کد خبر: 936709
تاریخ انتشار: ۱۳ آذر ۱۳۹۷ - ۰۴:۰۷
لفظ این بیست و سه نفر آدم را یاد «آن بیست و سه نفر» می‌اندازد. همان 23 نوجوان آزاده‌ای را می‌گویم که برای دفع تبلیغات سوء دشمن، حاضر به آزادی زودتر از موعد نشدند و چند سال دیگر غم غربت و اسارت را تحمل کردند. آن 23 نفر رزمندگانی نوجوان بودند که عمر و جوانی خود را فدای وطن کردند و برخی از این حضرات همه چیز را فدای من
علیرضا محمدی
شاید شما هم لیست ۲۳ نفره بازیگران ایرانی را دیده باشید که در دو گروه جداگانه، پیام مشترکی را مخابره می‌کنند. ۱۱ نفر از افراد این لیست، سختی سفر در شرایط بارداری را به جان خریده‌اند تا دردانه‌های خود را چند هزارکیلومتر دورتر در کشورهایی، چون کانادا و امریکا (یا کمی نزدیک‌تر) در آلمان و بلژیک به دنیا بیاورند. این پدران و مادران رنج کشیده، با هزاران آرزو راهی دیار غربت می‌شوند تا هدیه‌ای کوچک برای فرزندان‌شان به ارمغان بیاورند. تابعیت یکی از کشور‌های توسعه یافته، کمترین کاری است که یک بازیگر می‌تواند در حق آقازاده‌اش انجام دهد. پس نباید خیلی سخت بگیریم، مادر است دیگر!

۱۲ نفر باقی مانده لیست، بازیگرانی هستند که در یکی از کشور‌های غربی زندگی می‌کنند و برای کار به ایران می‌آیند. اینجا پول درمی‌آورند و آن ور خرج می‌کنند. پست می‌گذارند از گرانی دلار و حق هم دارند. ریال درمی‌آورند و دلار خرج می‌کنند. طفلکی‌ها کارشان از ۱۱ مادر رنج کشیده لیست سخت‌تر است. آن یکی می‌رود، یک بار می‌زاید و برمی‌گردد. این یکی باید آنجا بماند و زیر بار نوسانات قیمت دلار، هر روز بزاید!

البته نمی‌شود همه اعضای این لیست ۲۳ نفره را به یک چشم نگاه کرد و انگیزه‌ها متفاوت است. اما پیام برخی از افراد لیست ۲۳ نفره یک چیز است؛ ما میخ‌مان را آن ور کوبیده‌ایم برای روز مبادا. چمدان‌ها را از قبل بسته‌ایم، آماده و مهیا. بچه هم که تابعیت دارد. اوضاع خراب شد فلنگ را می‌بندیم. مگر نه آنکه «خودم را عشق است» نه آنکه من مهمم و خانواده‌ام و هاپو کوچولو که برای مریض شدنش هم پست می‌گذارم. ایران همان قدر مهم است که منِ بازیگر بتوانم روی خاکش فیلم بازی کنم و پول درآورم. تا آن وقت فعلاً اینجا وطن است. مردمش مردم ما هستند تا وقتی که پست‌های‌مان را لایک می‌کنند. با دردشان مشترکیم تا وقتی که مردمی بودن پیدا کردن یک عکس از کوره دهات‌های ناکجاآباد باشد و سرچ یک متن احساسی از گوگل و نهایتاً خرج کردن چند مگ از بسته اینترنتی‌مان. وقتی می‌شود با گذاشتن یک پست انتقادی وطن‌دوست شد و ایرانی ماند، زنده‌باد حرف مفت!
مشکل اینجاست که وقتی معیار‌ها به‌هم ریخت، ارزش‌ها به راحتی سرقت می‌شوند. یک نفر صفت قهرمان برای خودش می‌تراشد که کل عمرش برای «من» دویده است. با هزار خم ابرو نازک کردن خودش را در دل این تهیه‌کننده و آن کارگردان جا کرده تا بازیگر شود، حالا که کارش گرفته، چرا قهرمان نشود؟ اما حواسش هست قهرمان‌بازی کار دستش ندهد. خوب می‌داند همه تخم مرغ‌ها را نباید در یک سبد گذاشت. مثلاً محکوم کردن سگ‌سوزی در اهواز راحت‌تر از انتقاد از آدم‌سوزی در یمن است. یا اگر قرار باشد بچه را آن طرف بزاید، باید حواسش جمع باشد آن ور از چی خوش‌شان می‌آید و از چی نه!

لفظ این بیست و سه نفر آدم را یاد «آن بیست و سه نفر» می‌اندازد. همان ۲۳ نوجوان آزاده‌ای را می‌گویم که برای دفع تبلیغات سوء دشمن، حاضر به آزادی زودتر از موعد نشدند و چند سال دیگر غم غربت و اسارت را تحمل کردند. آن ۲۳ نفر رزمندگانی نوجوان بودند که عمر و جوانی خود را فدای وطن کردند و برخی از این حضرات همه چیز را فدای من.

افسوس که وقتی معیار‌ها به‌هم ریخت، وقتی تبلیغات رسانه‌ای فکر و ذهن جامعه را معطوف خود کرد، وقتی بازار ریاکاری رونق گرفت، جای قهرمان واقعی و قهرمان پوشالی تغییر می‌کند. بازار حرف مفت داغ می‌شود و پست پشت پست است که ظهور می‌کند و لایک پشت لایک که بر سادگی جماعت گریه می‌کند!
قهرمان‌های واقعی نه این‌ها که آن بیست و سه نفر هستند. کسانی که میخ‌شان را هیچ جایی نکوبیدند جز جبهه‌های جنگ. راستی رزمندگان دفاع مقدس و مدافعان حرم هم دل‌شان شور بچه‌های‌شان را می‌زد، اما خانواده برای آن‌ها مفهومی انسانی‌تر و والاتر داشت. یادم است شهید رسول حیدری (از معدود شهدای ایرانی در جنگ بوسنی) نامه‌ای به این مضمون به فرزند خردسالش علی نوشته بود: «می‌دانم که دوست داشتی در کنارت بودم، اما اگر قرار باشد من و همه بابا‌ها در کنار فرزندان‌مان بمانیم، چه کسی به داد این بچه‌های مظلوم برسد...»
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار