کد خبر: 929580
تاریخ انتشار: ۱۳ مهر ۱۳۹۷ - ۲۲:۳۰
ایالات متحده امریکا مهم‌ترین کشور فرامنطقه‌ای است که در منطقه خلیج فارس از حضور نظامی برخوردار است. کشور‌های این منطقه به ویژه پس از خروج نظامی انگلستان از این منطقه در اوایل دهه ۱۹۷۰ میلادی و به وجود آمدن نوعی خلأ امنیتی متعاقب آن، امنیت خود را به حضور ایالات متحده گره زدند.
سجاد مرادى‌کلارده
ایالات متحده امریکا مهم‌ترین کشور فرامنطقه‌ای است که در منطقه خلیج فارس از حضور نظامی برخوردار است. کشور‌های این منطقه به ویژه پس از خروج نظامی انگلستان از این منطقه در اوایل دهه ۱۹۷۰ میلادی و به وجود آمدن نوعی خلأ امنیتی متعاقب آن، امنیت خود را به حضور ایالات متحده گره زدند. از طرف دیگر واشنگتن نیز برای تضمین جریان امن انرژی از این منطقه به بازار‌های جهانی که بر طبق برآورد‌های کارشناسان بیش از ۸۰۰ میلیارد بشکه ذخایر نفتی را در خود جای داده است و نیز ایفای نقش بازدارندگی در مقابل افزایش قدرت رقبا در همین مسیر حرکت کرده است. به گونه‌ای که طی سال‌ها به وسیله افزایش انعقاد قرارداد‌های امنیتی با این کشور‌ها تعداد زیادی از نیرو‌های نظامی این کشور در پایگاه‌های نظامی بحرین، عربستان سعودی، قطر، کویت و... مستقر هستند. امریکا برای تعمیق این حضور و نیز تحقق آنچه در راهبرد نظامی بین‌المللی این کشور تحت عنوان ایفای نقش رهبری جهانی مطرح است، نیاز به ابزار‌های نظامی دارد که یکی از مهم‌ترین آن‌ها را نیرو‌هایی دریایی تشکیل می‌دهند. این نیرو در راهبرد کلان امنیتی ایالات متحده از اهمیت فراوانی برخوردار است و این کشور در کنار حضور زمینی و هوایی در این کشور‌ها از بنادر آن‌ها برای حضور نظامی دریایی نیز استفاده می‌کند.

از مهم‌ترین قرارداد‌های نظامی که بین کشور‌های عربی منطقه با امریکا منعقد شده است، پیمان نظامی با بحرین است که بر طبق آن این کشور پایگاه نظامی الجفیر را در سال ۱۹۷۱ به واشنگتن اعطا کرد. به علاوه نیرو‌های واکنش سریع امریکا در این کشور دو پایگاه نظامی دیگر به نام‌های الهمله و المحرق را نیز در اختیار دارند و این کشور میزبان مرکز فرماندهی نیرو‌های مرکزی و ناوگان پنجم واشنگتن نیز می‌باشد. کشور دیگری که بنادر خود را در اختیار نیرو‌های نظامی امریکایی قرار داده است امارات متحده عربی است. در این کشور به طور خاص می‌توان به بندر جبل علی در دوبی اشاره کرد که طی چندین سال گذشته از جمله مناطق آزاد به حساب می‌آید و نیرو‌های امریکایی نیز به صورت مستمر و قوی در آن حضور دارند. برای مثال می‌توان به ناو هواپیمابر جان اف کندی اشاره کرد که به عنوان یکی از دو کشتی مهم نیروی دریایی ایالات متحده در این منطقه عملیات‌های مربوط به سوختگیری و نیز خدمات تعمیراتی را در این پایگاه دریافت می‌کرده است. بر اساس آمار‌ها به صورت سالانه حدود ۴ هزار دریانورد امریکایی در بندر جبل علی تردد می‌کنند. همچنین این بندر به همراه بندر رشید مراکز اصلی انتقال کالا‌های نظامی امریکا به این منطقه به حساب می‌آیند. بندر زاید ابوظبی در کنار بندر فجیره که آب‌های آن از عمق زیادی برخوردار است نیز بنادر دیگری هستند که نیروی دریایی امریکا در خلیج فارس از آن استفاده می‌کند.

چنانکه این نیروی دریایی از نیرو‌های راهبردی در سیاست‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای امریکا است و در بسیاری از عملیات‌ها از جمله در جریان تحولات بیداری عربی به عنوان نیرویی بازدارنده مورد استفاده قرار گرفته است. همچنین بعد از استفاده پررنگ نیروی دریایی از بنادر امارات در جریان عملیات سقوط صدام و اقدامات پس از آن، جرج بوش رئیس‌جمهور وقت این کشور در سال ۲۰۰۶ گفت که امارات شریک اصلی نیروی دریایی ما در منطقه‌ای بحرانی به شمار می‌رود و خدمات امیرنشین دوبی به ناوگان امریکا بیشتر از هر کشور دیگری در جهان است. به علاوه باید توجه داشت که طی سال‌های گذشته کشور‌های این منطقه نظیر امارات متحده، قطر، کویت و بحرین از مهم‌ترین خریداران تسلیحات امریکایی بوده‌اند و امریکا نیز برای گشت‌زنی در خلیج فارس تمامی رزم‌ناو‌های خود در این منطقه را به رادار‌های هشداردهنده مجهز کرده است که ارتقای توان دفاعی آن‌ها را در پی داشته است.
در طرف دیگر این ماجرا نیز قدرت نظامی ایران در این منطقه قرار دارد. موفقیت‌های ایران طی سال‌های اخیر در حوزه نیرو‌های دریایی به ویژه در رابطه با حضور مؤثر در آب‌های فراسرزمینی و نیز پیشرفت در زمینه تسلیحات چشمگیر ارزیابی می‌شود. به ویژه اینکه مراکز مطالعاتی در امریکا پس از خروج امریکا از برجام و تهدید وی مبنی بر بازگشت تحریم‌ها و قطع صادرات نفت ایران در بازار‌های جهانی، به توانایی‌های پیشرفته ایران برای کنترل عبور و مرور از تنگه هرمز پرداخته و چالش‌های نامتقارنی که ایران می‌تواند به وسیله شناور‌های تندرو عملیات‌های مین‌ریزی دریایی و نیز موشک‌های ضدکشتی ساحل به دریا ایجاد کند را مورد اشاره قرار دادند. بر مبنای همین موضوع، امریکا طی سال‌های اخیر در اغلب مواقع دو ناو هواپیمابر را که به نوعی کلاس نیروی دریایی این کشور محسوب می‌شوند در مأموریت خلیج فارس نگه داشته است.

به رغم این مشاهده می‌شود که طی ماه‌های اخیر امریکا به صورت نامحسوس تصمیم به کاهش نیرو‌های دریایی خویش در خلیج فارس گرفته است. در این چارچوب به رغم اینکه از سوی مقامات نظامی امریکا دلیل خاصی برای این کاهش حضور در خلیج فارس اعلام نشده است، اما بر مبنای عملکرد این نیرو می‌توان مواردی را مورد توجه قرار داد. نخستین موضوع به مسائل داخلی این کشور برمی‌گردد که کاهش بودجه دفاعی این کشور و تلاش برای آنچه صرفه‌جویی هزینه‌ها نامیده می‌شود، در رأس آن قرار دارد. بر همین مبناست که سخنگوی وزارت دفاع امریکا چندی پیش اعلام کرد که گسیل ناو هواپیمابر هری ترومن به خلیج‌فارس فعلاً منتفی است.

در سطح منطقه‌ای نیز موضوع نخست مربوط به ایران است. اقتدار دریایی ایران در قالب حضور همه‌جانبه در پایگاه‌های دریایی خلیج فارس که طی سال‌های اخیر در شکل دستگیری ملوانان دریایی امریکا و همچنین حساسیت نسبت به ورود نیرو‌های خارجی به آب‌های سرزمینی کشور باعث کاهش تحرکات دریای تحریک‌آمیز واشنگتن شده است. در طرف دیگر دونالد ترامپ رئیس‌جمهور امریکا مدتی پیش مدعی شد که رفتار ایران در منطقه پس از خروج واشنگتن از برجام دچار تغییر شده است. در ادامه اشاره رئیس‌جمهور و مقامات نظامی ایران مبنی بر جلوگیری از صادرات نفتی سایر کشور‌ها در صورت قطع صادرات نفتی ایران که به صورت تلویحی از تهدید به بستن تنگه راهبردی هرمز حکایت داشت، موجبات اتخاذ این راهبرد را فراهم کرده است. به عبارتی برآورد‌های ایالات متحده نشان می‌دهد که این کشور در بازه زمانی کوتاه مدت برخورد نظامی با ایران را پیش بینی نمی‌کند. در درجه بعدی به نظر می‌رسد که با آرامش تب و تاب ناشی از تحولات چند سال اخیر خاورمیانه و کاستن از حجم تحولات در کشور‌هایی نظیر بحرین نیرو‌های امریکایی از حالت ایجاد توازن در حمایت از دولت‌های عربی این منطقه خارج شده‌اند.

در درجه بعدی نیز باید گفت که در راهبرد دفاع ملی امریکا که از سوی جیم ماتیس وزیر دفاع این کشور اعلام شد، جنگ علیه تروریسم جای خود را به رقابت با کشور‌های روسیه و چین داده است. این مسئله ریشه در راهبرد چرخ به سوی شرق آسیا در سیاست خارجی امریکا دارد که هدف اصلی آن ترغیب بیشتر متحدین به مسئولیت‌پذیری بیشتر و نیز کاهش نقش این کشور در خاورمیانه با تأکید بر خلیج فارس می‌باشد. چشم‌انداز رویکرد سوداگرایانه ترامپ در کنار مشکلات اخیر این کشور با چین در این منطقه و نیز ظهور جهانی چین در بلندمدت واشنگتن را بیش از پیش به این مسئله ترغیب می‌کند تا مسئولیت خود را در برخی نقاط همچون خاورمیانه کاهش داده و در نقاطی مثل شرق آسیا مسئولیت بیشتری تقبل کند. به عبارتی راهبرد نوین امریکا که منجر به کاستن از تعداد نیرو‌های دریایی این کشور در خاورمیانه شده است، ناظر بر چالش‌های آینده قدرت‌های چین و روسیه برای واشنگتن است که این کشور را به خویشتنداری در استفاده از قدرت عریان در شرایط کنونی وا می‌دارد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار