سوءظن یکی از رفتارهای ناآگاهانه و فکر منفی است که در افراد شکل میگیرد و گاهی ریشه در بیماریهای روانی دارد. این رفتار معمولاً در نوع شدید خود گاهی به گونهای رقم میخورد که منجر به حوادثی تلخ همچون قتل میشود که بیشتر قربانیان این حادثه نیز زنان هستند. پرونده قتل زن جوان از سوی شوهرش نتیجه همین رفتار غلط است که در آن متهم به دلیل بیماری روانی به همسرش سوءظن پیدا میکند و مقابل چشمان دختر نوجوانش دست به حادثه خونینی میزند. متهم روز گذشته در حالی محاکمه شد که پدر همسرش و دخترش برایش درخواست قصاص کردند.
به گزارش خبرنگار ما، سال۹۵ مأموران کلانتری ۱۴۲کن از قتل زن جوانی در منزلش باخبر و راهی محل شدند. جسد متعلق به راضیه ۳۵ساله بود که بر اثر ضربات چاقو از سوی همسرش کشته شده بود. با انتقال جسد به پزشکی قانونی مأموران دریافتند عامل قتل، شوهر ۴۱ساله مقتول به نام رضا است که مقابل چشمان دختر ۱۱سالهاش مرتکب قتل شده بود و بعد از قتل نیز خودزنی کرده بود. به این ترتیب آن مرد به بیمارستان منتقل شد و بعد از بهبودی با انتقال به پلیس آگاهی به جرمش اقرار کرد و گفت: «به همسرم مظنون بودم به همین خاطر او را کشتم.»
با اقرارهای متهم، پرونده کامل و به شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و صبح دیروز مقابل هیئت قضایی همان شعبه به ریاست قاضی متین راسخ قرار گرفت. بعد از اعلام رسمیت جلسه و قرائت کیفرخواست از سوی نماینده دادستان، اولیایدم که پدر و دختر مقتول بودند تقاضای قصاص کردند و در ادامه دختر متهم که حالا ۱۳سال داشت، گفت: «عاشق پدر و مادرم بودم و آنها را خیلی دوست داشتم. آن روز پدرم مرا به اتاق برد و در را قفل کرد. بعد از دقایقی صدای مادرم را شنیدم و در حالیکه به پدرم التماس میکرد ناگهان صدایش خاموش شد. هیچگاه آن لحظه را فراموش نمیکنم و هنوز ترس آن روز در وجودم هست.» او در حالیکه گریه میکرد ادامه داد: «پدرم بعد از کشتن مادرم در حالیکه جسد خونین او روی زمین افتاده بود همه عروسکهایم را با چاقو پاره کرد و آنقدر حالش بد بود که نگران بودم مرا هم بکشد. از ترس به خودم میلرزیدم که دیدم او خودزنی کرد. این شد که با فریادهایم همسایهها با پلیس تماس گرفتند.» در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت و با قبول جرمش گفت: «سالها از زندگی من و راضیه میگذشت و با هم مشکلی نداشتیم. بعد از به دنیا آمدن دخترم زندگی ما شیرینتر هم شد. این گذشت تا چند سال قبل که به بیماری اعصاب و روان مبتلا شدم. وقتی به پزشک مراجعه کردم او دارو تجویز کرد. سالها دارو مصرف میکردم، اما مدتی بود تصمیم گرفتم داروها را قطع کنم. همین باعث شد حال و روز خوبی نداشته باشم و بر اثر ترک داروها و پیشرفت بیماری دچار شک و گمان شوم. این سوءظن به همسرم بود و خیلی اذیتم میکرد.» متهم در خصوص روز حادثه گفت: «شک به همسرم مثل خوره به جانم افتاده بود تا اینکه شب حادثه تصمیم گرفتم او را به قتل برسانم. به خاطر بیماری چند شب نخوابیده بودم و آن شب نیز تا صبح بیدار ماندم و مدام با خودم کلنجار میرفتم. صبح بود که دخترم بیدار شد. او را به اتاقش بردم و در را قفل کردم. سپس سراغ همسرم رفتم. عقل از سرم رفته بود به همین خاطر با چاقو به جانش افتادم و چند ضربه به او زدم. او خونین روی زمین افتاد و دخترم داد و فریاد میکرد. از عصبانیت سراغ عروسکهای دخترم رفتم و آنها را پاره کردم سپس تصمیم به خودزنی گرفتم و چند ضربه به خودم زدم، اما مأموران رسیدند و مرا به بیمارستان رساندند.» متهم در آخر گفت: «از کاری که کردم خیلی پشیمانم و باور کنید به خاطر بیماری بیدلیل به همسرم مظنون شدم و زمان حادثه حالت عادی نداشتم و نمیدانستم چه کاری انجام میدهم. این شد که تصمیم اشتباهی گرفتم و شرمنده خانواده همسرم و دخترم هستم.» متهم در حالیکه به شدت اشک میریخت گفت: «من و دخترم به هم علاقه داشتیم. او به آموزشگاه روبهروی مغازهام میرفت و هر وقت تعطیل میشد پیش من میآمد و مرا در آغوش میکشید. حتی تصور نمیکردم روزی برسد دخترم برایم درخواست قصاص کند.» در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد.