پیروزی عمران خان در انتخابات پارلمانی پاکستان و موضعگیریهای او در ارتباط با سیاست خارجی روزنه امیدی برای رفع اختلافات با همسایگان به وجود آورده، اما ترس از مداخله ارتش برای به دست گرفتن قدرت، نگرانیها را نسبت به تداوم تنشها افزایش داده است. نتایج یازدهمین دوره انتخابات پارلمانی پاکستان با تحولات جدیدی در این کشور همراه بود و سرنوشت جدیدی را پیش روی حاکمیت سیاسی پاکستانیها گشوده است. عمران خان، رهبر حزب تحریک انصاف که پس از ۲۲ سال تلاش سرانجام اکثریت نسبی کرسیهای پارلمان پاکستان را برای تشکیل دولت مرکزی به دست آورد، برای پیشبرد برنامههای خود با چالش قدرتمندی به نام ارتش روبهرو است، که به نوعی تصمیمگیرنده نهایی در عرصه سیاست خارجی است. پیرمحمد ملازهی، کارشناس مسائل شبهقاره در گفتوگو با «جوان» میگوید: «قدرت اصلی در اختیار ارتش پاکستان است و احزاب سیاسی ناچار هستند نوعی هماهنگی با ارتش داشته باشند تا بتوانند سیاست خارجی خود را به پیش ببرند. در مورد مسائل افغانستان و هند، سازمان اطلاعات و امنیت ارتش (آی اس آی) تصمیمگیرنده است نه دولتهای حزبی.» ملازهی درباره چگونگی روابط پاکستان بین تهران و ریاض هم گفت: «هرچند عمران خان گفته که به ایران نزدیک خواهد بود، اما تصمیمگیرنده نهایی ارتش است که میخواهد توازنی بین ایران و عربستان ایجاد کند و عمران خان سعی دارد پاکستان را به عنوان میانجی بین ریاض و تهران مطرح کند و از این طریق میتواند مناسباتش را با ایران گسترش دهد.»
پس از سالها که دو حزب «مسلم لیگ» و «حزب مردم» قدرت را در پاکستان در دست داشتند، در انتخابات اخیر جریان سومی به نام حزب «تحریک انصاف» به رهبری عمران خان به قدرت رسیده است که خیلیها انتظار پیروزیاش را نداشتند و این حزب توانست آرای بیشتری نسبت به رقبایش کسب کند. با شرایط کنونی روند سیاسی پاکستان به کدام سمت و سو پیش میرود؟ دلیل اینکه مردم پاکستان اکنون به جریان سوم در این کشور متمایل شدهاند، چیست؟
چرخش قدرت در پاکستان معمولاً در ۷۰ سال گذشته اینگونه بوده که یا نظامیها کودتا میکردند و قدرت را به دست میگرفتند یا اینکه اجازه میدادند انتخابات نسبتاً آزادتری برگزار شود و اگر انتخابات برگزار میشد به شکل سنتی دو حزب اصلی مسلم لیگ شاخه نواز و دیگری حزب مردم به رهبری خانواده «بوتو» پیروز انتخابات بودند. در هر انتخاباتی که در گذشته برگزار میشد یکی از این دو حزب قدرت را در اختیار میگرفتند و قدرت بین نظامیان و بخش سیاسی و حزبی تقسیم شده بود. به عبارتی، دو سوم ۷۰ سال اخیر را نظامیان در رأس قدرت بودند و احزاب سیاسی چندان فرصت نمییافتند دوره پنج ساله قدرت خود را به پایان برسانند.
بنابراین این ساختار قدرت که در دهههای گذشته وجود داشت در انتخابات اخیر به هم ریخت و دو حزب اصلی نتوانستند موفقیتی کسب کنند و جریان سوم یعنی تحریک انصاف روی کار آمد، اما در این ارتباط که چه اتفاقی افتاده است، دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. احزاب «مردم» به رهبری خانواده بوتو و «مسلم لیگ» به رهبری نواز شریف به اضافه «مجلس متحد عمل» به رهبری ملا فضل الرحمان معتقدند که انتخابات اخیر مهندسی شده است؛ چراکه ارتش نمیخواست دو حزب اصلی قدرت بگیرند، به دلیل اینکه این احزاب در برخی موارد با ارتش زاویه پیدا میکردند و اهداف حزبی خود را پیگیری میکردند و با ارتش هماهنگ نبودند. بنابراین تصمیمی که در رأس فرماندهان ارتش گرفته شده است این بوده که این بار حزب تحریک انصاف برنده انتخابات باشد. اگر این دیدگاه درست باشد، میتوان گفت که نظامیان برای روی کار آمدن عمران خان انتخابات را مهندسی کردهاند.
یک نگاه دیگر هم وجود دارد که باید جدی گرفته شود؛ اینکه در این انتخابات نسل جوان از احزاب سنتی ناامید شدهاند و این نسل با توجه به شبکههای اجتماعی که در اختیار دارد توانست افکار عمومی را به سمت عمران خان که شعارهای مبارزه با فساد و دموکراسیخواهانه مطرح میکرد، سوق دهد. یک دلیل این است که افراد شاخص از احزاب قدیمی در این انتخابات رأی نیاوردند و در مقابل جوانانی که از طرف حزب تحریک انصاف کاندیدا شده بودند، شکست خوردند. بنابراین، شاید این تلقی درست باشد که جامعه پاکستان با توجه به مشکلاتی که به وجود آمده است، دیگر از نیروهای سنتی ناامید شده و به نیروهای جوان امید بستهاند و اطراف عمران خان اجتماع کردهاند به این امید که با شعارهایی که او در ارتباط با مبارزه با فساد و دموکراسیخواهی داده است، بتواند تغییرات اساسی را در ساختار قدرت به وجود آورد که احزاب سنتی نمیتوانستند این تغییرات را ایجاد کنند.
شما در مصاحبهای گفتهاید با توجه به شرایط به وجود آمده پس از انتخابات پاکستان و ادعای احزاب دیگر نسبت به وجود تقلب در انتخابات، احتمال کودتای ارتش به نفع تحریک انصاف وجود دارد؛ یعنی همان اتفاقی که در دوران پرویز مشرف روی داد. آیا مردم پاکستان دوباره چنین سیاستی را میپذیرند؟
بستگی دارد که احزاب مخالف که مدعی تقلب هستند، چه موضعی در پیش بگیرند. اگر سه حزب اصلی یک اتحادی تشکیل دهند و یک مقاومت مدنی قدرتمندی ایجاد کنند که اداره کشور دچار مشکل شود به نظرم، آن زمان مسئله تأمین امنیت کشور برای ارتش در اولویت خواهد بود و ممکن است دست به حرکت نظامی بزنند. اگر اقدامات احزاب مخالف موقتی باشد به نظر نمیرسد که ارتش مداخله کند. چون نه شرایط داخلی پاکستان برای حکومت نظامی مساعد است و نه شرایط منطقهای و الان روابط پاکستان با امریکا هم تنشآلود شده است. الان احزابی که شکست خوردهاند دو گزینه پیش رو دارند؛ اگر شورش کنند و امنیت را به هم بریزند ارتش روی کار خواهد آمد و دوم اینکه این احزاب پیروزی عمران خان را بپذیرند و در مجلس یک اپوزیسیون قدرتمندی تشکیل دهند و تلاش کنند تا هر حرکتی را که دولت جدید انجام میدهد به چالش بکشند. به نظر میرسد، نهایتاً رهبران احزاب به این واقعبینی دست مییابند که خطر قدرتگیری ارتش را بپذیرند. شرایط داخلی هم ایجاب نمیکند که ارتش دوباره قدرت را به دست بگیرد، چون اگر این مسئله امکان داشت ارتش پشت سر عمران خان قرار نمیگرفت. همچنین در این انتخابات نیروهای رادیکال مذهبی که خط فکریشان با ارتش یکی است از عمران خان حمایت میکنند. نیروهای لشکر طیبه و جیش محمد و نیروهایی که در افغانستان فعال هستند، تحت حمایت ارتش قرار دارند.
شما قبلاً گفته بودید پاکستان به دنبال وجود دولتی ضعیف در افغانستان است تا بتواند نفوذ خود را در این کشور افزایش دهد. عمران خان از یک طرف به دنبال توسعه روابط با افغانستان است، از طرف دیگر، روابط ویژهای هم با گروههای افراطی مثل «لشکر طیبه» دارد و حتی حملات طالبان به «ملاله یوسف زی» را محکوم نکرد و پیشتر هم گفته بود که «طالبان برادران ما» هستند. بنابراین، نوعی سیاست متناقض را در مورد افغانستان دنبال میکند. به نظرتان، روی کار آمدن عمران خان چه تأثیری بر روابط با افغانستان خواهد داشت؟
یک واقعیت را باید در نظر بگیریم، اینکه وقتی احزاب سیاسی در پاکستان به قدرت میرسند یک مجموعه از اهداف خودشان را دارند ولی قدرت عملیاتی کردن اهدافشان بستگی به واکنش و عملکرد ارتش دارد. قدرت اصلی در اختیار ارتش پاکستان است و احزاب سیاسی ناچار هستند نوعی هماهنگی با ارتش داشته باشند تا بتوانند سیاست خارجی خود را به پیش ببرند. در مورد مسائل افغانستان و هند، سازمان اطلاعات و امنیت ارتش (آی اس آی) تصمیمگیرنده است نه دولتهای حزبی. اگر احزاب میتوانستند تصمیمگیری کنند نواز شریف، نخست وزیر سابق به توافق با افغانستان و هند نزدیکتر بود و ترجیح میداد تا مشکلات با همسایگانش را از مسیر سیاسی حل کند ولی ارتش اجازه نمیداد. هر وقت نواز شریف مذاکراتی در سطح وزرای خارجه ترتیب میداد بلافاصله میدیدیم که ارتش عملیات گستردهای را در «کشمیر» ترتیب میداد و مذاکرات را بر هم میزد. ارتش اجازه نمیدهد دولت حزبی خارج از استراتژی که ارتش درباره کشمیر طراحی کرده است، حرکت کند. درباره افغانستان هم اینگونه است و عمران خان در هماهنگی با ارتش میتواند گامهای مثبت و سازندهای بردارد و جاهایی که ارتش تمایل نداشته باشد، موفق نخواهد بود.
موضعگیری ارتش هم به سیاستهای امریکا بستگی دارد که چه سیاستی در قبال پاکستان اتخاذ کند. سال گذشته بعد از اعلام راهبرد دونالد ترامپ درباره آسیای جنوبی که پس از آن واشنگتن کمکهای مالی به پاکستان را تعلیق کرد از آن زمان ارتش بر سر دوراهی قرار گرفته است و اینکه یا باید با دولت ترامپ کنار بیاید و حمایت از گروههای افراطی و رادیکال را متوقف کند، چون به نظر میرسد امریکاییها برای کنترل افغانستان و هندیها برای کنترل کشمیر بهشدت نیازمند این هستند که بتوانند بر این مشکلات فائق آیند و ارتش پاکستان تحت فشار است. یک نوع اتحادی بین امریکا، هند و افغانستان شکل گرفته است که برای ارتش پاکستان خطرناک است و الان نفوذ هند در افغانستان از حالت تجاری و اقتصادی بالاتر رفته و هندوستان نیروی هوایی افغانستان را بازسازی میکند و به خلبانهای افغان آموزش میدهد و قرار است هواپیما در اختیار افغانها قرار دهد، اما پاکستان هنوز نتوانسته تصمیم بگیرد که با سیاستهای جدید امریکا چه کار باید بکند. اینکه با امریکا قطع رابطه بکنند و به دنبال روسیه و چین بروند؟ ولی به نظرم هنوز شرایط را طوری ارزیابی نمیکنند که اگر با غرب قطع رابطه کنند به سمت شرق برگردند و تردید دارند که در این صورت آیا میتوانند پاسخگوی مشکلاتشان باشند یا نه. از طرفی، بسیاری از کارمندان ارتش تحصیلکرده امریکا و انگلیس هستند و این ساختار ذهنی هم اجازه نمیدهد که پاکستان به کلی از غرب فاصله بگیرد و به سمت روسیه و چین گرایش پیدا کند.
