دکتر رضا بیات از متخصصان ادبیات فارسی است که حدود هفت سالی میشود بهطور تخصصی در حوزه ادبیات شیعه فعالیت دارد. تصحیح کتاب «علینامه» از جمله آثار وی است که نخستین اثر منظوم شیعی بعد از شاهنامه محسوب میشود. وی که در حال حاضر بهعنوان رئیس مؤسسه ادبپژوهی شیعه با همکاری تعدادی از متخصصان و کارشناسان ادبیات فارسی روی متون ادبی شیعی کار پژوهشی انجام میدهد، معتقد است قسمت زیادی از تاریخ ادبیات ایران به صورت تعمدی سانسور شده تا جهت مذهبی این ادبیات نادیده گرفته شود. گپ وگفت ما با وی را میخوانید.
شما نظریهای درباره سانسور تعمدی ادبیات فارسی دارید. این نظریه بر چه اساس و در چه حوزهای است؟
برخلاف تصور عمومی که سهمی حدود ۵ تا ۱۰ درصد از میراث ادبیات فارسی را مربوط به حوزه ادبیات آیینی میدانند، باید بگویم نزدیک به نیمی از میراث ادبیات فارسی ما آیینی است. برای اثبات این ادعای بزرگ، توجه شما را به نتایج چند تحقیق آماری جلب میکنم. آقای راشد محصل کتابی دارند به نام «شناخت توصیفی منظومههای دینی فارسی» که آستان قدس رضوی چاپ کرده است. در این کتاب ایشان ۴۰۷ منظومه دینی را معرفی کرده است. الان ذهنیتها میرود به این سمت که «بله، در دوره قاجاریه تعدادی بودهاند که شعرهای ضعیفی گفتهاند وکلاً در آن دوره زیاد شعر گفتهاند!»، اما از این ۴۰۷ منظومه ۲۹۱ مورد آن تاریخ دارد، یعنی معلوم است که در چه زمانی سروده شده و مربوط به چه قرنی است.
چند منظومه مثل لیلی و مجنون یا خسرو و شیرین در حوزه ادبیات شیعی داریم؟
۴۰ منظومه دینی و شیعی داریم که یکی از آنها «علی نامه» است که شکر خدا این کتاب چاپ شده است. ۶۰ سال بعد از شاهنامه فردوسی، ۱۱ هزار و ۲۰۰ بیت فقط جنگ جمل و صفین را به شیوه شاهنامه به نظم درآورده است. به لحاظ تاریخی بعد از شاهنامه، گرشاسپنامه قرار میگیرد و سومین حماسه زبان فارسی محسوب میشود، اما میبینیم که هیچ نام و نشانی از آن در هیچ کجای ادبیات ما نیست. جالب است که در مقدمه همین کتاب «علی نامه» شاعر میگوید که «علینامهخوانی و حمزهنامهخوانی مرسوم شده بود، محمود غزنوی و مشابههایش برای اینکه جلوی ذکر نام امام علی را بگیرند، شاهنامهخوانی را رواج دادند.» نمیخواهم بگویم ادعایش چقدر درست یا غلط است، اما قدر مسلم است که این کتاب اولین منظومه دینی نیست. سراینده آن احتمالاً مناقبخوان است، اینکه میگوید قبل ازاین کتاب، حمزهنامهخوانی و علینامهخوانی مرسوم بوده است، یعنی علینامهای غیر از علینامه حاضر.
این ادبیات فقط مختص امام علی (ع) است؟
خیر. یکی از اتهاماتی که به شیعیان میزنند، این است که توجه شیعیان به علیبنابیطالب (ع) است و پیامبر (ص) را رها کردهاند! ولی بنابر آمار این کتاب، ۹۱ منظومه برای پیامبر (ص) سروده شده است.
آماری داریم که چند کتاب خطی مختص ادبیات دینی موجود است؟
بله. نسخههای خطی ما در کتابخانههای مختلف فهرستهای پراکندهای داشتند. هر حوزه علمیهای، هر دانشگاهی، هر دانشوری، یک مجموعه کتابهای خطی برای خودش داشت و در بهترین حالت یک فهرستی هم منتشر کرده بود که مثلاً نسخ خطی کتابخانه فلان جا. آقای درایتی زحمت کشیدند این فهرستها را یکپارچه کردند به اسم «دنا: دستنویسهای ایران» که در ۱۲ جلد چاپ شد. بعدها در شکلی کاملتر نسخههایی را هم آوردند به اسم «فنخا: فهرستگان نسخ خطی ایران» که ۳۴ جلد رحلی شد. این مجموعه ۳۴ جلدی فهرست یکسوم نسخههای داخل ایران است، اما دو سوم نسخههای داخل ایران هنوز شناسایی نشدهاند.
با اين تفاصيل چند نسخه خطي درباره ادبيات شيعي داريم؟
با مرور اجمالي «دنا» متوجه شديم 5هزار عنوان نسخه خطي درباره ادبيات ديني داريم. دكتر شفيعي كدكني كه از نظر خيليها بزرگترين استاد ادبيات فارسي است، ميگويد ما در طول تاريخ ادبياتمان از آغاز شعر فارسي تا آغاز دوره پهلوي 12هزار شاعر داريم. از بعضي از آنها فقط اسم يا دو سه بيت در تذكرهها باقي مانده است. بعضي از آنها هم دو يا چند كتاب شعر دارند، مثلاً از نظامي پنج منظومه و يك ديوان غزليات باقي مانده است. اگر فرض كنيم به طور متوسط از هر شاعري يك اثر مانده باشد، يعني تناظر يك به يك داشته باشيم، 12هزار كتاب داريم كه5هزار تا از آنها شعر مذهبي است.
دسترسي به نسخ خطي خصوصاً در ايران كه قوانين سختي براي دسترسي عمومي حتي متخصصان وجود دارد، مشكل است. روش ديگري براي تشخيص اين اتفاق وجود دارد كه سادهتر باشد؟
بله. اينها چيزهايي است كه در نسخ خطي پيدا كردهايم. حالا بياييم سراغ همين چيزي كه در دسترس همه است. همه نرمافزار«دُرج» را ميشناسند؛ يك كار تجاري كه ديوانهاي مشهور موجود را برداشته و در نرمافزار قرار دادهاند، قابليت جستوجو هم دارد. ما با يك روش آماري، كليدواژهاي جستوجو كرديم، يعني يك ليست بلند بالا تهيه كرديم، كليدواژههايي كه به تشيع مربوط است، از علي، مرتضي و حيدر بگيريد تا دُلدُل و ذوالفقار و ذوالجناح. اين گونه جستوجو كرديم تا ببينيم در هميني كه مشهور است و در اختيار همه قرار دارد، چقدر شعر مذهبي داريم. صد البته كه اين روش ضريب خطا دارد. ممكن است جايي «علي» باشد و شخص ديگري باشد. ممكن است جايي «عليالقاعده» باشد و در جستوجوي ما «علي» ديده شده باشد. از آن طرف هم چه بسيارند ابياتي كه درباره موضوعي هستند و اسم خاص ندارند و به اصطلاح نشاندار نيستند. آغاز شعر فارسي قرن چهارم است. در تاریخ ادبیات به ما میگویند «حكومتها در آن دوره سني بودهاند، شاعران درباره طبيعت شعر ميگفتهاند، مدح درباري ميگفتهاند و...» اما در همين قرن چهارم 30درصد اشعار مضمون ديني دارد، منظور كليت اسلام است، مشتركاتي مثل خدا، پيامبر، قرآن و مانند آن. علاوه بر اين، 10درصد شعر خالص شيعي داريم. در قرن پنجمي كه محمود غزنوي شيعهكش را داريم، تعداد شعر مذهبي واقعاً قابل توجه است. تازه اين آمار مربوط به «دُرج» است كه فقط كتب مشهور را جمع كرده است. فرض كنيد فقط كتاب علينامه را با 11هزار بيت به مجموعه اشعار به جا مانده از قرن پنجم اضافه كنيم. چه اتفاقي ميافتد؟
اين تحريف تاريخ پس شامل كل تاريخ ادبيات ميشود؟
بله ولي در بحث قاجار اين تحريف شدت بيشتري پيدا كرده است. به ما گفتهاند شعر دوره قاجار به درد نميخورد. چرا؟ «چون اين شاعران مقلد هستند و شعر تقليدي ارزش ندارد. ثانياً اين شعرا مدح درباري ميگويند و آن هم نه مدح محمود غزنوي كشورگشا بلكه مدح فتحعليشاهي كه مملكت را به باد داد؛ مدح ناصرالدينشاهي كه زنباره بود. پس شعر اين دوره ارزش ندارد.»
اما طبق آمار ما 85درصد شعر دوره قاجار مذهبي است. يعني مفاهيم عاشقانه و درباري و... روي هم 15درصد است. آمارها عجيب است. آن وقت با وجود اين آمار چشمگير، ما به روزي افتادهايم كه داريم تحقيقات ادبي ميكنيم، نسخ را بررسي ميكنيم و آخرش ذوق ميكنيم كه يك شعر مربوط به قرن هفتم درباره امام علي(ع) پيدا كرديم، اصلاً قضيه برعكس است! هنر ميخواهد كه مدح اميرالمؤمنين(ع) را نتواني ببيني!
شما از خيانت تاريخنويسان ادبيات گفتيد، چطور اين ميراث ادبيات ديني و شيعي را نديدهاند؟
همگي با مافياي رسانه آشنايي داريد و ميدانيد كه در روزگار ما چطور رسانهها خبري را كه بخواهند، برجسته ميكنند و چيزي را كه بخواهند، محو ميكنند. عين همين جريان و شديدتر از اين، در مافياي علم هست. تاريخ ادبياتهاي ما را چه كساني نوشتهاند؟ زماني كه دانشگاه به طريق جديد شروع شده، دوره رضاشاه است؛ دوره دينگريزي. اينكه تكليفش روشن است. حالا بياييد نگاهي بيندازيم به آنهايي كه تاريخ ادبيات نوشتهاند. ادوارد براون يك انگليسي است كه مبلغ بابيت و بهائيت است، يان ريپكا مستشرقي يهودي، هرمان اته و آخرين نفري كه كار جدي انجام داده است و مرجع اصلي كارهاي دانشگاهي ما محسوب ميشود، «ذبيح الله صفا» است كه قطعاً و يقيناً دينگريز است.
سه نفر اول كه نام برديد كارنامه مشخصي دارند اما «ذبيح الله صفا» چطور؟
در كارهاي ايشان مدارك و آمارهاي مفصلي داريم كه در زدودن دين از تاريخ ادبيات چه كارهايي انجام داده و به طور جدي به ماسون بودن هم متهم است. بعد از او احسان يارشاطر هم یک دانشنامه تاریخ و فرهنگ ایران دارد كه 21 جلد آن تا الان منتشر شده كه فردي بهائي است، من فيلم ويدئويي از ايشان ديدهام كه ميگويد: «من و خانوادهام مبلغ بهائيت هستيم.»
در پايان اگر صحبت خاصي داريد بفرماييد.
ما نشستهايم و ديگران برايمان نوشتهاند! چيزي را كه خودشان خواستهاند، نوشتهاند و ماهرانه توانستهاند حقيقت واضحي را بپوشانند؛ همان طور كه حقيقت واضحي در غدير با 120هزار نفر شاهد پوشانده و انكار شد. اين جريان پوشاندن نام اهل بيت(ع)، پوشاندن نام حاميان اهل بيت(ع)، يك جريان جدي است! ما در مؤسسه «ادبپژوهي شيعي» چند نفريم كه «يا علي» گفتهايم تا اين جريان را بشناسانيم، از همه دوستان كمك ميخواهم، چون دست تنها نميشود، اين وسعت و عظمت نياز به همراهي دارد. هر كدام از دوستان، هر كمكي كه از دستتان برميآيد، با دادن اطلاعات، با وقت گذاشتن، با تصحيح نسخه خطي، حمايت رسانهاي، مالي و هر گونه حمايتي كه از دستتان برميآيد، نام اميرالمؤمنين(ع) را بلند و كمك كنيد. علامه اميني وقتي خواست غدير را اثبات كند، كتابي نوشت به نام «الغدير في الكتاب و السنه و الادب». تاكنون 11جلد از اين كتاب چاپ شده است. بخش كتاب و سنت، يعني قرآن و حديثش، مجموعاً شده يك جلد و بخش ادب، يعني شعرش، شده 10 جلد! راه بسيار مهمي است ادبيات و تاريخ فرهنگ براي اثبات حقانيت اميرالمؤمنين(ع).