جمعی از سینماگران در نامهای خطاب به رئیسجمهور، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس سازمان سینمایی خواستار لغو «پروانه ساخت» برای تولید آثار سینمایی شدند. این موضوع سالهاست همزمان با تغییر مدیران و مسئولان سینمایی وزارت ارشاد دوباره اوج میگیرد و مجدداً فراموش میشود.
در بخشی از متن این نامه که بیش از ۲۰۰ سینماگر آن را امضا کردهاند، آمده است: «با توجه به اصل سوم قانون اساسی و... همچنین باور به شأن و منزلت حرفهای و نگاه مسئولانه فیلمسازان، ما امضا کنندگان این نامه خواستار پایان بخشیدن به نگاه خُردپندار و محجورانگارِ حاکمیت به فیلمسازان هستیم، از این رو در پایینترین سطحِ مطالبات، خواهان ثبت آثار سینمایی برای مجوز ساخت، خارج از هرگونه کنترل شکل و محتوا در راستای اختیاری کردن دریافت «پروانه ساخت» فیلم سینمایی هستیم... انتظار داریم نسبت به لغو مصوبه الزام سینماگران به دریافت «پروانه ساخت» برای آثار سینمایی، همت گمارند.» در همین رابطه و برای تبیین هر چه بیشتر زوایای پیدا و پنهان درخواست سینماگران و ضرر و فایده مترتب بر فرض احتمالی قبول یا رد آن با محمدصادق کوشکی، استاد دانشگاه و فعال فرهنگی به عنوان مخالف و همچنین صادق کرمیار به عنوان موافق و یکی از امضاکنندگان نامه مورد اشاره به گفتوگو نشستیم.
هنرمند نیازی به مجوز ندارد
صادق کرمیار به عنوان یکی از امضاکنندگان این نامه خطاب به دولت، رئیسجمهور، وزیر ارشاد و رئیس سازمان سینمایی و به منظور حذف الزام اخذ مجوز ساخت برای تولید فیلم به «جوان» میگوید: وقتی هنرمندی میخواهد یک اثر هنری تولید کند، نیازی ندارد که از کسی مجوز یا اجازه بگیرد؟! یک هنرمند میخواهد یک فیلم بسازد یا یک مجسمه درست کند و در کل میخواهد یک اثر هنری خلق کند، اصلاً نیازی به این ندارد که از جایی اجازه بگیرد. اجازه برای زمانی است که قرار باشد دولت یک سرویسی به فردی بدهد یا یک سرمایه و وامی را در اختیارش بگذارد، آنجا حق دارند بگویند که دولت باید برای ساخت و تولید آن مجوز صادر کند. وقتی یک فیلم ساخته شد و قرار بر اکران یا عرضه آن گرفته شد، آن وقت است که باید بررسی کنند که با امنیت ملی و... در تضاد نباشد.
کرمیار میگوید: سالهاست ما نگران سوءاستفادهایم و برای اینکه چنین اتفاقی نیفتد میگوییم که مجبوریم محدودیت ایجاد بکنیم و هیچ نتیجهای هم از این روند نگرفتهایم؟! کسانی که الان در حاشیه قرار گرفتهاند به واسطه همین مجوز گرفتنها دچار عزلت و گوشه نشینی شدهاند. با عوضشدن دولتها سلایق و جهتها عوض میشود و هیچ ارزش و جایگاهی برای هنرمند مبنی بر اینکه هنرمند خودش عقلش میرسد و به اندازه کافی دانش دارد، قائل نیستند. دلسوزی هنرمندان اگر بیشتر از اندازهای که مسئولان ارشاد دلشان برای کشور میسوزد نباشد، قطعاً کمتر نخواهد بود. مسئولان به خاطر محدود شدن حیطه قدرتشان با این درخواستها مخالفت میکنند وگرنه این از نظر عقلی درست نیست که یک هنرمند میخواهد برود اثری را تولید کند، اما مجوزش را باید از دولت بگیرد.
کرمیار در پاسخ به این سؤال که آیا با واگذاری مسئولیت صدور مجوز ساخت به جایی مانند خانه سینما موافق هستید؟ اظهار داشت: خیر. اگر قرار باشد صدور این مجوز از ارشاد گرفته شود و به جایی مثل خانه سینما اعطا شود، اصلاً قابل قبول نیست و خود وزارت ارشاد این کار را انجام بدهد، بهتر از این است که کار به جایی مثل خانه سینما واگذار شود. نکته اصلی این است که ما با اصل دادن مجوز مخالفیم، حالا چه از جانب دولت باشد و چه از سوی خانه سینما یا هر جای دیگری! چه اینکه گاهی اوقات خانه سینما حتی از وزارت ارشاد دیکتاتور مآبانهتر عمل میکند.
برای رب گوجه هم مجوز لازم است
دکتر محمدصادق کوشکی استاد دانشگاه و فعال حوزه فرهنگی در رابطه با الزام رعایت قانون در همه حوزهها به خصوص عرصه تولیدات هنری میگوید: اولین وظیفهای که در همه جای دنیا و برای تمامی مکاتب سیاسی و... نسبت به دولت تعریف شده، ایجاد نظم است. ایجاد نظم یعنی تلاش برای استانداردکردن و منظمکردن همه عرصههای زندگی بشر. در بین همه دولتهای جهان یا در مورد نظریه سیاسی هیچ نقطه مشترکی نیست مگر اینکه همه آنها به ایجاد استاندارد و نظم از سوی دولتها اعتقاد دارند. دولتها در این رابطه هر چه زمان به جلو میرود سختگیریهای بیشتری را اعمال میکنند، مثلاً برای تولید یک ماده غذایی در سطح رب گوجه که با سلامتی جسمی مردم در ارتباط است، باید دهها مجوز مختلف صادر بشود، یعنی این کارخانه مجوز ساختش را باید از وزارت صنایع، مجوز تولید ماده غذایی را از وزارت بهداشت و مجوز استاندارد محصولش را باید از اداره استاندارد بگیرد، یعنی برای تولید و عرضه یک قوطی رب گوجه چندین سازمان و وزارتخانه و... توأمان هم مجوز صادر کرده و هم نظارت داشتهاند. حالا اگر این پروسه و روند اخذ مجوزهای قانونی و لازمه صورت نگیرد چه اتفاقی میافتد؟ ممکن است سلامت جسمی بخشی از مردم جامعه به خطر بیفتد. به کلام دیگر وظیفه دولت است که مراقب سلامتی جسم مردم جامعه باشد. این فعال فرهنگی در ادامه با طرح این سؤال که آیا کالاهای فرهنگی شأن و جایگاهشان از رب گوجه کمتر است یا بیشتر؟! تأکید میکند: مصرف کننده کالاهای فرهنگی ذهن و روح آدمهاست و کالاهای خوراکی مصرف کنندهاش معده انسانهاست، باید ببینیم آیا ذهن انسان به اندازه معده انسان ارزش و احترام دارد یا خیر؟! حالا فرض کنید عدهای بیایند و بگویند که پروسه مجوز گرفتن به نوعی توهین به سلیقه مصرف کننده جامعه است و با این کار جلوی تولید محصولات متنوع برای عرضه و فروش گرفته میشود! چرا نمیگذارید که ما محصولات متنوع تری را در جامعه به فروش برسانیم؟!
مردم صاحب عقل هستند، متخصصند، تحصیلکردهاند، خودشان میتوانند کدام رب گوجه یا محصول غذایی سالم است یا نیست! بنابراین کار دولت، وزارت صنایع، وزارت بهداشت و اداره استاندارد دخالت کردن است! گزینشی برخورد کردن است! اگر از کسی خوششان بیاید، مجوز میدهند و اگر از کسی بدشان بیاید مجوز نمیدهند؟!
مخالفان نظارت کالای استاندارد نمیسازند
وی در ادامه خاطر نشان میکند: طرح اینگونه سؤالات نیازی به جواب عقلایی خاصی ندارد، چه اینکه بچههای دبستانی هم میدانند که یکی از وظایف دولت نظارت و حفاظت از سلامتی مردم جامعه است و نمیشود سلامت جامعه را به افرادی واگذار کند که ممکن است در بین آنها هر جور آدمی وجود داشته باشد. کسانی با مجوز گرفتن مشکل دارند که کالایشان استاندارد نیست. کسانی با نظارت مشکل دارند که محصولاتشان فاسد است. تنها کسانی از نظارت دولت بر تولیدات مثلاً مواد غذایی میترسند که در حال تولید جنس فاسد هستند و سلامتی و بیماری مردم برایشان اهمیتی ندارد.
کوشکی با تأکید بر اینکه ما معتقدیم ارزش ذهن مردم از معده آنها بسیار بیشتر است، میافزاید: اگر قرار باشد که نه استانداردی و نه مجوز و نظارتی وجود داشته باشد، تکلیف ذهن و روح جامعه در برابر آثار چنین افرادی چیست؟ آیا هنر اینقدر فاخر و ارزشمند نیست که ما استانداردهایی را که برای مواد غذایی داریم به صورت قویتر و محکمتر داشته باشیم و حتی برای محافظت و حراست از هنر آنها را چندین برابر کنیم؟!
این استاد دانشگاه اظهار میدارد: دولت از افرادی که ادعا میکنند دارای یک سطحی از توانایی در یک حوزهای هستند، آزمون میگیرد و در صورت صحت مدعا به آنها مدرک رسمی و مورد تأیید خودش را میدهد تا سطح واقعی و توانایی آنها برای همگان معلوم شود! حالا بر یک سینماگر دولت نباید نظارت داشته باشد؟ یعنی ارزش هنر از پایش و تأیید صحت یک مدعا کمتر است؟