کد خبر: 928331
تاریخ انتشار: ۰۵ مهر ۱۳۹۷ - ۰۱:۳۰
حاشیه‌ای بر انتشار یادنامه زنده‌یاد حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ مهدی مظاهری
اثری که هم‌اینک از آن سخن می‌رود، یادمانی است که برای عالم عامل وروحانی خدمتگزار، زنده‌یاد حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ مهدی مظاهری در چهلمین روز از ارتحال وی، به دست نواده ارجمندش حجت‌الاسلام محمدعلی نجفی نشر یافته است.
شاهد توحیدی
اثری که هم‌اینک از آن سخن می‌رود، یادمانی است که برای عالم عامل وروحانی خدمتگزار، زنده‌یاد حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ مهدی مظاهری در چهلمین روز از ارتحال وی، به دست نواده ارجمندش حجت‌الاسلام محمدعلی نجفی نشر یافته است. از جمله فواید تاریخی این یادمان، درج خاطرات مرحوم مظاهری از پیشینه جلسات مذهبی اصفهان است که پژوهندگان تاریخ دینی و فرهنگی این شهر را مفید تواند بود. گردآورنده اثر در دیباچه خویش بر آن، چنین نگاشته است:

«۴۰ روز از فراق عزیزی می‌گذرد که عشق به زهرای اطهر (س) یا حسین (ع) گفتن و گریه کردن بر اباعبدالله (ع) را به من آموخت.
پدربزرگی که بیش از دو دهه به او ارادت تام داشتم، ۴۰ روز است که از میان ما به عالم ملکوت پر کشیده و ما را به غم فراقش گرفتار کرده است. او خود می‌فرمود: سخت‌ترین غم، غم فراق است.
خاطرات این دو دهه که در کنارتان بودم را از یاد نخواهم برد. این روز‌ها دلم برای دعای کمیل شب‌های جمعه، ندبه جمعه صبح و دعای ابوحمزه سحر‌های ماه رمضانتان تنگ است. هنوز طنین خدا خدا گفتن‌هایتان در وسط دعا را در گوش دارم و توسلاتتان به ائمه معصومین (ع) و روضه‌هایی که در بین دعا می‌خواندید و یابن‌الحسن‌هایی که به مردم می‌آموختید که با صدای بلند امام حی‌حاضر غایب از انظارشان را صدا بزنند.

از کجا بنویسم؟ از کدام روزها؟ از کدام خاطره؟ از کدام درس؟ روزی نبود که خدمتت برسم و با گفتار و رفتارتان درسی به من نیاموزید. هر صفحه از عمرم را که ورق می‌زنم، یاد و خاطره شماست. وجودتان یک گوهر بود. چگونه گوهرمان را در دل خاک پنهان کردیم؟!
مگر می‌شود نامتان بدون اشک به ذهنم خطور کند؟ از روز‌هایی بنویسم که دست در دست در حیاط خانه قدم می‌زدیم و از خاطرات گذشته برایم می‌گفتید.

آن روزی که چشم‌هایتان ضعیف شده بود و دیگر قادر نبودید خط‌های کتاب دعا را بخوانید و می‌گفتید اگر نیایی دعا، من نمی‌توانم دعا را بخوانم. البته من می‌دانستم که این بهانه‌ای است برای اینکه من اهل دعا شوم؛ و چه خوب من را به مجلس دعای ابوحمزه علاقه‌مند کردید! دلم برای مناجات‌های سحر و روضه خواندن‌هایتان، به‌خصوص روضه حضرت زهرا (س) و اشعار مرحوم کمپانی که می‌خواندید به تنگ آمده است. دلم برای اشعار مناجاتتان تنگ شده است. اشعاری که قبل از اینکه بخوانید، مثل ابر بهاری گریه می‌کردید. دلتنگ حدیث‌هایی هستم که می‌خواندید. دلتنگ سلام‌هایی هستم که از قول امام زمان (عج) خطاب به امام حسین (ع) می‌گفتید. دلتنگ آن شب‌هایی هستم که به مسجدالنبی (ص) برای نماز مغرب و عشا می‌رفتید و بلافاصله بعد از پایان نماز عشا بر روی صندلی می‌نشستید و حدیثی و مسئله‌ای و روضه‌ای را برای مردم می‌خواندید. دلتنگ منبر‌های زیبایتان هستم. فراموش نمی‌کنم که با افتخار می‌گفتید من ۶۰ سال است نوکر حسینم؛ و می‌گفتید: اگر ببینی نوکرت را در خیابان می‌خواهند مورد اذیت و آزار قرار دهند بی‌تفاوت عبور نخواهی کرد. پس بیا نوکر کسی بشو که دنیا و آخرت از تو حمایت کند.‌ای‌کاش دست تقدیر اجازه می‌داد و فقط یک بار دیگر برایم روضه حضرت زهرا (س) می‌خواندید! می‌فرمودید: مبادا حضرت زهرا (س) را به چیزی بفروشی... راه را به ما نشان دادید؛ و نه فقط به ما، به همه دوستان و ارادتمندانتان. فراموش نمی‌کنم شبی را که از شما استجازه در نقل حدیث کردم، پاسخ گفتید: من کسی نیستم، برو از مشایخ اجازه، استجاره کن. گفتم: دلم می‌خواهد اجازه شما در میان اجازاتم به رسم تبرک و تیمن یادگار باشد. با لحن زیبایتان اجازه را انشا و امضا کردید و مهر زدید. به راستی که ارتحالتان ثلمه‌ای جبران‌ناپذیر است و بعد از چهل روز، جایگاهتان در نوکری مولایتان اباعبدالله الحسین (ع) خالی است.

این کتاب را به خاطر تسکین آلام روحی خودم، در فراق شما و به یاد شما تدوین کردم که مستمل بر هفت فصل به قرار ذیل است:
فصل اول: شرح حالتان
فصل دوم: شرح حال علمای خاندانتان
فصل سوم: برخی از مصاحبه‌ها و سخنرانی‌هایتان
فصل چهار: در حدیث دیگران (مصاحبه‌ها و سخنرانی در مورد شما)
فصل پنجم: برخی اسناد، احکام و لوح‌های تقدیر
فصل ششم: گزیده‌ای از پیام‌های تسلیت به مناسبت ارتحالتان
فصل هفتم: برخی از تصاویر.»
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار