سرویس تاریخ جوان آنلاین: محمد رضا کائینی، دبیر سرویس تاریخ روزنامه جوان، در صفحه اینستاگرام خود به مناسبت شصت و پنجمین سالروز اعدام دکتر حسین فاطمی درباره رابطه او با گروه فدائیان اسلام نوشت. متن کامل یادداشت او در ادامه آمده است.
انسانها موجوداتی دچار تناقضند، اما سیاستمدارانشان بیشتر. تفاوتِ میان آن خاص و این عام، آن است که گروه اول، ناخودآگاه دچار دوگانه گی میشوند و گروه دوم عمدتاً از سر تعمد. مثالهای فراوانی درباره چرخشهای حساب شده سیاستمداران میتوان آورد، اما صاحب این قلم برآن است که به مناسبت شصت و پنجمین سالروز اعدام دکتر حسین فاطمی، رابطه او با گروه فدائیان اسلام را به عنوان یکی از مصادیق این امر مثال آورد، به شرح ذیل:
به شهادت اسناد شفاهی و مکتوب، حسین فاطمی در زمره آن طیف از اعضای جبهه ملی بود که در جلسه منزل حاج محمود آقایی با شهید سید مجتبی نواب صفوی، بر سر اجرای احکام اسلام پس از معدوم کردن تیمسار حاجیعلی رزم آرا، پیمان بست. از همه دیرتر به خانه آقایی آمد و ناهارش را هم-که قرمه سبزی بود-در حین گفتوگوهای همان جلسه خورد.
زمان گذشت و فدائیان رزم آرا را از میان برداشتند و پس از حسین علاء، مصدق بر مسند صدارت نشست. یاران دیروز عهدشان با اعضای جبهه ملی را یادآور، اما به بهانهای واهی به زندان افکنده شدند. در شب ضرب و شتم فدائیان اسلام در زندان قصر، فاطمی به سرهنگ نظری گفته بود: «اینها را تا میخورند بزنید، اگر نواب هم در این میان کشته شد، عیب ندارد!»
فدائیان این رویه را تاب نیاوردند و در سالروز ترور محمد مسعود در گورستان ظهیرالدوله، جواب او را با گلوله محمد مهدی عبدخدایی دادند. هر عاقلی که از باقی ماجرا بیخبر باشد، تصور میبرد که روابط فاطمی با فدائیان، تا به پایان تیره مانده است، اما از قضای روزگار، از این به بعدِ داستان، کمتر روایت شده است:
در مجاورت نواب در زندان قصر، زندانیای بود به نام نصرت الله قمی که دکتر زنگنه رئیس دانشگاه تهران را ترور کرده بود. حکم اعدام او درآمد و نواب در شفاعت، نامهای نوشت و به سید عبدالحسین واحدی داد که در بیرون از زندان، به دست شاه برساند. واحدی که راهی به شاه نداشت، چاره را در آن دید که نامه را از طریق فاطمی به دکتر مصدق برساند تا او، آن را به شاه ارسال دارد. مرد شماره دو فدائیان اسلام با فاطمی تماس گرفت و مخاطب با احترام و رغبت، او را به وزارت خارجه دعوت نمود. واحدی پاسخ داد: «نه من به آنجا میآیم و نه تو به دولاب، پس بهتر است قرار را جای دیگری بگذاری.»
از سربند همان قرار، فاطمی دو جلسه مفصل در اتومبیل شخصی خود در یکی از خیابانهای تهران، با واحدی سخن گفت. تصور میکنید که او در واپسین لحظات دیدار دوم، به واحدی چه پیشنهادی داد؟ شاید باورش سخت باشد: «دکتر مصدق فرتوت شده و بهتر است به عنوان نماد و پیشوای نهضت ملی، جایگاهی معنوی داشته باشد. کمک کنید تا من نخست وزیر شوم، آنگاه احکام اسلام را اجرا خواهم کرد!»