طی ماههای اخیر یک سؤال اساسی که برای خیلی از کارشناسان و فعالان سیاسی مطرح بود، این بود که چه دلیلی دارد که طیفهای مختلف جریان اصلاحطلب مباحث درونی و اختلافات داخلی پیرامون شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، شورای عالی سیاستگذاری اصلاحات و یا پارلمان اصلاحات و رقابت بر سر حضور و یا عدم حضور در این شوراها را در سطح عموم و رسانهها مطرح کرده و به نوعی اذهان هواداران و مخاطبان خود را با آن درگیر میسازند.
شاید اولین پاسخی که به ذهن خطور میکرد این بود که طرح این گونه مسائل طبعاً ضمن مشغول کردن اذهان و افکار، توجه را از مسائل اساسی این جریان که با در دست داشتن دولت، شهرداری و شورای شهر تهران و فراکسیون قوی مجلس، قادر به حل و پیشبرد مسائل کشور نیستند و حتی نمیتوانند مسائل شهر تهران را که در گذشته به خوبی حل میشد، حل کنند، منحرف میکرد، اما اکنون که اظهارات صریح آقای جهانگیری معاون اول رئیسجمهور در مراسم روز صادرات علنی شد، این ظن و گمان به حقیقت پیوست.
جمله تاریخی آقای جهانگیری که بر خلاف مواضع و سخنان دوران تبلیغات ریاست جمهوری باید آن را ناشی از صداقت ایشان دانست، رمزگشایی بسیاری از مسائل کنونی کشور است.
آقای جهانگیری در سخنانش در مراسم روز صادرات میگوید: «برخی فکر میکنند ما خودکار به دست باید دنبال عزل مدیرانی باشیم که ریسکپذیر نیستند، در حالی که تا این لحظه، اجازه برکناری منشی خود را هم پیدا نکردم!» این سخنان میزان اختیارات مسئولی را نشان میدهد که هم معاول اول رئیسجمهور است و هم رئیس ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی و هم رئیس قرارگاه اقتصاد مقاومتی. شاید درک چرایی ظهور و بروز اختلافات بین طیفهای مختلف اصلاحطلبان که هنوز تلاش دارند تنوع و گستردگی فکری و سیاسی خود را که بعضاً متضاد هستند در قالب شورای هماهنگی جبهه اصلاحات و یا شورای عالی سیاستگذاری اصلاحات حفظ کنند و یا بین طیفهای تشکیلدهنده دولت دوازدهم که نمایندگان طیفهای همین جریان فکری هستند، چندان دشوار نباشد چراکه ملاک اصلی این پیوند مبتنی بر دروغ و اتهامات متعددی بود که در جریان انتخاباتهای اخیر بر نظام اسلامی وارد شد و مبتنی بر آن رأی مردم گرفته شد، اما تا سالهای سال نمیتوان پیامدها و آثار آن را جبران کرد.
متهم کردن نظام جمهوری اسلامی به ۳۸ سال گردن زدن و اعدام کردن و یا تصویر کردن سیاهترین و نگرانکنندهترین شکل از نظام در قالب دیوارکشی پیادهروها، تنها رقیب را زیر سؤال نمیبرد، بلکه آنچنان چهره منفی از نظام میسازد که وقتی با برخی القائات اخیر دشمن در جنگ روانی و رسانهای کنونی پیوند میخورد، سلب اعتماد از نظام و القای بن بست در آینده را در ذهن مردم و به ویژه جوانان ترسیم میکند و به طور طبیعی سرپلی میشود برای به تسلیم کشاندن و یا براندازی نظام برای دشمنی که این بار دشمنیهایش را کتمان نمیکند.
در شرایطی که نظام اسلامی بیش از هر زمان دیگر به دلیل فشار و جنگ همهجانبه دشمن نیاز به کارآمدی، خدمات شبانهروزی و مدیریت جهادی دارد، شانه خالی کردن و حاشیهسازی و فرافکنی نهتنها دردی از مشکلات کشور را دوا نمیکند، بلکه مردمی را که این روزها با درک ابعاد توطئههای دشمن بر حفظ وحدت و انسجام ملی و تمامیت و استقلال کشور دل بسته و به خاطر آن از بسیاری از اعتراضات به حق خود به دلیل مشکلات اقتصادی و معیشتی که بخش عمده آن ناشی از ناکارآمدی دستگاههای اجرایی است، چشمپوشی کردهاند، نا امید میکند.
در نقطه مقابل، اما برای نیروهای جبهه انقلاب اگرچه ابعاد این بازی جریانی شناخته شده است، اما بهرغم آن اهتمام اصلی خود را بر حمایت از دولت معطوف کرده و همه ظرفیتها را در جهت کمک برای برونرفت از این شرایط به کار گرفتهاند، چراکه اعتقاد بر این است که در این شرایط نمیتوان میان نظام و دولت تفاوتی قائل شد و تقویت وحدت و انسجام ملی و کمک به کاهش آلام مردم، نقشه راه برون رفت از این شرایط است و به همین دلیل است که در شرایطی که فعالان و رسانههای اصلاحطلب و طیفهای مختلف بیشترین انتقادات را نسبت به دولت مطرح میکنند، رسانهها و فعالان جبهه انقلاب، بر حمایت از دولت تأکید دارند، به این امید که دولت بتواند ظرفیتهای ملی برای مقابله با جنگ اقتصادی و رسانههای دشمن را بسیج کرده و قابلیت و کارآمدی نظام را که البته محصول آن در کارنامه دولت ثبت میشود، اثبات کند.