کد خبر: 930274
تاریخ انتشار: ۱۸ مهر ۱۳۹۷ - ۰۵:۳۱
سلوک عرفانی در مرام تشیع
نگاه اسلام به مقوله «عرفان» نگاه ویژه‌ای است که استخراج آن از سنت پیامبر اکرم (ص) نشان می‌دهد نه به صورت مطلق و بی‌قید و شرط مفاهیم شبه‌عرفانی مطرح شده پیش از اسلام را که مستلزم نفی دنیا و عزلت‌گزینی است می‌پذیرد و نه اهمیت سلوک عرفانی را در تکامل انسان نفی می‌کند
محمدياسين خداپرست
عرفان گونه‌ای از شناخت شهودی است که از طریق تزکیه نفس و پیمودن گام‌های معنوی تا رسیدن به فتوحات غیبی ممکن است. عارف در طی مسیر نیاز به سلوکی دارد که آن را «طریقت» می‌نامند و در آن منازل و مقامات پشت سر گذاشته می‌شود. این تجربه عرفانی یا سلوک عرفانی در دسته‌بندی علوم اسلامی، «عرفان عملی» نیز خوانده شده است. آیت‌الله جوادی آملی عرفان عملی را مجموعه‌ای از آموزش‌ها و تعلیمات مبتنی بر سلوک عارف و رفتار سالک برمی‌شمرد. عرفان عملی در مذهب شیعه دارای مختصات و ویژگی‌هایی کلیدی است که آن را از سایر طرق عرفانی متمایز می‌سازد. گرچه در حال حاضر عرفان به عنوان یکی از پیشنهادات مورد استقبال مطرح شده توسط ادیان و مذاهب گوناگون به منظور رهایی از ناملایمات روزگار و رسیدن به مرتبه آرامش توصیه می‌شود، اما هر عرفانی مورد پذیرش دین اسلام و مذهب شیعه نیست و چه بسا عرفان‌های غیراسلامی در طول تاریخ رواج پیدا کرده‌اند که تنها طریق ظلمت را برای پیروان خود هموار ساخته‌اند. از همین رو، شناخت وجوه ممیز عرفان شیعی با سایر عرفان‌های مصطلح، می‌تواند سالکان را از مجذوب شدن در دام عرفان‌های غیراصیل باز دارد.

شکل‌گیری عرفان شیعی
نگاه اسلام به مقوله «عرفان» نگاه ویژه‌ای است که استخراج آن از سنت پیامبر اکرم (ص) نشان می‌دهد، نه به صورت مطلق و بی‌قید و شرط مفاهیم شبه‌عرفانی مطرح شده پیش از اسلام را که مستلزم نفی دنیا و عزلت‌گزینی است می‌پذیرد و نه اهمیت سلوک عرفانی را در تکامل انسان نفی می‌کند، بلکه می‌کوشد تعریفی جدید از عرفان ارائه کند. در اهمیت دادن به موضوع عرفان در مکتب اسلام همین بس که حضرت رسول در وصف عارفان قلب آنان را «معدن تقوای الهی» می‌داند و کمال معرفت به خدا را متجلی در عارف عنوان می‌نماید. به اعتقاد شیعیان، عرفان اسلامی در وجه عالی، توسط اهل بیت پیامبر (ص) و ائمه اطهار، تکامل یافته است و لذا باید عرفان شیعی را در طول مطالعه تاریخ تشیع مورد کاوش قرار داد.

تشیع پس از رحلت پیامبر (ص) در اصطلاح کاربردی به حامیان امیرالمؤمنین (ع) و قائلان به حقانیت ایشان در خلافت بلاواسطه پیامبر اطلاق می‌گردید. تا زمان امام باقر (ع) مهم‌ترین تفاوت بین شیعیان و سایر مسلمانان در محبت ویژه و اعتقاد به ائمه (ع) بود، اما در زمان امام باقر (ع) و امام صادق (ع) و تأسیس پایه‌های عقلانی مذهب تشیع و همچنین گسترش مباحث کلامی در این دوران، شیعه در کنار دو مکتب عمده کلامی در حال نضج دیگر که عبارت بودند از معتزله و اشاعره، مکتبی ویژه بنا می‌نهد که مختصات ویژه خود را در جهان‌بینی اعتقادی و نوع نگرش به علم و عالَم دارد.

همگام با شاکله یافتن مکتب فقهی و کلامی شیعه، معارفی دیگر نیز در سایه تشیع رشد و پرورش یافت که از جمله آن‌ها عرفان شیعی بود. گرچه برخی می‌کوشند با اشاره به وحدت مسیر عرفانی، مفهوم عرفان در اسلام را به گونه‌ای تفسیر نمایند که مختص کردن آن به شیعی و غیرشیعی چندان محل بحث نباشد، اما در واقع ویژگی‌های مهمی را می‌توان در عرفان شیعی یافت که سایر مدعیان عرفان و تصوف، چنین مسیری را برای رسیدن به اهداف عرفانی قائل نیستند. چنانچه آیت‌الله جوادی آملی در پاسخ به این سؤال که آیا «عرفان شیعی» دارای ویژگی انحصاری است که منشأ تفاوت با سایر عرفان‌ها باشد، به مسیر پیمایش عرفان در تشیع اشاره نموده و می‌گوید: «در عرفان شیعی مسیری که به ولایت الهی می‌رسد، راه اهل بیت (ع) است. در این عرفان باید به احکام و شریعت به طور کامل عمل شود و در طریقت نیز از ولای این خاندان بگذرد و از آن تجاوز ننماید و تنها همین مسیر را بپیماید، پس عرفان شیعه در مسیر دین و ولایت حرکت می‌کند و هرچه دارد، مایه و پایه‌اش را از دعا‌های قرآن و عترت گرفته است.»

تبیین موضوع عرفان در کلام اهل بیت (ع) از زمان امیرالمؤمنین (ع) مورد اهمیت واقع شده است. چنانچه در یکی از روایات منتسب به ایشان آمده است: «عارف و دانا کسی است که خود را بشناسد، موجبات آزادی خویش را فراهم آورد و نفس را از هر عاملی که باعث دوری از سعادت و کمالش می‌شود، منزه دارد.» در مجموع کلام حضرت امیر (ع)، ابتدا و انتهای مشخصی برای عرفان معین گردیده است که ابتدای این مسیر معرفت به وجود خداست. «معرفت‌النفس» است. کمااینکه در خطبه نخست نهج‌البلاغه عبارت معروف «اول‌الدین معرفته» نخستین گام را برای عرفان و شناخت، معرفت به خداوند نشان می‌دهد. ایشان در روایات گوناگون با معرفی مراحل مختلف، نهایتاً به موضوع «معرفت‌النفس» می‌رسند که در روایت «من عرف نفسه فقد انتهی الی غایه کل معرفه و علم» چنین بیان می‌دارد که هرکه به مرتبه «معرفت‌النفس» یا خودشناسی رسید، به پایان هر شناخت و معرفتی رسیده است.» کاربرد لفظ معرفت و عرفان در کلام امام اول شیعیان گرچه قابل تطبیق با مفهوم رایج عرفان در مکتب شیعی است، اما برخی نیز آن را به «شناخت و آگاهی» تعبیر نموده‌اند که فراتر از موضوع اخص عرفان بوده و الزاماً اطلاق به موضوع سیر عرفانی ندارد؛ چراکه اساساً موضوع عرفان اسلامی به عنوان یک موضوع محل چالش و بحث در آن دوران و میان اندیشمندان اسلامی مطرح نبوده است. نظیر روایات فوق و کاربست واژه «معرفت و عرفان» در آن‌ها طبق کلام حسنین (علیهما السلام) و امام سجاد (ع) نیز مشابه است. کمااینکه پرمغزترین مفاهیم مرتبط با عرفان را می‌توان در ادعیه منتسب به این حضرات از جمله دعای عرفه و صحیفه سجادیه مشاهده نمود.

با وجود پایه‌ریزی اولیه مفاهیم عرفانی در مکتب چهار امام نخست شیعه، بیشترین مباحث عرفانی در مدرسه شیعی به معلمی امام باقر (ع) و امام صادق (ع) برای تعریف عرفان و عارف به معنی خاص کلمه پایه‌گذاری شده است.
چنانچه به اعتراف شاگردان امام باقر (ع)، ایشان در تفسیر واژگانی، چون محبت، تقوا، غنا، دنیا و عبادت دریچه‌هایی روشن و تازه از عرفان گشوده‌اند که به قول «ابن حجر هیتمی» -از عالمان شافعی‌مذهب- سخنان حضرت در به تصویر کشیدن مقامات عارفان و ترسیم حقایق عرفانی چنان است که زبان از وصفش عاجز می‌ماند.
امام صادق (ع) نیز در کلاس‌های درس خود، به حقایق عرفانی شیعه و مراتب تعالی عرفانی اشاره می‌نمایند و شاید بتوان ایشان را یکی از تأثیرگذارترین شخصیت‌های متقدم اسلام بر مکتب «عرفان اسلامی» قلمداد نمود؛ چراکه اندیشمندان مهم اسلامی از فرق کلامی و مذاهب گوناگون، در محضر ایشان تلمذ می‌نمودند. از جمله روایات منتسب به ایشان در توصیف مقام عرفان از این قرار است که می‌فرمایند: «هر که به مرتبه عرفان رسید و به ذات و صفات حق تعالى و احوال مبدأ و معاد فی‌الجمله شناسا شد، دل او هرگز از یاد خدا و ذکر خدا غافل نمى‏شود، هرچند بدن او با خلایق باشد و با ایشان مختلط و محشور باشد و اگر لحظه‏اى از یاد حقّ غافل شود، از شدّت شوق هلاک مى‏شود.»

موضوع عرفان در تشیع
شاید مهم‌ترین موضوعی که عرفان عملی شیعی بدان تأکید می‌ورزد تکاملی است که در مراتب و گام‌های مختلف هدفی واحد که «قرب الی الله» است را جست‌وجو می‌نماید.
در توصیف عرفان اسلامی به طور خلاصه و حاصل از جمع‌بندی روایات حضرات معصومین (ع) می‌توان چنین عبارتی را مستفاد نمود: «اعمال و احوال قلبی از جهت رسیدن به کمال حقیقی که شامل سیر در منازل عرفانی و طی مقامات معنوی برای رسیدن به لقاء‌الله و توحید حقیقی است.» آیت‌الله جوادی آملی با استفاده از این تعریف، بر عناصر «لقاء‌الله» و «ترتب تدریجی» سیر منازل تأکید می‌کنند که خود از وجوه تمایز بسیار مهم عرفان در تشیع با سایر عرفان‌های رایج است که در آن‌ها اهدافی غیر از لقاء‌الله (مثلاً آرامش نفس) جایگزین شده یا قائل به لزوم طی مراحل تدریجی نبوده و ادعای رسیدن به گام آخر در زمان کوتاه و بی‌رنج و سختی را می‌کنند.

ویژگی‌های عرفان تشیع

الف) توحیدمحوری
گرایش توحیدی را می‌توان یکی از بارزترین مشخصات عرفان شیعی دانست. به عبارتی می‌توان گفت: در عرفان ناب اسلامی «هدف و مقصد» از پیش تعیین شده است و در تمام مسیر سلوک نیز هدف غایی یعنی میل به توحید، سایه افکنده است. دایره این توحید نیز اعم از توحید افعالی، توحید صفاتی و توحید ذاتی خداوند سبحان است. به عبارتی اعتقاد به توحید در عرفان ناب ریشه در کلام شیعی دارد و این خود مایه تفاوت با سایر فرق است؛ چراکه در برخی دیگر از مذاهب و عقاید اساساً اعتقاد به توحید در صفات یا افعال وجود ندارد و تنها توحید ذاتی محل بحث قرار می‌گیرد.
مقام «مخلصین» در مراتب عرفان شیعی نیز به همین مسئله اشاره دارد که در طی سلوک باید از مسیر خلوص لوجه‌الله گذر نمود.
عرفان‌های بدلی که در آن‌ها سلوک بدون حضرت حق مطرح است و به تعبیری با نام عرفان سکولار شناخته می‌شود، نهایتی جز گرفتاری در شر نفس و ابلیس ندارد و از دیدگاه عرفان شیعی غیرقابل پذیرفتن است؛ چراکه زیربنای عرفان به قول شهید مطهری «توحیدالله» است.

ب) عبودیت، مسیر عرفان
مسئله عبودیت در تشیع موضوعی کلیدی است که گفتمان اصلی عرفان شیعی را تشکیل می‌دهد. مقام عبودیت و بندگی در مراتب بالای سلوک قرار دارد و در جایگاهی است که بزرگ‌ترین شخصیت جهان اسلام یعنی پیامبر (ص) با صفت «عبد» توصیف شده است.
عبودیت و عبدالله شدن را می‌توان بزرگ‌ترین کرامت وجودی عارف تلقی نمود که رسیدن به مقام عندالله و همگامی با ذات حق در وجودش پدید می‌آورد.
نفس عارف پس از پذیرش عبودیت، در جایگاه ذلت قرار می‌گیرد. چنانچه علامه طباطبایی حقیقت عبادت قرار گرفتن عبد در مقام ذلت می‌داند. تا آنجا که اظهار نیاز و فقر وی به درگاه بی‌نیاز مطلق، همه ابعاد وجودی‌اش را مشحون از اعتراف به ربوبیت مطلقه حق می‌نماید.
در چنین شرایطی سالک درگاه حق، هیچ منیتی در وجود خود ندارد و سراپا حس فقر و نیاز است، پس چنانچه سلوکی عرفانی مدعی حقانیت گردید که در آن مرشد یا مراد، برای خود انانیتی قائل بود و دیگران را به بزرگداشت و تمجید از خود فرامی‌خواند، چنین مسیری قطعاً همراستا با عرفان مقبول شیعه نیست؛ چراکه حتی ائمه اطهار نیز با وجود آن همه مراتب عالیه و کمال عرفانی، هیچگاه دعوت به شخص خود ننمودند؛ چه آن که فردی مدعی تشیع چنین ادعایی داشته باشد.
ضمن این سخن باید اشاره داشت خشوع برابر انسان کامل و عبد مخلص خدا، خود یکی از الزامات عرفان است و گرچه عارف واصل دیگران را به بزرگداشت نمی‌خواند بلکه خداوند مقامی به وی اعطا می‌کند که دیگران برابر او متواضع شده و با خشیت رفتار کنند. پس از شروط عرفان در تشیع، خضوع برابر ولی خدا به عنوان مظهر انسان کامل است.

پ) طریقت بر محور شریعت
عرفانی که توسط اهل بیت تشویق و ترویج می‌شود، در دایره‌ای محاط شده که درون آن تکالیف الهی حاکم است. به عبارتی در عرفان سلوکی، خط قرمز شریعت است و احکام تکلیفی اصالت دارد. فقه منبعث از وحی و سنت که حدود اعمال آدمی را تعیین و ضوابط رفتاری وی را تنظیم می‌نماید، آب حیاتی است که سالک در مسیر خود از آن می‌نوشد و رهگذری است که وی تنها مجاز است از آن عبور کند.
این ویژگی نیز عرفان شیعی را از سایر طرق مجزا ساخته و هر ادعایی مبنی بر امکان پیمودن مسیر سلوک بدون التزام به قید و بند‌های شرعی را غیرقابل پذیرش می‌داند. جالب اینجاست در تصویری که عرفای شیعه از احکام الهی نمایش داده‌اند، جز دو حکم مورد تصور نیست؛ اولی وجوب و دومی حرمت. عارف مستحب را متصل به واجب الهی دانسته و آن را مسهل مسیر قرب تلقی می‌نماید فلذا آن را بر خود واجب می‌شمارد. از سوی دیگر فعل مکروه و حتی مباح را زمینه کاهش سرعت سلوک شمرده و آن را به محرمات ملحق نموده از انجام آن پرهیز می‌دارد.
امام خمینی (ره) بر موضوع فوق اینچنین تأکید می‌نمایند: «هیچ راهی در معارف الهیه پیموده نمی‌شود مگر اینکه انسان ابتدا کند از ظاهر شریعت، و تا انسان متأدب به آداب شریعت حقه نشود، ممکن نیست نور معرفت الهی در قلب او جلوه کند.»

ت) سلوک عرفانی توأم با عقلانیت
حضور پررنگ عنصر عقلانیت در عرفان شیعی یکی از ویژگی‌های مهمی است که آن را از بسیاری عرفان‌ها متمایز می‌سازد.
حضور پررنگ عنصر خردورزی در عرفان شیعی خود موضوع بسیار مهمی است که نیاز به پرداخت مفصلی دارد چنانچه در تفکر صدرایی چنان عنصر عرفان و فلسفه به هم پیوند می‌خورند که مکتبی واحد می‌سازند و غیرقابل تفکیک از هم هستند و هر ادعایی مبنی بر دوری از تعقل در عرفان غیرقابل پذیرفتنی است.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر