دیوارههای باغچهها و فضای سبز ریز، ریز و درشت، درشت کنده میشود تا تبدیل شود به تکههای بتن و آجری برای پرتاب به سمت هواداران رقیب، صندلیهای ورزشگاه با لگد از جا کنده میشود تا هم به عنوان سپر در مقابل سنگها استفاده شود و هم وقتی سنگها تمام شد خود ابزاری برای حمله به طرف مقابل باشد. در این میان نباید از بطری آب، شیشه، چوب و انواع و اقسام وسایل محکم پلاستیکی نیز گذشت. البته نباید از یاد برد که در همه درگیریها شعارهایی سر داده میشود، علامتهای را نشان میدهند و پرچمهایی هم بالا میرود که این آخری را اصلاً نباید دستکم گرفت.
چند فصل پیش وقتی علی دایی، سرمربی وقت پرسپولیس از سر دادن شعارهای قومیتی و جداییطلبانه در یکی از ورزشگاهها ابراز تأسف کرد، حرفهایش جدی گرفته نشد. همین سال گذشته وقتی در ورزشگاه آزادی پرچم ایران پایین کشیده شد و پرچم کشور دیگری بالا رفت، باز هم کسی حرفی نزد. از این دست اتفاقات تا دلتان بخواهد طی این چند سال در ورزشگاههای کشور زیاد افتاده است، از شمال گرفته تا جنوب و از غرب گرفته تا شرق، مسئلهای که اصلاً جدی گرفته نشد تا امروز کار به اینجا کشیده شود. امروز هر منتقد و کارشناسی بروز و ظهور این پدیدهها را ناشی از یک چیز عنوان میکند؛ یکی میگوید مسائل و مشکلات اقتصادی چند سال اخیر باعث شده، یکی دیگر مسائل سیاسی را دخیل میداند، آن یکی پایین بودن سطح فرهنگ را دلیل این اتفاقات بیان میکند. در مجموع هیچکس نمیتواند پاسخ درستی به آنچه امروز در ورزشگاهها رخ میدهد، بدهد و علتی برای آن بیان کند.
واقعیت این است که امروز بیشتر از هر زمان دیگری باید هوشیار بود. مشکلات اقتصادی هرچند این روزها به دلایل مختلف پررنگتر از قبل بر مردم کوچه و بازار فشار آورده، اما مربوط به امروز و دیروز نیست و ۴۰ سال است که این مردم با انوع و اقسام تحریمها پنجه در پنجه هستند. اختلافات و مسائل سیاسی نیز دستکمی از مقوله اقتصادی ندارند. از ۲۲ بهمن ۵۷ تا امروز، این نظام با عجیبترین و پیچیدهترین معضلات سیاسی روبهرو بوده، اما مردم کوچه و بازار به خاطر اینکه این نظام و انقلاب را از خودشان میدانستند پابهپای آن و بدون توجه به گرایش خاص سیاسی مبارزه کردهاند. بحث فرهنگ هم که جای خود دارد؛ تا وقتی اتفاقی رخ ندهد ما با فرهنگترین، پرشور و باشعورترین تماشاگران دنیا را داریم، ولی با کوچکترین اتفاق همین تماشاگر میشود بیفرهنگ، بیکلاس و افسارگسیخته!
حقیقت این است که اتفاقات رخ داده طی سه هفته اول رقابتهای لیگ برتر را باید به گونهای دیگر آسیبشناسی کرد. واقعیت این است که این روزها احساسات پاک جوانان این مرز و بوم به بازی گرفته میشود. خیلیها با سوءاستفاده از مطالبات بحق مردم موجسواری میکنند و جوان پرشور حاضر در ورزشگاه هم ناخواسته وارد بازی کثیف آنها میشود. اینکه بخواهیم در پاسخ به این دسیسه و توطئه، فوتبال و هوادارانش را تخطئه و محکوم کنیم، سادهترین و البته بیتأثیرترین اقدام ممکن است. ایراد کار را باید در جایی دیگر جستوجو کرد. نقشهای که برای از بین بردن وحدت و امنیت ملی ایران کشیده شده، هدفی بسیار فراتر و بیشتر از یک یا چند ورزشگاه را دنبال میکند. باید به تماشاگر و هوادار فوتبال یاد داد که بازی نخورد، باید متوجه باشد طرفی که به سمت آن سنگ پرتاب میکند، هموطنش است و این سنگ درست به مرکز سیبلی میخورد که دشمنان قسم خورده این آب و خاک برای تکه تکه کردن ایران اسلامی کار گذاشتهاند. باید تماشاگر فهیم فوتبال را که پیش از این موقعیتشناسی خود را بارها ثابت کرده، متوجه کرد آنچه در حال شکلگیری است ربطی به فوتبال و مسائل رنگی و فنی داخل زمین ندارد.
تماشاگر فوتبال باید بداند که هدف ایران است، نه فوتبال. هدف ضربه زدن به کشور است، نه فلان تیم و بهمان مربی و بازیکن. جامعه فوتبال از تماشاگر گرفته تا لیدر، بازیکن، مربی و مدیر اگر به موقع و به درستی متوجه این نقشه شوم و کثیف شود به طور حتم باز هم از این کارزار بزرگ سربلند بیرون میآید. اصلاً چه ایرادی دارد در همین هفته چهارم در تهران، تیمهای خوزستانی و تبریزی تشویق شوند. در تبریز یادی از مشهدیها کنند، در اصفهان، تهرانیها تشویق شوند و... تا به این ترتیب اتحاد و یکدلی ایران و ایرانی را فوتبال و اهالیاش فریاد بزنند.