مرد میانسالی که به خاطر اختلاف حساب و پرداخت قبض آب و برق شریک کاری خود را با همدستی کارگرش به قتل رسانده بود، در جلسه محاکمه از خودش دفاع کرد.
به گزارش خبرنگار ما، اردیبهشت سال۹۵، زن جوانی مأموران پلیس را از ناپدید شدن شوهر ۴۵سالهاش به نام محمود باخبر کرد و گفت: «شوهرم در یک سوله کار میکرد و با دوستش شریک بود. آنها به خاطر اختلاف مالی با هم مشکل داشتند. روز قبل شریکش تماس گرفت و از او خواست تا به سوله برود. محمود بعد از تماس شریکش از خانه بیرون رفت، اما دیگر بازنگشت و پاسخ تماسهایم را نمیدهد. نگرانم اتفاق بدی افتاده باشد.» بعد از توضیحات زن جوان، تلاش برای یافتن شوهر وی آغاز شد و در روند تحقیقات بود که مأموران دریافتند محمود روز قبل از اعلام مفقودی برای ملاقات شریکش به نام نوید به سوله رفته است و بعد از آن دیدار کسی از او اطلاعی ندارد. به این ترتیب نوید تحت بازجویی قرار گرفت، اما مدعی شد از شریکش اطلاعی ندارد. همچنین در شاخه دیگری از تحقیقات مشخص شد آن دو نفر مدتی قبل با هم اختلاف مالی داشتهاند و روزی که با هم قرار داشتند به خاطر پرداخت هزینه آب و برق با هم درگیر شدهاند. بنا به شواهد موجود نوید بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت تا اینکه هفتماه بعد بالاخره لب به اعتراف گشود و گفت: «آن روز بعد از درگیری با محمود عصبانی شدم و با همدستی یکی از کارگرانم به نام یعقوب او را به قتل رساندیم و جسدش را سوزاندیم. سپس اموال مقتول را سرقت کردیم و فرار کردیم.»
بعد از اعتراف مرد میانسال، مأموران به محل حادثه رفتند و بعد از کشف بقایای جسد و انتقال به پزشکی قانونی، نوید و کارگر ۳۰سالهاش به نام یعقوب را بازداشت کردند. با اقرارهای دو متهم هر دو به اتهام مباشرت در قتل، جنایت بر میت، سرقت مقرون به آزار، روانه زندان شدند و پرونده به شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در اولین جلسه رسیدگی به پرونده که به ریاست قاضی متین راسخ تشکیل شد، ابتدا اولیایدم درخواست قصاص کردند. سپس نوید در جایگاه قرار گرفت و با قبول جرمش گفت: «سالها من و مقتول با هم شریک بودیم و در سولهای در ورامین کار میکردیم. چند ماه قبل از حادثه به اختلاف حساب خوردیم و نتوانستیم حسابمان را روشن کنیم. این شد که قبض آب و برق آمد و از آنجائیکه محمود فکر میکرد به او بدهکارم از من خواست آن را بپردازم. قبول نکردم و همین بهانه اختلاف دیگر شد.» متهم در ادامه گفت: «چند ماه از مهلت پرداخت قبض گذشته بود و اگر خیلی معطل میشدیم ممکن بود آب و برق سوله قطع شود به همین خاطر روز حادثه از محمود خواستم تا با هم صحبت کنیم. او قبول کرد و به سوله آمد. دوباره بحث شد و حرفها طولانی شد. سپس حساب و کتاب قدیم پیش آمد به همین خاطر با هم درگیر شدیم و او مدام مرا بدهکار میکرد و میخواست همه بدهیها را گردن من بیندازد.» متهم در خصوص قتل گفت: «آن روز یعقوب در سوله بود. با حرفهای محمود عصبانی شدم و از او خواستم مقتول را سوار ماشین کنیم و حوالی ورامین ببریم. یعقوب قبول کرد. وقتی به مکان خلوتی در اطراف سوله رفتیم ابتدا مقتول را با یک بند خفه کردم وسپس برای اینکه راز قتل مخفی بماند جسد را سوزاندیم و بقایای جسد را دفن کردیم. سپس اموال مقتول را که همراه داشت سرقت کردیم تا ردی نماند.» بعد از توضیحات متهم ردیف اول، دیگر متهم نیز در جایگاه قرار گرفت و گفت: «من کارگر نوید بودم. او بود که از من خواست تا مقتول را به اطراف سوله ببریم. وقتی به محل خلوتی رسیدیم از ماشین پیاده شدیم و نوید خواست تا دستهای مقتول را بگیرم و خودش با یک بند او را خفه کرد.» در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.