امروزه با پیشرفت تکنولوژی و علم بشری، در هر جامعهای ممکن است گاهی اوقات افراد احساس افسردگی کنند و متعاقب آن از شغل و حرفهشان خسته شوند و به سمت جدایی از همسر خود و هر چیزی که آدمی را در موقعیتهای دشوار و ناگوار و همچنین در تنگناهای خستهکننده و خطرناک قرار میدهد، سوق داده شوند.
به بیان دیگر افسردگی احساسی غمگین کننده و بهتآور در مورد مسئلهای خاص نیست بلکه حسی بیمارگونه و به نوعی بیماریای روانی است و باعث میشود فرد به شیوه خاصی آن را با تمام وجودش درک و احساس کند.
بسیاری از افراد نیز هستند که تاکنون بارها این تجربه تلخ را داشته و با غول افسردگی مبارزه کردهاند. اغلب افرادی که گرفتار دام افسردگی میشوند، قطعاً از بیماریها و اختلالاتی همچون استرس و اضطراب در امان نیستند.
به طور قطعی دلیل افسردگی تا به حال شناخته نشده، اما برای بروز این ناراحتی دانشمندان ترکیبی از عوامل محیطی و ژنتیک را مؤثر میدانند، حال آن که در خانوادههایی که به شکل ارثی این بیماری را دارند، شرایط محیطی تأثیر بسزایی در آشکار شدن افسردگی دارد. همینطور پزشکان عقیده دارند بین عدم تعادل در برخی مواد شیمیایی در مغز و افسردگی رابطه وجود دارد. حال میپردازیم به مواردی که باعث نمایان شدن این بیماری میشود.
از دلایل شایع افسردگی میتوان به این موارد اشاره کرد: فوت عزیزان، مشکلات مالی، جدا شدن از شخص مورد علاقه و به عبارتی شکست در رابطه، مهاجرت و جدایی از نزدیکان. به جز موارد ذکر شده تغییرات فصل نیز عاملی برای تشدید این حالت است. همینطور افرادی که به واسطه شغل یا تحصیل و... بیخوابیهای طولانیمدت دارند، از دسته افراد مستعد برای افسردگی هستند.
برای افسرده نبودن، نداشتن مشکلات چاره کار نیست. ما نمیتوانیم منکر مسائلی باشیم که بخشی از زندگی هستند. بلکه تعبیر و تفسیری که از هر رویداد داریم، نقش مهمی در سلامت روانیمان دارد. یاد بگیریم که به مسائل زندگی از دریچههای متفاوت نگاه کنیم. به تعبیری دیگر، باید تلاش کنیم تا زاویه دید و نگاهمان را نسبت به مسائل مختلف عوض کنیم و از مشکلات در ذهنمان فاجعه نسازیم. پس اگر پنجرهای بسته بود در جستوجوی پنجرهای دیگر باشیم، آن را باز کنیم و نفس بکشیم.
تجربه و علم ثابت کردهاند که هنگام بروز مسائل ناخوشایند، افرادی که سعی دارند به شکل مناسب هیجان خود را مدیریت و بعد از تسلط به خود روی راهحلها تمرکز کنند، نه تنها موفقتر هستند، بلکه کمتر در معرض بیماریهایی از قبیل: افسردگی قرار میگیرند. پس بهتر است فعالیت بدنی داشته باشیم تا از این طریق انرژیهای منفی ذهنمان را آزاد کرده و باعث تعدیل ترشحات هورمونهای بدنمان شویم که نقش مؤثری در حالات خوب روانی ما دارند. سعی کنیم با یک دوست همراز درددل کرده و همصحبت شویم، البته نه تا حدی که این کار برایمان به شکل عادت درآید. نتایج مطالعات و تحقیقات اندیشمندان و صاحبنظران این حوزه کاربردی نیز حاکی از آن است که صحبت کردن از بار هیجانات منفی کاسته و میتواند ضمن همدلی منجر به پیدا شدن راهحل شود.
با تمام این تفاسیر و همچنین با در نظر گرفتن تمامی اطلاعات ارائه شده توسط متخصصان و کارشناسان مربوطه، منابع معتبر علمی-پژوهشی، کتب و... در رابطه با افسردگی، اینگونه میتوان نتیجه گرفت که بهترین راهکار و راهحل کاربردی برای مقابله و پیکار با این بیماری روانشناختی این است که ما قبل از هر چیز در زندگیمان هدف داشته باشیم.
داشتن هدف زندگی را غنی میکند. در راستای رسیدن به هدف از مشکلات نهراسیم و با تدبیر به استقبال آن برویم. نکته بسیار مهم دیگر این است که افسردگی قابل درمان است. هرچه زودتر تشخیص داده شود، به همان اندازه نیز درمان آن راحتتر است. متأسفانه یکی از عقاید رایج در بین بسیاری از افراد این است که میگویند اگر به پزشک مراجعه و داروهای ضدافسردگی مصرف کنیم، بعد از مدت کوتاهی به این نوع داروها معتاد میشویم و از مصرف آن امتناع میکنند، در صورتی که اگر این داروها تحت نظر پزشک باشد، در زمان معینی که متخصص تشخیص میدهد و تحت نظر وی، بهراحتی قابل ترک است. نگران نباشید. شما به مواد مخدر یا دارو و... اعتیاد ندارید، شما معتاد افسردگی هستید! پس هرچه زودتر نسبت به درمان این بیماری اقدام و چنانچه پزشک متخصص دارو تجویز کرد، حتماً آن را مصرف کنید.
منبع: www.adaa.org