کد خبر: 920403
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۶:۰۰
گفت‌وگوی «جوان آنلاین» با محمدحسین دانایی در خصوص آیت‌الله دانایی قزوینی و جلال آل احمد
محمد حسین دانایی نواده مرحوم مرحوم آیت‌الله حاج شیخ روح‌الله دانایی قزوینی از همگامان و مصاحبان شیخ در مشروعه‌خواهی و نیزخواهرزاده زنده یادان جلال وشمس آل‌احمد است که در زنده ساختن خاطره وی در تاریخ معاصر نقشی مهم ایفاکرده‌اند.

سرویس تاریخ جوان آنلاین: راوی ناگفته‌ها و تحلیل‌هایی که درپی می‌آید، از خاندانی است که هریک به گونه‌ای در کمک به شیخ شهید و یا احیای نام او کوشیده‌اند. جناب محمد حسین دانایی نواده مرحوم مرحوم آیت‌الله حاج شیخ روح‌الله دانایی قزوینی از همگامان و مصاحبان شیخ در مشروعه‌خواهی و نیزخواهرزاده زنده یادان جلال وشمس آل‌احمد است که در زنده ساختن خاطره وی در تاریخ معاصر نقشی مهم ایفاکرده‌اند. استاد دانایی در این مصاحبه از چند و چون حمایت‌های «پدربزرگ»و«دایی‌ها» از شیخ می‌گوید. متن کامل این مصاحبه در ادامه از نظر می‌گذرد:

همان گونه که در تواریخ آمده، پدربزرگ شما،مرحوم آیتالله حاج شیخ روحالله دانایی قزوینی از یاران نزدیک و وزین آیتالله شیخ فضل الله نوری بوده است. در آغاز سخن و برای آشنایی خواننده با سوابق ایشان، لطفا به شمهای از زندگی علمی،اجتماعی و سیاسی آن مرحوم اشاره فرمائید؟

مرحوم آیت‌الله حاج شيخ روح الله قزويني(دانايي) در نوجواني بنا به سنت خانوادگي، به دنبال تحصيل علوم ديني مي روند. ابتدا دروس حوزوي را در نزد استاداني كه در قزوين سكونت داشتند، مي‌گذرانند و بعد هم به قم و نجف مي روند و پس از اين كه اجازات لازم را مي گيرند، ضمن تصدي امور ديني روستاهاي ابراهيم آباد و سگزآباد در منطقه بويين زهراي قزوين و امام جماعت مسجد همت آباد در حد فاصل ميدان حسن آباد و خیابان ابوسعید فعلی در تهران، با علماي روزگار خودشان هم كه اكثراً همدرس بوده‌اند، به عنوان همفکران مشروعه‌خواه، در اطراف مرحوم حاج شيخ فضل‌الله نوري مجتمع مي‌شوند و با زعامت ايشان، به فعالیت‌های سياسي روي مي آورند. بعضي از همراهان و هم مسلكان حاج شیخ فضل‌الله كه نامشان در تواريخ آن دوره آمده، بدين شرح است: آقا سيدمحمد كاظم يزدي (صاحب عروه)- حاج آقامحسن عراقي- حاج سيداحمد طباطبايي (برادر سيدمحمد طباطبايي، پيشواي مشهور مشروطه)- آقا سيدمحمدباقر دُرچه‌اي ‌اصفهاني- حاج ميرزا حسن‌آقا مجتهد تبريزي- ميرزا صادق‌آقا مجتهد تبريزي- حاج شيخ عبدالنبي نوري- آخوند ملا حبيب‌الله شريف كاشاني- حاجي ميرزا ابوتراب شهيدي قزويني- آقا شيخ محمدحسين آل كاشف الغطاء- شهيد حاج ميرزا عبدالكريم آقا (امام جمعه تبريز)- آقا سيد احمد رضوي (اديب پيشاوري)- حاج شيخ علي لنكراني (پدر حاج شيخ حسين لنكراني معروف)- شهيد حاج شيخ روح‌الله دانايي قزويني- ميرزا محمد مجتهد قمي (ارباب)- آخـونـد مـلا محمدجواد صافي گلپايگاني (پدر مرجع معاصر، آيت‌الله صافي گلپایگانی)- شهيد حاجي شيخ حسين جوقيني زنجاني.

ظاهرا ایشان درمقطع همگامی بامرحوم شیخ فضل الله، ازسوی مشروطهخواهان تحت تعقیب بوده اند.داستان ازچه قراربوده است؟

روزنامه جام جم مورخ10مرداد1388 تصویر این افراد را به عنوان همفکران "مشروعه خواه" شیخ شهید نوری در روی جلد ویژه نامه خودش به نام "ایام" چاپ کرده است.  نکته جالب توجه در این تصویر این است که علاوه بر حاج شیخ فضل الله نوری، سه نفر دیگر از آنها، از جمله مرحوم حاج شیخ روح الله دانایی، ملقب به لقب "شهید" هستند و علتش هم این است که پس از به دارکشیده شدن مرحوم شیخ فضل الله نوری، یاران و همفکران او تحت تعقیب وآزار و اذیت‌های زیاد حکومتی‌ها و مشروطه‌طلب‌ها قرار می گیرند و کسانی از آن جمع که گرفتار شده اند، یا به قتل رسیده اند یا برای مدت های طولانی تبعید و زندانی شده‌اند. مرحوم حاج شیخ روح الله قزوینی هم که به عنوان سرسخت ترین یار و همراه مرحوم حاج شیخ فضل الله نوری شناخته می‌شده، اولین هدف مشروطه خواهان بوده و او را غیاباً محکوم به اعدام کرده بودند و به شدت تعقیبش می کرده اند تا دستگیر و اعدامش کنند. ایشان هم ناگزیر پنهان و متواری می شوند و چندین سال به همین صورت در ایران و عراق زندگی می کنند و این وضعیت تا زمان انقراض قاجاریه و تسلط رضا شاه ادامه می یابد.

زنده یاد شمس آل احمد در کتاب "از چشم برادر" تصویری را چاپ کرده که مربوط به سال 1295 شمسی است و جمعی از روحانیت مبارز تهران را نشان می دهد. شمس چهار نفر از آنها را شناسایی کرده و نام برده است که به ترتیب شماره گذاری خودش عبارتند از: شیخ احمد آل آقا(کرمانشاهی)، سید احمد طالقانی، شیخ عنایت ملک آبادی و سید محمد تقی آل احمد. مرحوم حاج شیخ روح الله قزوینی هم اولین نفر سمت راست در ردیف جلوی این تصویر است.

مبارزات مرحوم دانایی پس ازروی کارآمدن رضاخان هم ادامه یافت ،تاجایی که برحسب قول مشهور، به شهادت ایشان منتهی شد.ازاین دوره چه خاطرات وناگفته هایی وجود دارد؟

بعد از روی کارآمدن رضا شاه، بار دیگر فعالیت های سیاسی حاج شیخ روح الله قزوینی و عده ای از روحانیون تهران و شهرستان ها علیه سیاست ها و مواضع ضد دینی رضا شاه آغاز می شود و به قرار اطلاعاتی که به دست آورده ام، این فعالیت ها در زمان اعلام قانون کشف حجاب در سال 1314 به نقطه اوج می رسد. حتماً می دانید که قضیه کشف حجاب از لحاظ روحانیون آن موقع، به معنای افشای ماهیت ضددینی و کفرآمیز رضا شاه بود و در نتیجه، موجب شد که دور تازه ای از مبارزات سیاسی روحانیان علیه رضا شاه شکل بگیرد. در این موقع، مرحوم حاج شیخ روح الله دانایی به طرز بارز و جسورانه ای به میدان می آید و عَلَم مخالفت با رضا شاه را به دست می گیرد و برای متحد کردن روحانیان جهت مقابله با قضیه کشف حجاب، دست به فعالیت های شدیدی می زند. او در این دوره، ضمن تماس های پنهانی با روحانیان قم و تهران، از آن ها می خواهد تا علیه رضا شاه حکم جهاد صادر کنند. اما سلطه بلامنازع رضا شاه بر ارکان مختلف کشور از یک طرف و ضعف عمومی روحانیت در اثر اختلافات درونی و رقابت های مربوط به دوره مشروطیت از طرف دیگر، توان مقاومت و امید به موفقیت را در اکثر روحانیان از بین برده بود و در نتیجه، تلاش های وسیع ایشان برای اتحاد و انسجام روحانیان علیه اقدامات رضا شاه در قم و تهران به جایی نمی رسد و اکثریت روحانیان به دلایل و بهانه های مختلف از همراهی با ایشان خودداری می کنند و شنیده ام که در پایان یکی از این جلسات محرمانه که ایشان از همراهی حضرات نومید شده بودند، استکان چایشان را به طرف یکی از آن ها که جنبه زعامت هم داشته، پرتاب می کنند و با پرخاش می گویند: شماها که حاضر نیستید برای دفاع از اسلام قیام کنید و خونتان در راه اسلام ریخته شود، پس این خون کثیفتان به چه دردی می خورد! بعد هم به حالت قهر از آن مجلس بیرون می آیند و با صدای بلند اعلام می کنند که به قزوین می روند تا حرکت اعتراضی خودشان را در آن جا پیگیری کنند. ایشان بعد از این واقعه، چون احتمال می دادند که برنامه بعدی شان به مأموران خفیه رضا شاه گزارش شده باشد، لذا چند روزی را به صورت مخفیانه در منزل مرحوم حاج سید احمد طالقانی که از دوستان صمیمی شان بودند، سپری می کنند و بعد از فراهم کردن مقدمات، با لباس مبدّل و با ظاهری شبیه یک چوپان به طرف قزوین حرکت می کنند، ولی در یکی از کاروانسراهای بین راه تهران به قزوین، به طرز مشکوکی از دنیا می روند و جنازه شان هم بدون اطلاع و حضور فرزندان و اقوام در حرم شاهزاده حسین(ع) در قزوین دفن می شود. این قضیه مربوط به حول و حوش سال 1316 است.

علاوه برخاندان پدری ،درخاندان مادری شما نیز به مرحوم شیخ فضل الله توجه و گرایشاتی وجوددارد که مظهر اتم واکمل آن، دفاع دایی ارجمندتان زنده یاد جلال آل احمد ازشیخ درغربزدگی است. بسیاری براین باورند که اعاده حيثيت به شيخ فضلالله براي جلال خيلي گران تمام شد. آيا نكتهاي كه در غربزدگي در باره شيخ فضلالله نوشته، با توجه به وضعيتي كه شيخ در جامعه ما داشت، صرفاً به خاطر ايجاد شوك در مخاطب بود يا يك عقيده استوارِ حسابشده و اجتهادشدهاي بود كه در جاهاي ديگر هم احتمالاً از زبانش شنيده بوديد؟ 

مسأله ایجاد شوک، فرع بر قبول و باورش بود. در باره برداشت جلال از شیخ فضل الله نوری و موضعگیری اش نسبت به ایشان که به قول شما، برای جلال گران هم تمام شد، چند نکته مهم وجود دارند که چون متأسفانه تا حالا به خوبی تشریح نشده اند، لذا باعث کج فهمی و اشتباهاتی شده است. یکی از این نکات این است که قضاوت جلال نسبت به شيخ فضل‌الله، یک امر خاص است و نمی توان آن را به همه روحانيون تعميم داد و به حساب کل روحانیت گذاشت. نکته دیگر این است که تأییدات جلال نسبت به شیخ فضل الله هم خاص و ناظر به جنبه های محدودی از عملکردهای سیاسی اوست و نباید آن را تعمیم داد و به حساب کل افکار و نظریات مرحوم شیخ فضل الله گذاشت. در واقع، این دو تعمیم غیر صحیح و غیر دقیق، ریشه آن بدفهمی ها بوده اند و باعث همه آن اتهامات شده اند.

در این مورد لازم است توضیح مختصری بدهم تا حق مطلب ادا شود. راستش، ارادت افرادی مثل مرحوم حاج شیخ روح الله قزوینی که پدر بزرگ من بود، به حاج شیخ فضل الله نوری، امری ساده و به راحتی قابل فهم است، چون پدر بزرگ من یک شخصیت روحانی بود و با تمام وجود ایمان داشت که اسلام حرف اول و آخر را زده و تکلیف مؤمنین فقط اطاعت است و عبودیت: لارَطبٍ وَ لا یابِسٍ اِلّا فی کِتابٍ مُبین. بنابراین، افرادی مثل او با ایمانی راسخ و خیالی راحت ، به دنبال مسایلی بودند که در قالب مشرطه مشروعه از طرف مرحوم شیخ فضل الله مطرح می شد، اما اظهارات تأییدآمیز فردی مثل جلال نسبت به شیخ فضل الله، به این سادگی ها نیست که بتوان به سرعت رد یا قبولش کرد. برای درک کُنه این قضیه، باید اول ببینیم چه اتفاقی می افتد که یک روشنفکرِ تحصیلکردۀ آزادیخواهِ رویگردان از دین و رویکرده به کمونیسم و مرام های الحادی و غیره، ناگهان به طرف شیخ فضل الله نوری غش می کند و دست به ستایش او می زند؟ آیا جلال شیخ فضل الله نوری و افکارش را نمی شناخت؟ آیادیدگاههای اورا خوانده بود و می دانست، اما ناگهان خواب نما شد و تحت تأثیر یک نیروی غیبی، از همه اعتقادات قبلی و روشنفکری ها و آزادیخواهی ها و غیره دست برداشت و به این حرف ها ایمان آورد؟ یا نه، هیچ کدام از این ها نبود، بلکه داشت تظاهر می کرد؟ یا داشت با مخالفانش لجبازی می کرد؟ یا اصلاً همین طور "عشقی" حرف می زد، یعنی زمانی از آن حرف ها زده بود و حالا هم هوس کرده بود تا از این حرف ها بزند؟ مردود بودن همه این گمانه زنی ها، محرز است.

پس داستان چیست؟فلسفه دفاع ِجلال از مرحوم شیخ چه بود؟

تا جایی که من می دانم، جلال کاری به حرف و حدیث هایی که آقایان روحانیون عموماً می گویند، نداشت و آنچه از همه وجود شیخ فضل الله برایش مهم بود و به دردش می خورد، دوچیز بود: اولاً، شیخ فضل الله نوری، نسبت به غرب و محصولاتش بدبین بود و به همین علت، در برابر الگوی حکومتی مشروطه به عنوان یک بسته وارداتی یکپارچه، مقاومت کرد و اصرار داشت که با واردکردن و دخالت دادن عنصر شریعت در این بسته، آن را بومی کند و ترتیبی بدهد که اختیار کار به دست اجنبی ها و اجنبی زده ها نیفتد. جلال این بدبینی و مقاومت و اصرار را که تأیید نظر خودش بود، نشانه هوشیاری و موقع شناسی شیخ فضل الله می دانست و معتقد بود که شیخ فضل الله اولین کسی بوده است که متوجه حُقه غرب شده و قبل از واردشدن این اسب تِرُوا به داخل شهر، به همه هشدار داده و جانش را هم بر سر این کار گذاشته است. لازم به توضیح است که گرچه مرحوم شیخ فضل الله نوری مطابق معیارهای روشنفکری مورد نظر جلال، به خاطر تعبد و تقید اساسی اش به اصول شریعت، نمی توانست یک آزاداندیش و روشنفکر ششدانگ به حساب بیاید و در زمره روشنفکران قرار گیرد، ولی وجود قابلیت رهبری و پیشوایی در ایشان از یک طرف و قبول مسوولیت های اجتماعی ، باعث شده بود که ایشان از نظر جلال ،در میان روحانیون جایگاه ویژه ای داشته باشد. به عبارت دیگر، جلال همین باهوش بودن و رصدکردن مخاطرات و هشداردادن بموقع را از جمله وظایف اصیل و بی نظیر روشنفکران می دانست و مرحوم شیخ فضل الله را هم از این لحاظ مورد ستایش قرار می داد.

نکته دومی که باعث رویکرد جلال به شیخ فضل الله نوری شد، همین موضوع شهادت یا به دارکشیده شدن ایشان است. جلال در نظریه غربزدگی، قایل به این است که رفتن به سمت غرب به امید دستیابی به مواهب تمدنی و فرهنگی آن، مجانی نیست و ملازمه دارد با وانهادن سنت ها و ارزش های خودی و از دست دادن هویت. در واقع، غربی شدن هزینه دارد و غرب قربانی می خواهد. شیخ فضل الله نوری شهید هم نمونه ونمادی از نهادهای بومی و سنتی است که در پیش پای غرب قربانی شده و نظریه جلال در غربزدگی را از لحاظ تاریخی تصدیق کرده است و بر اساس چنین استنباطی است که می نویسد: نعش شیخ شهید فضل الله نوری بر بالای دار، نشان و پرچم استیلای غربزدگی پس از دویست سال کشمکش، بر بالای بام و سرای کشور است.

بنابراین، همانطور که عرض کردم، اولاً، تأیید شیخ فضل الله نوری توسط جلال، امری استثنایی و منحصر به خود ایشان است و قابل تعمیم به همه روحانیون نیست؛ ثانیاً، این تأیید فقط ناظر به جنبه مقابله با غربزدگی و شهیدشدن شیخ در راه مقابله با این عقیده است و نه به معنای تأیید کامل نظریات مرحوم حاج شیخ فضل الله.

آیا خود شما هم در باره شيخ فضلالله از جلال چيزي شنيده بوديد؟

بله، شنيده بودم. در اکثر صحبت‌هايي كه با مرحوم پدرم داشت، به موضوع شیخ فضل الله می پرداختند و شاید تنها نقطه تفاهمشان هم همین موضوع بود! البته باید تذکر بدهم که تفاهم این دو نفر در مورد شیخ فضل الله، دو منشأ متفاوت داشت، یعنی مرحوم پدرم به خاطر شدت ایمان دینی و تقید کامل شیخ فضل الله به اصول شریعت، ایشان را تأیید می کرد و جلال به خاطر موضع گیری ایشان در برابر مشروطه به عنوان یک الگوی غربی. جلال در صحبت هایی که با دیگر روحانیون هم داشت، به این مطالب اشاره می کرد و به آنها آدرس شيخ فضل‌الله را مي‌داد و مي‌گفت روحاني واقعی بايد مثل شيخ فضل‌الله، بیدار و فهيم و آگاه به اوضاع روز باشد و فکر نکند که شیطان فقط از طریق فریب مسلمانان و مثلاً کاهل نمازی به قلوب مؤمنین نفوذ می کند، بلکه گاهی از منافذ سیاسی هم همین استفاده را می کند. بنابراین، روحانیت روشنفکر و آگاه باید مراقب این رخنه هم باشد و با ورود به مسایل سياسي و اجتماعي زمان خودش، این راه نفوذ را هم ببندد.

مي‌دانيد كه در آن موقع، هنوز دیدگاه محافظه کارانه چهره هایی مثل مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حایری، به صورت يك جريان و دیدگاه موجه در حوزه های علميه و مجامع روحانی ایران غالب بود و بسیاری از روحانیان اعتقاد داشتند که هدف نهایی فعالیت های سیاسی مخالفان شاه و رژیم، دستیابی به موضوعات و اهدافی مثل آزادی و دموکراسی و تبعات آن است و رایج شدن این جریانات را هم مساوی با کمرنگ شدن نهاد دین تلقی می کردند و می گفتند اگر مفاهیم جدید در بین مردم جا بیفتند و رواج پیدا کنند، آن وقت، همان بلایی که بر سر کلیسا آمد، بر سر اسلام هم خواهدآمد، یعنی دین حداقل از صحنه عمومی جامعه خارج می شود و به یک امر شخصی تقلیل پیدا می کند. بنابراین، برای پرهیز از این درگیری پرریسک، سعی داشتند که اصلاً به حوزه سیاست نزدیک نشوند و از جمله توجیهاتشان هم این بود که دخالت در سیاست دون شأن روحانیت است، ولي جلال با این نظر مخالف بود و اعتقاد داشت که روحانیت باید از حاج شيخ فضل‌الله الگو بگيرد و وارد مسایل سیاسی- اجتماعی شود و در راه اعتقاد تا پای شهادت هم برود.

این حد که خیلی دور از دسترس است!

بله، همین طور است. الگوي ذهنی جلال از روشنفکری و روشنفکر ایده آل، آن قدر بزرگ و مقدس بود که به زحمت در عالم امکان می گنجید! نسخه ای که برای یک روشنفکر می پیچید، همان «اِنَّ الحَیاتَ عَقیدَهٌ وَ جَهادٌ» بود و شهيد شدن را جزو وظایف عادی و حتی جزو حقوق روشنفكران مي‌دانست!

وقتي ميديد که هيچيك از روشنفكرها شهيد نميشوند و فقط مردم عادي شهيد ميشوند، چه موضعي ميگرفت؟

طبیعتاً اعتراض مي‌كرد. جلال بر اين باور بود كه روشنفکری با عافیت طلبی سازگار نیست و روشنفكر واقعی و موفق، كسي است كه يا به طور فیزیکی شهید شده یا به اصطلاح ترور شخصیت شده است.

با اين تعريف، خود جلال روشنفكر موفقي بود، چون خيليها سعي كردند او را ترور شخصيت كنند، هر چند که موفق نشدند.

بله، ولي البته هيچ‌وقت خودش چنين ادعایي نداشت و حتی احساس ترور شخصیت شدن هم به اش دست نمی داد!

غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
عباس ستاری
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۹:۵۸ - ۱۳۹۷/۰۵/۱۵
0
0
ممنونم ازانجام این مصاحبه چون درطول تاریخ دهه های اخیرظلمی شدید درحق شیخ شهید فضل الله نوری ومرحوم جلال آل احمدصورت گرفته است که حداقل ازعناصر دینی و علی الخصوص ازروزنامه های اصول گرا انتظار نمیرود.بسیار بجا وبموقع بود ازآقای دانایی هم بسیار ممنونم.درود بیکران به روان پاک شیخ فضل الله شهید وجلال عزیز.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار