تازه داماد که برای تهیه هزینه عروسی اش به‌همراه دو نفر از دوستانش باند زورگیری در پوشش مسافربری تشکیل داده بود در آخرین زورگیری در کمین مأموران گرفتار شدند.
به گزارش خبرنگار ما، ظهر روز یک‌شنبه هشتم مهرماه مردی سراسیمه به اداره پلیس رفت و از سه مرد جوان که در پوشش مسافربری از او زورگیری کرده بودند، شکایت کرد.
وی در توضیح ماجرا گفت: ساعتی قبل در میدان آزادی منتظر تاکسی بودم تا به محل کارم بروم. لحظاتی بعد خودروی پرایدی که پسر جوانی راننده آن بود جلوی من توقف کرد. پسر جوان دیگری هم به عنوان مسافر در صندلی جلو نشسته بود به همین سبب پس از گفتن مسیرم در صندلی عقب نشستم و راننده شروع به حرکت کرد. پس از طی مسافت کوتاهی پسر جوان دیگری با دستش به راننده به صورت مستقیم اشاره کرد و راننده هم خودرواش را نگه داشت و پسر جوان کنار من سوار شد. خودرو دوباره به راه افتاد که پس از دقایقی به بهانه ترافیک خیابان، تغییر مسیر داد. به آن‌ها مشکوک شدم و از راننده خواستم مرا پیاده کند که ناگهان پسر جوانی که کنارم بود چاقوی بزرگی به پهلویم گذاشت و تهدید کرد حرکتی نکنم و من هم از ترس جانم تسلیم آن‌ها شدم. راننده به طرف خارج از شهر حرکت کرد و من هم با التماس از آن‌ها خواستم مرا رها کنند، اما فایده‌ای نداشت تا اینکه در مکان خلوتی خودرو متوقف شد و سه پسر جوان پس از ضرب و جرح تمامی اموال قیمتی، ۵۰۰هزار تومان پول نقد و تلفن همراهم را از من به زور گرفتند و بعد مرا از خودرو به پایین انداختند و فرار کردند.
پس از طرح این شکایت تیمی از کارآگاهان پلیس‌آگاهی به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت برای شناسایی متهمان وارد عمل شدند.
در حالی که هنوز یک روز از زورگیری مرد جوان نگذشته بود مأموران با شش‌شکایت مشابه روبه‌رو شدند که تمامی شاکیان مدعی بودند از حوالی میدان آزادی برای رفتن به مقصد سوار خودروی پراید سواری شده‌اند و در ادامه از سوی سه‌سرنشین آن مورد زورگیری قرار گرفته‌اند.
همچنین مأموران دریافتند یکی از شاکیان موفق به یادداشت شماره پلاک خودروی زورگیران شده است.
بدین ترتیب مأموران مالک خودروی پراید را که پسر جوانی به نام شهباز بود شناسایی و دستگیر کردند.
شهباز پس از دستگیری به زورگیری از شهروندان با همدستی دو نفر از دوستانش به نام‌های بهنام و سلمان اعتراف کرد. وی گفت: دوستم بهنام تازه داماد بود و برای تهیه جهیزیه عروسی‌اش با مشکل روبه‌رو شده بود که برای من و دوستم سلمان درد دل کرد و ما هم قرار شد با زورگیری پول جهیزیه او را فراهم کنیم.
پس از اعتراف شهباز، مأموران تازه داماد و سلمان را بازداشت کردند. دو متهم دیگر نیز در بازجویی‌ها حرفهای سردسته باند را تأیید کردند. چند روز قبل سه متهم برای بازجویی به دادسرای ویژه سرقت منتقل شدند و مورد بازجویی قرار گرفتند و در ادامه برای تحقیقات بیشتر تحویل کارآگاهان پلیس آگاهی داده شدند.
برای خرید جهیزیه عروسی دوستمان زورگیری می‌کردیم
گفتوگو با سر دسته باند
خودت را معرفی کن؟
شهباز هستم ۲۵ ساله.
سابقه داری؟
نه، من و دوستانم هیچ کدام سابقه نداریم.
قبل از زورگیری به چه کاری مشغول بودی؟
من با خودروی پرایدم مسافرکشی می‌کردم و قبل از آن هم شاگرد مغازه‌ای بودم.
چه شد که تصمیم گرفتی و باند زورگیری تشکیل دادی؟
به خاطر معرفت و لوطی‌گری که داشتم تصمیم به این کار گرفتم.
یعنی آدم‌های با معرفت زورگیری می‌کنند؟
نه، اما من به خاطر اینکه معرفتم و لوطی‌گری‌ام را به دوستم نشان بدهم باند زورگیری تشکیل دادم.
چه معرفتی؟!
بهنام دوست صمیمی ما بود. چند روز قبل از زورگیری داخل قهوه خانه همراه سلمان نشسته بودیم و قلیان می‌کشیدیم که بهنام پیش ما آمد. آن روز خیلی ناراحت بود و وقتی موضوع را پرسیدیم، گفت: قرار است بعد از ماه محرم و صفر مراسم عروسی‌اش را برگزار کند، اما پول تهیه هزینه عروسی‌اش را ندارد و آبرویش پیش بستگان و خانواده همسرش به باد رفته است. واقعیتش این بود که بهنام سه‌سال قبل نامزدش را عقد کرد و آن زمان قرار شده بود او یک فرش دستبافت برای جهیزیه بخرد، اما الان که قیمت گرفته بود حدود ۵۰میلیون تومان پول خرید فرش دستبافت بود که به همین سبب ناراحت بود. وقتی برای ما درد دل کرد من و سلمان به او قول دادیم با خودروام زورگیری کنیم و پول خرید فرش جهیزیه را فراهم کنیم.
خوب تهیه کردید؟
نه، ما آماتور بودیم و خیلی زود به دام افتادیم. از روز یک‌شنبه شروع کردیم و عصر روز دوشنبه هم دستگیر شدیم. در واقع ۲۴ساعت زورگیری ما دوام نداشت.
در این مدت چقدر گیرتان آمد؟
از شش‌نفر زورگیری کردیم و یک‌میلیون و۵۰۰ هزار تومان پول نقد زورگیری کردیم و تعدادی هم گوشی و لوازم که متوجه شدیم مالخر هم روز یک‌شنبه دستگیر شده است و لوازم سرقتی روی دست ما ماند.
چطوری دستگیر شدید؟
یکی از شاکیان مشخصات خودروی ما را به مأموران گفته بود و مأموران آن روز ما را زیر نظر گرفتند و هنگامی که قصد زورگیری از آخرین مسافر را داشتیم در کمین مأموران گرفتار شدیم.
