سرویس سبک زندگی جوان آنلاین- نگین خلج سرشکی: امروز اگر به درد دلهای والدین و فرزندان گوش کنی هرگز متوجه نخواهی شد که مقصر واقعی کدامند؟! هر یک جرم را قرائت و حکم را صادر میکنند. والدین فرزند را خطاکار میشمارند و کودک والدین را مسبب تمام ناراحتیها، محدودیتها و دلزدگیها میداند. پدر و مادر فکر میکنند همیشه حق با آنهاست و کودک فقط باید بله و چشم بگوید.
کودکی که زبان نه گفتن بلد نباشد و به بله گفتن کورکورانه عادت کرده باشد هرگز رشد نخواهد کرد و فکر میکند باید موردپسند دیگران باشد. انسانی که در کودکی منفعل باشد در بزرگسالی نه اعتمادبهنفس دارد و نه عزت نفس. کودک یاد میگیرد که عقل ندارد، حق انتخاب ندارد و اصلاً انسانیتی در کار نیست. چون مانند یک برده فقط تحت امر والدین بوده است، در صورتی که او حق دارد انتخاب کند. البته اطاعت کردن کودک از والدین بسیار اهمیت دارد، اما این هم طبق شرایطی حاصل میشود.
والد منطقی کسی است که با کودک خود حرف بزند و راههای مختلف را به او بگوید و بعد از آن ادامه راه را به عهده کودک بگذارد. مسئله مهم این است که والدین میگویند بچه که عقل ندارد. والدین میترسند که کودک کج فهمی داشته باشد و راه اشتباه را انتخاب کند، اما این نگرش خطاست. کودکی که به حرف زدن منطقی عادت کرده باشد کمتر دچار اشتباههای جبرانناپذیر خواهد شد و هر چه هست بالطبع کودکی کردن و ماجراجویی او است.
کودکی که احترام دیده باشد هرگز در برابر والدین بیادبی نمیکند، اما اگر فقط توهین دیده باشد، فریاد شنیده باشد و پشت دستی والدین را خورده باشد هرگز محترمانه حرف زدن را یاد نخواهد گرفت و به راحتی بزرگتری و کوچکتری را زیر پا میگذارد. قرار نیست که تا ابد ریز اندام و ضعیف باشد. وقتی بزرگتر شد تمامی بیاحترامیها را جبران خواهد کرد!
والدین فکر میکنند تنبیه بدنی و تنبیه کودک در جمع یعنی تربیت درست و حواس جمعی در امر خطیر فرزندپروری، اما غافل هستند از تمام انگشتهای اتهامی که به سمت آنها اشاره میرود. او کودک است و تصمیم گرفته است امتحان کند، شکست بخورد و رشد کند. چرا پدر و مادری که ادعای بزرگی و عاقلی دارند نمیتوانند این آزمون و خطا را درک کنند؟ این حق طبیعی او است که طبق تقویم رشدی پیش برود و هیچ کس نباید او را به دلیل ماجراجوییاش تنبیه بدنی کند.
این درست است که والدین به دلیل بلد راه بودن باید راه را برای کودک روشن کنند تا کودکی، خردسالی، نوجوانی و جوانی سالمی داشته باشد، اما هر کاری راه و روشی دارد. هیچ کس با کتککاری و قلدری به نتیجه نمیرسد. شاید ابتدا کارها پیش بروند، اما بعدها نتایج مخرب تنبیه بدنی و تحقیر روانی، خود را نشان میدهد.
هر وقت به خواستهات نرسیدی و کسی حرف تو را گوش نداد، اجازه داری قلدر باشی، دیگران را خرد کنی و یک نقاب به چهرهات بزنی تا کسی ضعف درون تو را نبیند. معنی دقیق تنبیه بدنی یعنی من یک والد ضعیف هستم و نمیتوانم تو را درست راهنمایی کنم.
همیشه به ما گفتهاند که انسان دو گوش دارد و یک دهان. این جمله یعنی کارایی گوش باید بیشتر از دهان باشد، اما والدین هنگام درخواستهای کودک گوشهای خود را میبندند، اما توقع دارند گوشهای فرزند هنگام نصیحت، تنبیه روانی و داد و فریاد مانند در دروازه باز باشد. عادت بدی است که آدم یکطرفه به قاضی برود. والدین اگر از ابتدا درست رفتار کردن را به کودک یاد دهند هرگز در تربیت او دچار مشکل نخواهند شد.
وقتی یک نفر به طور دائم فریاد و بیاحترامی ببیند هرگز احترام گذاشتن را یاد نمیگیرد. کودک مانند یک لوح سفید به دنیا میآید و پاکتر از این حرفهاست که بخواهد به والدین خود بیاحترامی کند، بلکه والدین به او بدکلامی را آموزش میدهند. همیشه هم گفتهاند که هرکس باید حد خودش را بداند پس به راحتی حد فرزند خود را از بین نبریم تا حد خود ما از بین نرود. هر حملهای دفاعی دارد و چه بهتر که به حرمت، شخصیت و شعور فرزند خود حمله نکنیم.
تنبیه بدنی شاید در ظاهر کودک را به اطاعت راضی کند، اما در باطن فقط خشم فروخورده او را پرورش میدهد. یکی از بدیهای این سبک از تربیت این است که بعد از مدتی بدن کودک به درد کشیدن عادت میکند و حتی روان او هم ضد ضربه میشود. کودک با خود میگوید: «من کار خودم را انجام میدهم و در عوض کمی کتک میخورم.» به این ترتیب، شما بدن و روان او را بد عادت میکنید.
دیگر بعد از مدتی بدن او درد را حس نمیکند و گریههای او نمایشی خواهد بود تا فقط دل شما خوش باشد که او را به سزای کار نادرستش رساندهاید، اما لذت واقعی برای کودک این است که راهی مناسب برای پیشبرد کارهای خود پیدا کرده است. در واقع بهایی کوچک پرداخت میکند، اما کار خود را انجام میدهد. پس بهتر نیست به جای بیرنگ کردن حنای تربیت کاری کنید که او واقعاً رشد کند و تربیت شود. هرگز سه نکته تربیتی را فراموش نکنید و هر کدام را در جای مناسب به کار ببرید: حرف زدن فعال، گوش کردن فعال و سکوت کردن فعال. زمانی که باید حرف بزنید از داد و فریاد استفاده نکنید، بلکه کلماتی را به کار ببرید که فعال باشد و در او تأثیر مثبت بگذارد. زمانی که فرزند شما در حال درخواست کردن یا گفتن ایده خود است هرگز شروع نکنید به رگبار بستن او با توهین. حتی اگر با نظرات او مخالف هستید سعی کنید که شنونده فعال باشید تا شوق و اطمینان او را از بین نبرید.
یکی از مهمترین رازهای تربیتی سکوت کردن فعال است. درست همان زمانی که دوست دارید بانگ اعتراض سر بدهید باید سکوت کنید. سکوت شما کودک را به فکر میبرد. این فکر کردن نتیجه کار او را روشن میکند و شما بدون کوچکترین اتلاف نیرو او را تربیت کردهاید. اگر همیشه به داد و فریاد عادت داشتهاید این بار سعی کنید ساکت باشید تا او از رفتار خود متعجب شود و از خشمگین کردن شما لذت نبرد.
بعضی وقتها والدین چنان داد و بیداد میکنند که واقعاً دل مرغهای آسمان به حال کودک کباب میشود. اگر دلتان به حال پرده گوش کودک و افلاکیان نمیسوزد حداقل به فکر تارهای صوتی خودتان باشید.
تنبیه بدنی یک بازی دو سر باخت است که هم شما میسوزید و هم فرزند. سعی کنید کمی اقتصادی فکر کنید. حتی میتوان در امر تربیت هم اقتصادی بود. راههایی را انتخاب کنید که به معامله دو سر سود تبدیل شود و نیروی کمتری نیاز داشته باشد. تربیت کردن فقط برای کودک نیست، بلکه والدین میتوانند با تربیت کردن کودک کمی هم خود را پرورش دهند و کارآزموده و با تجربه شوند.
الان دیگر دوره و زمانه به فلک کشیدن گذشته و تمام شده است. همانطور که علم و تکنولوژی پیشرفت میکند، گنجایش کودکان هم بالاتر میرود. خیلی وقتها پیش آمده است که میگوییم بچههای این دوره و زمانه که بچه نیستند... فکر باز و روشنی دارند... هم بچه بودیم و آنها هم بچهاند پس بهتر است به جای نشان دادن رنگ پشت دستمان به سر و صورت و دهان بچه کمی با او سر میز مذاکره بنشینیم و از تواناییهای کودک برای تربیت کردن خود او استفاده کنیم.