کد خبر: 921003
تاریخ انتشار: ۱۹ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۲:۵۷
بازخوانی روایت دکتر احمد توکلی از «شهید آیت»
توصیف منش فردی و سلوک سیاسی شهید آیت از زبان کسی که در طول سال‌ها مبارزه فعالیت سیاسی، صداقتی ستودنی از خود نشان داده است، برای شناخت این شخصیت می‌تواند بسیار مؤثر باشد، بنابراین بر آن شدیم تا با دکتر توکلی به بررسی گوشه هائی از زندگی شهید آیت بپردازیم که در گفتگو‌های دیگر کمتر بدان‌ها اشارت رفته است.

سرویس تاریخ جوان آنلاین: توصیف منش فردی و سلوک سیاسی شهید آیت از زبان کسی که در طول سال‌ها مبارزه فعالیت سیاسی، صداقتی ستودنی از خود نشان داده است، برای شناخت این شخصیت می‌تواند بسیار مؤثر باشد، بنابراین بر آن شدیم تا با دکتر توکلی به بررسی گوشه هائی از زندگی شهید آیت بپردازیم که در گفتگو‌های دیگر کمتر بدان‌ها اشارت رفته است.

نحوه آشنائی شما با مرحوم شهید آیت چگونه بوده است؟

بسم الله الرحمن الرحیم. با مرحوم شهید آیت در قبل از انقلاب از نزدیک دوستی نداشتم و در مجلس اول بود که با ایشان چهره به چهره آشنا شدم. البته من به واسطه یکی از دوستان نزدیک به نام آقای هادی ایمانی خوشخو که از شاگردان شهید آیت بود، با کار‌ها و تلاش‌های ایشان به نفع انقلاب اجمالاً آشنا بودم و بعد هم در مجلس با ایشان همکار شدم.

از پیروزی انقلاب تا رفتن به مجلس عمده وقت من در بهشهر گذشت. با سیاسیون هم عمدتاً در زندان آشنا شده بودم. در مجلس، شهید آیت هم بود که عضو شورای مرکزی حزب جمهوری بود و این حزب هم در مجلس تقریباً اکثریت داشت. کسانی هم مثل ما بودند که هر چند عضو آن نبودند، ولی به آن سمپاتی داشتند و با حزب کار می‌کردند.

اگر فعالیت حزبی نداشتید، پس در چه قالبی همکاری می‌کردید؟ و در ضمن، آیا شما عضو سازمان مجاهدین اسلامی بودید؟

نه، نه عضو حزب بودم و نه در سازمان مجاهدین انقلاب عضویت داشتم؛ ولی با هر دو کار می‌کردم. مجاهدین انقلاب اسلامی جلساتی داشتند و من، چون به آن‌ها خوش بین بودم، در آن جلسات شرکت می‌کردم. از آن جلسات، دو نفر نماینده مجلس و عضو مجاهدین انقلاب بودند. یکی آقای الویری بود و دیگری آقای فضل‌علی نماینده گرمسار که بعد هم یک دوره نماینده تویسرکان شد. در دور اول ایشان در گرمسار معلم بود و مردم هم خیلی به تعلقات محلی کاری نداشتند و به آدم‌هائی که می‌پسندیدند رأی می‌دادند. آقای الویری هم که نماینده ماوند و فیروزکوه بود. از ۱۲، ۱۰ نفر نماینده که به سازمان مجاهدین سمپاتی داشتند، دعوت کردند، از جمله من و آقایان: پرورش، مهندس طاهری که این دو نفر عضو شورای مرکزی حزب هم بودند، آقامحمدی، متکی، مرحوم شاه‌چراغی و اسدالله بیات که الان مدعی انقلاب شده است.

این‌ها افرادی بودن که رابطه مثبتی با مجاهدین انقلاب و حزب داشتند و لذا در هر دو جمع دعوت می‌شدند. جلسه‌ای هم تشکیل می‌شد که بانی آن حزب بود و آقای آیت هم در آن جلسه شرکت می‌کرد. این جلسه در زیرزمین مدرسه رفاه تشکیل می‌شد و حدود ۷۰، ۶۰ نفر، یعنی کسانی را که می‌توانستند در مجلس کاری را از پیش ببرند دعوت می‌کردند و مقید نبودند که همه اعضا را دعوت کنند. شهید آیت در این جلسات نقش مؤثری داشت، چون اطلاعاتش خیلی خوب بود.

تاریخ این جلسات به چه زمانی برمی‌گردد؟

اواخر ۵۹ و اوائل ۶۰. آقای پرورش و مهندس طاهری که عضو حزب بودند، به جلسات مجاهدین انقلاب دعوت می‌شدند. آقای الویری هم که عضو مجاهدین انقلاب بود، به جلسات حزب دعوت می‌شد؛ یعنی این دو تا تشکیلات سعی داشتند افراد مؤثر را دور هم جمع و اهدافشان را تعقیب کنند؛ به تعبیر دیگر تا جائی که این اعتقاد را قبول داشتند، کمک کنند.

این‌ها همان چند گروهی هستند که با هم ادغام شدند و مجاهدین انقلاب را تشکیل دادند؟

بله. اوایل آقای بهزاد نبوی از گردانندگان اصلی بود. بعد آقای الویری بود و آقایان فدائی و اسلامی. این‌ها بعد‌ها سه دسته شدند و دسته‌ای که سالم ماندند، آقای فدائی و دوستانش بودند.

برنامه زیرزمین مدرسه رفاه چه بود؟

آن جلسه برای نحوه مقابله با بنی‌صدر و حمایت از رجائی برنامه‌ریزی می‌کرد. در آنجا مرحوم آیت بسیار فعال بود. در صحن مجلس هم، چون نظر منفی نسبت به مصدق وجود داشت و بنی‌صدر هم خود را یکپا مصدقی می‌دانست، از اول نسبت به بنی‌صدر بدبینی وجود داشت. شهید آیت جزو اولین کسانی بود که علیه بنی‌صدر موضع‌گیری کرد. من هم جزو اولین گروه بودم. به تعبیر بنی‌صدر، من اولین کسی بودم که علیه او نطق کزدم، به همین خاطر در جلسه حکمیت که می‌خواست مرا به عنوان وزیر کار بپذیرد، همین نکته را به عنوان ایراد بر من مطرح کرد و گفت: تو اولین کسی بودی که در مجلس علیه من نطق کردی.

مرحوم شهید آیت آدم صریحی بود. یادم هست یک روز قرار بود لایحه بودجه در مجلس بررسی شود. آن روز‌ها طبق آئین نامه، وقت صحبت در باره بودجه حد نداشت و زمان نامحدود بود. آقای آیت در نطق بودجه‌اش توی نخ بنی‌صدر رفت...

یعنی بودجه را رها کرد؟

نه، از طریق بودجه و تحت لوای آن بنی‌صدر را نقد کرد. آقای هاشمی می‌گفت: «آقا! خارج از موضوع صحبت می‌کنید.» آقای آیت جواب می‌داد: «صبر کنید، ربطش را می‌گویم.» مرحوم آیت آخر سر گفت: «بودجه این اقدامات از کجا می‌آید؟» کار‌های بنی‌صدر را نقد و این طور وصل کرد به بودجه و خیلی موجب شوخی و خنده شد. خلاصه کیسه تمیزی به تن بنی‌صدر کشید! در زیرزمین مدرسه رفاه هم موضع‌گیری‌های قرص و محکمی داشت. آقای پرورش هم از ایشان ماجرای جالبی را نقل می‌کرد. ایشان می‌گفت: «مرحوم آیت در شورای مرکزی حزب به مهندس موسوی حمله می‌کرد. آیت خیلی گرمائی بود و در زمستان هم عرق می‌کرد و دائماً خودش را باد می‌زد. آیت یک حرف تندی به موسوی می‌زد و می‌گفت: تو طرفدار مصدق هستی. بعد موسوی با عصبانیت از خودش دفاع می‌کرد و آیت با خونسردی خودش را باد می‌زد. موسوی حسابی جوش می‌زد و خیال می‌کرد خوب جواب داده. بعد آیت با خونسردی می‌گفت: تازه طرفدار پیمان هم هستی؛ و دوباره خودش را باد می‌زد. موسوی تقلا می‌کرد اثبات کند که طرفدار پیمان نیست. آیت می‌گفت: تو دور و بر پیمان بودی. موسوی در جواب می‌گفت: من دور و بر پیمان نبودم، او دور و بر من بود. آیت می‌گفت: دیگه بدتر! و باز خودش را باد می‌زد.» البته من خودم چیز زیادی یادم نمانده و حافظه‌ام یاری نمی‌کند. عمر نمایندگی شهید آیت کوتاه و تقریباً حدود یک سال بود.

از قضیه‌ای که به نوار آیت معروف شد، چیزی به خاطر دارید؟

من آن موقع نوار را گوش کردم. حرف‌های درست در آن زیاد داشت. افشای آن نوار و جوسازی بنی‌صدر، شهید آیت را در محذور و فشار قرار داد، وگرنه حرف‌های درستی بود. این کار به نظر دوستان آیت یک خطای سیاسی تلقی شد و می‌گفتند تو نباید این حرف‌ها را می‌گفتی که نوار آن را بردارند، ولی نکته جالب توجه این بود که با وجود آن جوسازی‌های شدیدی که علیه او صورت گرفت، خیلی قرص و محکم سر حرفش ایستاد و انگار نه انگار که اتفاقی افتاده است. اگر او آدم ضعیف‌النفسی بود، آن جوسازی‌ها برای منزوی کردنش کاملاً کافی بود، ولی خودش را نباخت و ایستاد. من الان دقیقاً یادم نیست که موضع‌گیری ما چه بود، ولی اجمالاً یادم هست که گفتیم کاش این حرف‌ها زده نمی‌شد که این‌ها بخواهند آن نوار را مستمسک قرار بدهند. چیز دیگری که باعث می‌شد بعضی‌ها به آقای آیت تردید کنند، مناسباتش با مظفر بقائی بود. بعضی از دوستان مجلس از این مناسبات ناراحت بودند. همان طور که اشاره کردم، مدت نمایندگی او کوتاه بود، با این همه اتفاقات زیادی در اطرافش روی داد. از طرفی عده‌ای می‌خواستند حزب را بزنند و در هر جا نقطه‌ضعفی پیدا می‌کردند، از همان جا حمله می‌کردند. یکی از این نقطه ضعف‌ها همین ارتباط آیت با بقائی بود که من نمی‌دانم تا چه اندازه و به چه شکل بود.

البته خود شهید آیت در جلسه اعتبارنامه در این زمینه توضیح داد. شما یادتان نمی‌آید؟

نه، یادم نمی‌آید.

احمد سلامتیان، یار نزدیک بنی صدر، در مجلس کیفرخواستی را علیه شهید آیت خواند و در آن به او دو اتهام سیاسی و اخلاقی زد. منظورش از اتهام سیاسی، ارتباط او با بقائی در سال‌های دور بود و منظورش از فساد اخلاقی، نسبت دروغ بوسیدن یک دختر در سر کلاس دبیرستان دخترانه‌ای در دامغان در دهه ۴۰ بود که شهید آیت هر دو اتهام را با بیانی مستند و مستدل ردکرد. در ارتباط با بقائی اعلام کرد که از اواسط سال ۴۰ با او و حزب زحمتکشان رابطه سیاسی و از سال ۵۰ رابطه شخصی با او نداشته و در مورد فساد اخلاقی هم این ماجرا را ساخته و پرداخته ساواک می‌دانست، چون در آن سال قرار بود اجباراً وجهی از حقوق معلمان برای خرید قرآن آریامهری کسر شود و شهید آیت از این کار خودداری و شکایت می‌کند. رژیم هم به قصد انتقام، برایش پرونده‌سازی می‌کند. شهید شاه‌چراغی نماینده دامغان هم گفت که من نه طرفدار آیت هستم، نه مخالف او، ولی این ماجرا ساختگی و پرونده‌سازی بود.

من موضوع را با این جزئیات مفصلی که شما می‌گوئید به یاد نمی‌آورم و چیز زیادی نمی‌دانم؛ اما قدر مسلم اینکه دار و دسته بنی‌صدر روی شهید آیت متمرکز شده بودند و فکر می‌کردند اگر او را بزنند، شورای مرکزی حزب جمهوری آسیب می‌بیند، مضافاً بر اینکه خودش هم رقیب سرسختی بود، بنابراین با زدن او، ئر واقع با یک تیر دو نشان می‌زدند، هم خود او را از میدان بیرون می‌کردند، هم حزب را می‌زدند.

کدام ویژگی در شهید آیت نمود بیشتری داشت؟

آن چیزی که برای من جالب بود، از میدان در نرفتنش بود. مقاومت، صبر و روحیه تهاجمی منطقی و عجیبی داشت. اهل فحش و بد وبیراه گفتن نبود، بلکه مستند حرف می‌زد. صفات برجسته‌ای داشت و اهل سخیف حرف زدن نبود، مستدل و جذاب حرف می‌زد.

برخی از دوستان نزدیک آیت برای توصیف او و اشاره به کثرت مطالعه و اطلاعات، خصوصاً در موضوعات تاریخی، از تعبیر دائره‌المعارف استفاده می‌کنند و مثلاً یکی از آنان می‌گفت: وقتی شهید آیت در باره تقی‌زاده حرف می‌زد، انگار خود او بود ه. حرف می‌زد، یعنی این قدر اطلاعاتش وسیع بود.

ما با هم در مجلس همکار بودیم و ضمن احترام به ایشان، تحفظاتی هم داشتیم. اختلاف سنی ما هم زیاد بود. ایشان ۱۳ سال از من بزرگ‌تر بودند و این اختلاف سنی بین دو همکار، زیاد بود. در این زمینه‌هائی که گفتید، طبیعتاً، چون ارتباطم محدود به همان مجلس و بعد از انقلاب بود، اطلاعی ندارم، ولی ایشان حیف شد. خیلی زود ایشان را از دست دادیم، یعنی جزو کسانی که شهادتش حسرت برمی‌انگیخت. البته هر شهیدی حسرت برمی‌انگیزد، ولی درجاتشان متفاوت است. این از هنر شهید بهشتی بود که به امید اینکه برای انقلاب کاری صورت بدهد، افراد مختلفی از آیت تا موسوی را یکجا جمع می‌کرد؛ حالا بعضی‌ها مثل آیت شهید شدند بعضی‌ها مردند مثل موسوی. صحت موضع‌گیری‌های کسانی که از اول با موسوی مخالف بودند، مثل آیت و یا بعداً خیلی زود مخالف شدند، مثل بنده، بعد‌ها مشخص شد و دیدید که اعوجاجات بالاخره گریبان موسوی را گرفت و او را به زمین زد.

آقای الویری همکار شما در مجلس اول از مدافعین آیت بود و در جلسه اعتبارنامه آیت به او رأی مثبت داد؛ حالا همین فرد بعد از ۲۸ سال در مصاحبه‌ای مدعی می‌شود که تلاش آیت در مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی برای تصویب ولایت فقیه یک حرکت تاکتیکی بود، نه از روی اعتقاد، چون آن زمان، عموماً طرفدار امام بودند و می‌خواسته برای خودش وجهه‌ای ایجاد کند.

بعید است. اعتقاد یک امر درونی است. آدم اگر می‌خواهد بگوید که کسی به امری اعتقاد ندارد، باید شواهد ذکر و مدارک ارائه کند. در ضمن کسی که نفی می‌کند، باید دلیل داشته باشد.

مخالفت شما با موسوی چگونه شکل گرفت؟

وقتی مهندس موسوی برای نخست‌وزیری به مجلس معرفی شد، ما اصلاً او را نمی‌شناختیم؛ یعنی نمی‌دانستیم خط فکریش چیست، لذا منفعل شدیم، چون این سومین فردی بود که به مجلس معرفی می‌شد و اگر قبول نمی‌شد، خیلی برای حزب و دیگران بد می‌شد؛ بنابراین من هیچ موضعی نگرفتم، نه دفاع کردم، نه تخطئه. به نظرم شاید رأی مثبت هم داده باشم و ایشان نخست وزیر شد.

بعداً که من وزیر کار شدم، در ظرف ۷، ۶ ماه با هم بر سر مسائل فقه شیعه، طرز قانونگزاری، دیدگاه اقتصادی، آزادی مورد قبول اسلام، اختلافات مبنائی پیدا کردیم. یک سال و نیم به این شکل با هم کار کردیم که بعد به استعفای ما کشیده شد. من موسوی ر. ا. یک بار در زمان بنی‌صدر که به عنوان وزیرخارجه معرفی شده بودم، دیدم. بنی‌صدر ما ۴ نفر - من به عنوان وزیر کار، موسوی وزیر امور خارجه، نوربخش وزیر اقتصاد و بهزاد نبوی وزیر مشاور – را نپذیرفت. کار به حکمیت کشید و آیت‌الله انواری و آیت‌الله یزدی حَکَم شدند. ما ۴ نفر به اضافه رجائی به دفتر بنی‌صدر رفتیم. من موسوی را برای اولین بار در آنجا دیدم. مواضع خارجیش خوب بود. تا قبل از ۲۲ خرداد هم مواضع خارجی بدی نداشت، ولی نهایتاً از کوزه همان برون تراود که در اوست.

چرا در این قریب به ۳۰ سالی کسی یادی از مرحوم آیت نمی‌کرد؟

ممکن است تغافل صورت گرفته باشد. آیت شخصیتی نبود که برای همه قابل تحمل باشد، چون در تاریخ و حقوق بسیار صریح‌اللهجه بود. این جور آدم‌ها معمولاً خیلی طرفدار ندارند. اکثر مردم با این جور آدم‌ها مخالفند و فقط عده کمی طرفدار پر و پا قرص دارند. دافعه و جاذبه این افراد قوی است. البته مرحوم آیت هم برخورد گرمی نداشت. البته خشن و تندخو نبود، اما در برخورد جذاب و تودل‌برو هم نبود. در مجلس هم دار و دسته نداشت. شاید این عوامل در این سکوت بی‌تأثیر نبوده باشند. او تحت لوای حزب کار جمعی می‌کرد و مؤثر هم بود.

آیا این نگاه خیلی خوش‌بینانه نیست؟ ما شهید زیاد داده‌ایم، ولی هیچ کدام به اندازه شهید آیت فراموش نشدند.

من اصراری ندارم که بگویم حتماً تغافل صورت گرفته است. عرض کردم که آیت دار و دسته‌ای نداشت، پس چه کسی می‌خواست برای او کار کند؟ دولت موسوی که حتماً این کار را نمی‌کرد. دولت هاشمی هم که بعید بود برای این کار خیلی انگیزه داشته باشد.

آقای هاشمی بعد از شهادت آیت، در مجلس خطابه غرّائی ایراد و به او ابراز علاقه و احساسات کرد.

علاقه غیر از این است که ما یک فکری را تسهیل کنیم تا جولان پیدا کند، به دلیل اینکه آقای هاشمی به مصدق بدبین نبود. یک بار آقای خامنه‌ای با آقای هاشمی رفته بودند خدمت امام. امام فرموده بود: «من بعضی وقت‌ها حرف‌هائی می‌زنم، ولی شما پیگیری نمی‌کنید.»‌ای آقایان عرض کرده ودند: «مثل چی؟» امام فرموده بود: «مثل همین که در مورد مصدق گفته بودم که او مسلم هم نبود.» آقای هاشمی گفته بد: «شما یک حرف‌هائی می‌زنید که هیچ کس تا به حال نزده است.» امام فرموده بود: «حالا که من زده‌ام و شما هم شنیده‌اید. چرا کاری نکردید؟»
آقای هاشمی کلاً یک شخصیت دینی – سیاسی بوده و هست و البته، چون صاحب‌نظر است، محق است که نظر خود را ابراز کند. من از این جنبه به ایشان احترام می‌گذارم؛ البته بسیاری از نظراتش را هم قبول ندارم، چون خودم را صاحب‌نظر می‌دانم.

دولت آقای هاشمی هم با این طور فکر‌های تند و تیز قاطع که صف‌بندی می‌کند، خوب نبود یا لااقل میانه‌ای نداشت. دولت آقای خاتمی هم که اصلاً خوب نبود، چون مذاقش غربی بود. خب! چه کسی می‌خواست از آیت تجلیل کند؟ دولت‌های حاکم، تجلیل‌کننده آیت نبودند و مذاقشان با مذاقی مثل آیت سازگار نبود. می‌ماند بنیاد شهید که نمی‌دانم چه مواضعی داشتند، عذر داشتند؟ غفلت کردند؟ و یا هر دلیل دیگری، نمی‌دانم؛

و سخن آخر؟

آیت پافشاری داشت که به تاریخ وفادار بماند. شما هم این طور باشید. من کتابی در مورد مصدق از آیت خواندم که استنادات خیلی قوی داشت. من، چون محقق تاریخ نیستم، نمی‌توانم قضاوت نهائی بکنم، ولی این کتاب خیلی به من چسبید. تندترین قضاوت را نسبت به مصدق دارد، ولی سند رو می‌کند. البته ممکن است محقق دیگری بتواند جواب این اسناد را با اسناد دیگری بدهد. من، چون تحقیقی برخورد نکرده‌ام، قضاوت نمی‌کنم، ولی کتابش برای من خیلی جذاب بود. نکته آخر اینکه در حزب هم جریانی که با شهید آیت همراه نبود، غالب شد ونهایتاً هم به انحلال حزب کشید، پس حزبی نبود که از او تجلیل کند. خود آدم هم که دار و دسته نداشته باشد، در نتیجه مغفول واقع می‌شود.

منبع: شاهد یاران ویژه‌ نامه شهید آیت

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار