به گزارش خبرنگار ما، خردادماه سال 96 مأموران پلیس از قتل مرد میانسالی باخبر و راهی محل شدند. جسد متعلق به رامین 45 بود که در یک حادثه رانندگی عمدی کشته شده بود. یکی از دوستان مقتول که در محل حضور داشت به مأموران گفت: «با یکی از دوستانمان به نام فریدون اختلاف مالی داشتیم. ساعاتی قبل با او قرار گذاشتیم تا با هم صحبت کنیم اما او با خودروی وانت از روی رامین رد شد و گریخت.» با ثبت این اظهارات فریدون 40 ساله شناسایی و بازداشت شد. او در بازجوییها گفت: «سالها قبل با شخصی به نام فرهاد معامله برنج میکردم و از شمال برایش برنج میآوردم. یکسال قبل از حادثه، مقداری برنج به مبلغ 3 میلیون و 200 هزار تومان برایش آوردم و او گفت که چند روز دیگر پول برنجها را پرداخت میکند. چند روزی گذشت اما پولی نداد تا اینکه یک هفته بعد فرهاد تماس گرفت و درخواست 500 کیلو برنج کرد. قرار شد این مقدار برنجها را تحویل دهم و بعد تسویه حساب کند.»
او در ادامه گفت:«زمانیکه بار برنج را به فرهاد تحویل دادم او فقط پول 500 کیلو برنج را به من داد اما طلب قبلیام را تسویه نکرد. وقتی پیگیر شدم گفت برنجهای قبلی به مبلغ 3 میلیون و 200 هزار تومان را فروخته اما پولی به او ندادهاند. او گفت جبران میکند اما دیگر به او اعتماد نداشتم و برنج مرغوب به او ندادم و پول را نیز یکجا دریافت میکردم. آخرین معامله بود که او تماس گرفت و گفت برنجها نامرغوب است و خواست برنجها را عوض کنم. قبول کردم و برنجهای نامرغوب را بار زدم اما پولی که گرفته بودم را پس ندادم.»
او در خصوص حادثه گفت: «به فرهاد گفتم این بار برنج را بابت طلب قبلی میبرم که چند روز بعد فرهاد با من تماس گرفت و تهدید کرد. این گذشت تا اینکه شب قبل از حادثه یکی از دوستان فرهاد تماس گرفت و برنج خواست. مقدار لازم را بار زدم و برایش به آدرس خیابان سراج بردم. وقتی به محل رسیدم با دوست فرهاد تماس گرفتم که گفت منتظر باشم. بعد از دقایقی فرهاد همراه پسرش و چند نفر دیگر آمدند و با هم درگیر شدیم. آنها مرا کتک زدند و سوئیچ خودرویم را برداشتند. در آن شرایط داخل وانت رفتم و با استفاده از سوئیچ یدکی که داخل وانت بود، درها را قفل کردم. آنها دست بردار نبودند. در آن شرایط با ماشین را روشن کردم و حرکت کردم. یک لحظه احساس کردم چرخ عقب خودرویم از روی چیزی رد شد اما فکر کردم آنها مقابل چرخ ماشین مانعی قرار دادند. در آن لحظه فرار کردم و اصلا متوجه دوست فرهاد نشدم.»
با اقرارهای متهم اما بنا به گواهی شاهدان حادثه وی روانه زندان شد و پرونده به شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در اولین جلسه محاکمه با درخواست قصاص از سوی اولیای دم، متهم به قصاص محکوم شد. این حکم به دیوان عالی کشور فرستاده شد اما رأی صادره نقض و به شعبه همعرض فرستاده شد. به این ترتیب متهم برای دومین بار پای میز محاکمه قرار گرفت واین بار به اتهام قتل شبه عمد به حبس و دیه محکوم شد اما این بار نیز با اعتراض اولیای دم برای سومین بار در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران مقابل هئیت قضایی قرار گرفت.
در آن جلسه، متهم با انکار جرمش از خودش دفاع کرد و گفت: «با مقتول اختلاف حساب داشتم اما قصد کشتن او را نداشتم. باور کنید مرگ او یک اتفاق بود.»
در پایان هئیت قضایی وارد شور شد.