شما معتقدید که ارتش تصمیمگیرنده اصلی در پاکستان است، با توجه به اینکه عمران خان گفته که میخواهد اختلافات با افغانستان و هند را حل کند، اما ارتش چنین تصمیمی ندارد. این اختلافات چه مشکلاتی را در سیاست خارجی ایجاد خواهد کرد؟
اگر ارتش تصمیم گرفته باشد که با غرب همراه باشد، دست عمران خان برای حضور فعال در افغانستان باز خواهد بود تا راهحل سیاسی را پیگیری کند. الان ارتش تصمیم دارد همزمان روابط با غرب و شرق را ادامه دهد و تعادلی بین دو طرف ایجاد کند تا تصمیم نهایی بگیرند و جهتگیری خودشان را مشخص کنند. اگر جنگ سرد جدید بین شرق و غرب ایجاد شود همه کشورها مجبور خواهند شد تا موضع خودشان را مشخص کنند و به سمت یک طرف گرایش پیدا کنند. به احتمال قوی نظر دوم درست است. در استراتژیای که ترامپ درباره جنوب آسیا اعلام کرد، دو محور وجود دارد؛ یکی اینکه تقریباً انتخاب نهایی امریکاییها برای همکاری در شبه قاره، کشور هند است نه پاکستان و این کشور دیگر آن جایگاهی را که در جنگ سرد داشت برای امریکاییها ندارد و مسئله دوم افغانستان است که امریکاییها به این نتیجه رسیدند که پاکستان با حمایتی که از طالبان میکند به جنگ و ادامه بحران در افغانستان کمک میکند.
با توجه به اینکه واشنگتن حملات تندی را به اسلامآباد به دلیل حمایت ارتش از طالبان و نقش مخربش در ناامنیهای افغانستان و نیز پررنگ کردن تنش در کشمیر داشته و در نظر داشتن این نکته که حمایت ارتش از عمران خان سبب پیروزی او شده است، آیا اسلامآباد در آینده روابط خود با امریکا را قربانی سیاست نگاه به شرق خواهد کرد؟ چراکه اکنون عمران خان مسئله نزدیکی روابط با پکن و مسکو را در دستور کار سیاست خارجی خود دارد؟
یک واقعیت را باید در نظر داشت؛ اینکه ساختار ارتش پاکستان غربی است و حتی سلاحهای مورد استفاده پاکستان هم غربی است و این مسئله به خودی خود تأثیرگذار خواهد بود. واقعیت این است که اکنون سیاست امریکا درباره مذاکره مستقیم با طالبان افغانستان سبب شده تا ارتش پاکستان به یک ارزیابی کلی و نهایی در خصوص ادامه همکاری با واشنگتن دست بزند. اگر سیاست مذاکره ترامپ با طالبان به نتیجه برسد، یقیناً ارتش پاکستان تغییرات جدی را در دستور کار قرار خواهد داد و از هماکنون این تغییرات مشهود است. چنانکه اشاره داشتید ارتش پاکستان روابطی را با چین و روسیه آغاز کرده است و لذا دولت مورد حمایت ارتش یعنی عمران خان و حزب انصاف نگاه جدیای به نزدیکی با ایران، چین و روسیه خواهد داشت. از این رو، اگر ترامپ به دنبال مذاکره باشد و به موازات آن فشارهای خود را بر ارتش پاکستان ادامه دهد و اگر میان هند و پاکستان انتخاب نهایی کاخ سفید، هند باشد مطمئناً روابط واشنگتن و اسلامآباد به نقطه حساس و شکنندهای نزدیک خواهد شد. در نتیجه به نظر میرسد اسلامآباد در آینده تهران، پکن و مسکو را جایگزین واشنگتن خواهد کرد.
به نظر میرسد عربستان از هماکنون تلاشهای خود را برای نفوذ در دولت جدید پاکستان، شروع کرده است، از طرفی ایران هم نظر مثبتی به دولت جدید پاکستان دارد و عمران خان هم اعلام کرده که روابط با تهران را تقویت خواهد کرد. با توجه به اینکه ریاض تنشها با تهران را تشدید کرده و با نفوذ ایران در منطقه مقابله میکند، به نظرتان دولت جدید اسلامآباد چه سیاستی را در روابط با ایران و عربستان سعودی در پیش خواهد گرفت؟
این مسئله هم به سیاست ارتش مربوط میشود که چه رویهای در پیش بگیرد. الان ارتش پاکستان در عربستان سعودی حضور دارد و فرمانده سابق ارتش پاکستان پس از بازنشستگی در اقدامی خلاف قانون پاکستان فرماندهی ائتلاف «مبارزه با تروریسم» عربستان را بر عهده گرفت. به نظر نمیرسد که پاکستان در این مسیر تغییر جهت داده باشد، هرچند عمران خان گفته است که به ایران نزدیک خواهد بود، اما تصمیمگیرنده نهایی ارتش است که میخواهند توازنی بین ایران و عربستان ایجاد کنند و عمران خان سعی دارد پاکستان را به عنوان میانجی بین ریاض و تهران مطرح کند و از این طریق میتواند مناسباتش را با ایران گسترش دهد. حداقل نتیجه این است که میگوید، تلاش میکند برای مشکلات منطقهای راهحل سیاسی پیدا کند و این مسئله به ایران و عربستان سعودی بستگی دارد تا اختلافات را کنار بگذارند.
عمران خان با همکاری ارتش میتواند تعادلی بین ایران و عربستان ایجاد کند و این مسئله برای عربستان هم قابل قبول خواهد بود. اینکه نیروهای پاکستانی در کنار نیروهای سعودی در یمن حضور خواهند داشت و اگر زمانی قرار باشد عربستان در یمن نیرو پیدا کند فرماندهی آن در اختیار پاکستان است و آنها وارد عمل خواهند شد، این مسئله به این معنی نیست که پاکستانیها علیه ایران موضعگیری کنند و به نظرم سعودیها این موضع اسلامآباد را متوجه میشوند و ارتش هم به عمران خان اجازه خواهد داد تا به ایران نزدیک شود.
***
مهمترين محورهاي اختلاف بين پاكستان و آمريكا چيست؟
اختلافی که آمریکا با پاکستان دارد مسئله افغانستان است و موضع گیری هایی که آمریکایی ها در قبال افغانستان و هند در مقابل پاکستان پیدا کردند. این رویکرد از قبل در زمان اوباما هم بود اما در زمان ترامپ روشن تر شده است و پاکستانی ها این را میدانند و به همین دلیل بود که اسلام آباد تلاش کرد که قطع کمک های آمریکا را از طریق چین و روسیه و ایران و عربستان سعودی بتواند تأمین کند و هیئت هایی را که هم در سطح نخست وزیر پاکستان و هم در سطح فرماندهان ارتش و «آی اس آی» را راهی ایران و منطقه کردند و به ترکیه و عربستان و روسیه و چین سفر کردند. همه اینها نشان می دهد که پاکستان میخواهد یک کمکی را جایگزین کمک های آمریکا کند اما می شود گفت که به جمع بندی کافی در این زمینه نرسیده اند و هنوز منبعی که بتوانند به جای آمریکا به آن اتکا کنند، به دست نیاورده اند.
حزب تحريك انصاف تاكنون در قدرت نبوده است و به همين خاطر رويكرد اين حزب در عرصه سياست نامشخص است، هر چند عمران خان به توسعه روابط با ايران تمايل نشان داده است، اما باتوجه به اينكه شما گفتيد كه ارتش در ساختار سياسي دخالت دارد و سياست خارجي اين كشور را هدايت مي كند، بنابراين ايران تا چه حد مي تواند روي موضع عمران خان و به حرفهايش اعتماد كند؟
قضاوت كردن در اين مورد خيلي سخت است و اينكه حرفهايي كه عمران خان مي زند تا چه حد مي تواند انها را عملياتي كند. اگر به گفته هايش عمل كند نگاه خوش بينانه است ولي نگاه بدبينانه اي هم وجود دارد كه نظاميان اجازه ندهند كه فرصت عملي كردن وعده هايش را داشته باشد. چون منافع كلي نظاميان در عربستان سعودي گره خورده است و اين مسئله مشكلاتي را در سياست خارجي عمران خان ايجاد خواهد كرد. با همه اين اوصاف، فكر مي كنم سياستهاي ارتش پاكستان در شرايط كنوني همچنان ادامه سياست هاي قبلي است، يعني يك سياست اعلام شده رسمي كه خواهان توسعه روابط با همه كشورهاي همسايه است و يك سياست غيررسمي و اعلام نشده هم دارد كه حمايت از گروه هاي افراطي و راديكال براي اصلاح رفتار كشورهاي همسايه در راستاي منافع ارتش پاكستان است. برداشت من اين است كه همان سياست قبلي تغيير پيدا نكرده است و هر چند ممكن است در دولت جديد اين سياست تعديل شود ولي اينكه خوش بين باشيم كه ارتش پاكستان و «آي اس آي» از اين سياست دست بر مي دارند نبايد خيلي خوشبين بود.
اين ظرفيت را در آي اس آي مي توان ديد كه باتوجه به شرايط، تصميماتي بگيرد كه به نفع ارتش پاكستان تمام خواهد شد و نه كشورهاي همسايه. به هر حال اگر بخواهیم با نگاه بدبینانه نگاه کنیم باید بگوییم که پاکستان قابل اعتماد نیست و احتمال دارد در بخش هایی علیه ایران معامله کنند اما اگر نگاه خوشبینانه داشته باشیم 1000 کیلومتر مرز مشترک و منافع امنیتی که برای طرفین در مقابله با جدایی طلبی و نیز رادیکالیسم اسلامی وجود دارد زمینه های مناسبی برای همکاری دو کشور است، البته با ملاحظاتی که هر کدام از کشورها برای خود دارند.
اگر ارتش پاكستان همچنان به حمايت هاي خود از گروه هاي افراطي ادامه دهد، در اين صورت تنشها با آمريكا بيش از پيش تشديد خواهد شد كه به اسلام آباد فشار مي آورد حمايت از اين گروه ها را پايان دهد. دولت جديد پاكستان چگونه اين مسئله را حل خواهد كرد؟
الآن در افغانستان جريان طالبان به پايان خود نزديك مي شود و اين گروه جاي خود را به داعش مي دهد. اگرچه طالبان حدود 50 درصد از خاك افغانستان را در اختيار دارد ولي اگر به استراتژي كه اخيرا از سوي اشرف غني، رئيس جمهور افغانستان اعلام شده و توافقاتي حاصل شده است كه نيروهاي افغان از مناطق دورافتاده عقب نشيني كرده و كنترل آنها را به طالبان واگذار كنند، اگر اين مسئله را در نظر بگيريم به نظر مي رسد در افغانستان معاملهاي در حال انجام است كه آمريكايي ها آنرا به پيش مي برند. در اين معامله پاكستان هم وارد عمل خواهد شد و طالبان را تشويق خواهد كرد با دولت وحدت ملي وارد مذاكره شود و با يكديگر صلح كنند.
باتوجه به طرح واگذاري 50 درصد از خاك افغانستان به طالبان، اين گروه پاي ميز مذاكره خواهد آمد و آمريكايي ها با طالبان در قطر مذاكره مي كنند. مجموعه اين عوامل نشان مي دهد كه طالبان به سرعت وارد مصالحه نخواهند شد و به عمليات خود ادامه مي دهند تا از موضع قدرت وارد مذاكرات سياسي شوند و امتياز بيشتري كسب كنند و وزارتخانه هاي بيشتري را در دولت در اختيار بگيرند. به نظرم، پروژه طالبان در حال پايان است اما به اين معني نيست كه ارتش پاكستان از اهداف راهبردي خود در افغانستان دست خواهد كشيد. شايد بتوان گفت كه معامله دوم هم انجام بشود كه آن مسئله داعش است. داعش كه مناطق تحت كنترل خود در عراق و سوريه را از دست داده است و عامل شكست اين گروه هم ايران و روسيه بودند، به افغانستان منتقل مي شود و اگر بتواند مناطقي را اشغال كند در اين صورت با طالبان درگير خواهد شد.
در نتيجه به نظر مي رسد عناصر داعش كه از خاورميانه به افغانستان منتقل ميشود، نيروهاي كيفي از اقوام ازبك، تاجيك، چچن و اويغورها هستند. اگر تصور كنيم كه اختلافات آمريكا با چين و روسيه درحال گسترش است در اين صورت ميتوان گفت كه داعش در افغانستان متمركز ميشود تا به مرزهاي آسياي مركزي، روسيه و چين نزديك شود. اين گروه حتي اگر از پشتيباني آمريكا هم برخوردار نباشد، واشنگتن مزاحم عمليات اين گروه نخواهد شد تا به سمت مرزهاي روسيه و چين برود تا مشكلاتي را براي رقباي آمريكا ايجاد كند. همچين داعش مي تواند با تصرف مناطق غربي افغانستان در مرزهاي شرقي ايران هم ناامني ايجاد كند. يك سري معاملاتي در منطقه در حال شكل گيري است كه هنوز ابعاد آن مشخص نيست و در آينده نه چندان دور روشن تر خواهد شد. تحولات منطقه به سمتي مي رود كه آمريكاييها از موضع مسلط منافع خودشان را به ديگران ديكته مي كنند.
شما معتقديد كه تاريخ مصرف طالبان تمام شده است و به جاي آن داعش در حال قدرت گيري در افغانستان است، باتوجه به اينكه پاكستان تاكنون از طالبان به عنوان اهرم فشاري عليه دولت افغانستان استفاده مي كرد، با پايان جريان طالبان، چقدر احتمال دارد ارتش پاكستان تغيير رويه داده و از داعش حمايت كند؟
اگر معامله اي انجام شود، اين اتفاق رخ خواهد داد. نيروهايي كه به داعش پيوستند بخشي از آنها، اعضاي تحريك پاكستان هستند و برخي نيز از گروه هاي لشگر طيبه و جيش محمد هستند. بخش ديگر هم از نيروهاي راديكال لشگر صحابه و جهنگوي هستند كه در انتخابات اخير از عمران خان حمايت كردند و اين نشانههايي است كه ميتوان به آنها استناد كرد. اگر معاملهاي انجام شود، احتمال دارد كه پاكسنتان با آمريكا زد و بندهايي داشته باشد، هم به آمريكاييها در افغانستان امتياز دهد و هم به هند در كشمير امتياز دهد و هم اينكه خودش در معامله جديد وارد شود تا داعش را به سمت آسياي مركزي سوق دهند.