حالیکه نشستن پای تلفن و حرف زدن درباره یک مشکل برای یک دوست که ممکن است از خود ما هم ناآگاهتر باشد، کمترین هزینه را روی دست ما بگذارد.
ممکن است برخی فکر کنند که رفتن سراغ افرادی که ادعا میکنند با یک نسخه کوچک از یک طلسم و دعانویسی ما را از نبرد طولانی با مشکلات رهایی میدهند، برایشان آسانتر و سادهتر باشد.
نکته دیگری که باید به آن اشاره کنیم، انتخاب درست به جای آسان است. یادم میآید در یکی از قسمتهای فیلم سینمایی هریپاتر، مرد دانای مدرسه به هری که کنار یک ریل راهآهن افتاده بود که نمادی از راه زندگی او به نظر میرسید، جملهای با این مضمون گفت: هری، راه درست را انتخاب کن، نه راه آسان را.
از آن روز که این گفتوگو را میان هری و مدرس دانایش دیدم، بیش از گذشته به ترسهایی که در برخورد با مشکلات پیدا میکنم، آگاه شدم. ترسهایی که ممکن است آدم را وادار کند تا تصمیمات نادرست بگیرد.
مدرس دانا در این جمله این را میخواهد بگوید که نترسید، به خودتان اعتماد کنید، به خدا اعتماد کنید و تصمیم درست را بگیرید که هرچند بسیار سخت باشد ولی، چون خدایی است، حتماً و بدون تردید، نتیجه خیر و نیکی در پی خواهد داشت.