کد خبر: 938802
تاریخ انتشار: ۲۹ آذر ۱۳۹۷ - ۲۰:۳۰
یادداشت «رسول جعفریان» درباره تاریخچه ارتباط حوزه و دانشگاه
دکتر رسول جعفریان، استاد دانشگاه و تاریخ پژوه، در آخرین یادداشت خود که در کانال تلگرامیش منتشر شده است به تاریخچه رابطه حوزه و دانشگاه و چگونگی و امکان نزدیکی این دو نهاد پرداخته است. متن کامل این یادداشت در ادامه از نظر می‌گذرد.
سرویس دانش و دانشگاه جوان آنلاین: جدایی حوزه و دانشگاه با تأسیس دارالفنون آغاز شد. طلاب به مدرسه مروی می‌رفتند و دانشجویان به دار الفنون. مشکل اصلی در تفاوت نگاه‌های معرفتی آن‌ها به دانش و فن بود. اصلا ممکن نبود جای آن‌ها را عوض کرد یا آن‌ها را با هم به یک مدرسه برد. به علاوه، موضوعات مورد علاقه آن‌ها هم متفاوت بود. البته بودند روحانیونی که در نجوم و ریاضی دستی داشتند، اما ماهیت نجوم و ریاضیات جدید متفاوت شده بود. آن‌ها هنوز بیست باب و خلاصه الحساب شیخ بهایی را می‌خواندند و این‌ها دنبال آثار ترجمه شده از فرانسه در باره علوم و فنون جدید بودند. این جدایی ادامه یافت و با تأسیس دانشگاه تهران، ریتم تندتری به خود گرفت. گو اینکه در حوزه علوم ادبی و انسانی و دینی، اشتراکاتی وجود داشت که سبب تأسیس دانشکده معقول و منقول در تهران و سپس مشهد شد. استارت وحدت حوزه و دانشگاه، با همکاری شماری از روحانیون در این دانشکده آغاز شد و با جلسات سخنرانی که روحانیون برای دانشجویان داشتند، جدی‌تر شد. خیلی‌ها فکر می‌کردند این جدایی، کار انگلیسی‌ها و دشمن است، غافل از این که بخش اعظم این جدایی در مدل فکر کردن و نگاه‌های معرفتی و موضوعات علمی مورد علاقه بود. در واقع، روش‌های دین شناسی و استدلال‌های دینی، چه در قالب مدل کلامی و چه حدیثی، با آنچه که یک دانشجوی فنی یا علوم پایه می‌خواند متفاوت بود. نگاه‌ها در حوزه هنر هم تغییر کرده بود، و البته، چون آنجا موضوع «دیدگاهی» یا همان ایدئولوژی هم مطرح بود، متهم به انحراف می‌شد. همین داستان در علوم ادبی و انسانی هم بود، که روش‌ها به صورت سنتی، نزدیک‌تر با روش‌های دینی بود یا به نظر می‌آمد هست. با این حال، حالا دیگر، دانشجویان ادبیات، و مهم تر، علوم اجتماعی، دینی نمی‌اندیشیدند. البته آدم‌های متدین در آن‌ها بود، اما سیستم فکر کردن متفاوت بود. آن‌ها علل اجتماعی حوادث را به گونه‌ای می‌دیدند که در تفکر دینی، دست کم از شکل رایج آن، متفاوت دیده می‌شد. در این میان، خیلی‌ها تلاش کردند این روش‌ها را مورد تأمل و تجدید نظر قرار دهند. اما فشار سنگین بود. به نظر می‌رسید (و می‌رسد)، زمان زیادی لازم بود تا ذهن ها، از آنچه به آن عادت کرده بود، بیرون بیاید و باید گفت، تاکنون نیز چنین اتفاقی به درستی نیفتاده است. هزینه گزافی که برای نزدیک کردن این دو فکر می‌شود، و برنامه‌هایی که اجرا می‌گردد، فراوان و قوی است. اگر پیش از انقلاب، جریان مقابل قوی بود و هزینه می‌کرد، پس از انقلاب، این هزینه‌ها در این سوی می‌شود. آثارش نزدیک بهم است. در واقع، کسی به جد در اندیشه علمی کردن اندیشه نیست، بلکه غالبا، در فکر تقویت برنامه ریزی شده آنچه علاقه دارند، هستند. البته، تحول، زیر فشار این جریان‌ها، ادامه می‌یابد، اما حرکتش کند خواهد بود. ما همچنان نیازمند تئوریسین‌هایی هستیم که انشعاب ایجاد شده را به درستی برای ما به خصوص از جنبه معرفتی شرح دهند، دست از شعار دادن بردارند و به جای برنامه ریزی‌های حساب شده برای تحمیل، روی روش‌های علمی تمرکز کنند. شاید لازم باشد بدانیم، نزدیک شدن این‌ها به همدیگر، ممکن است یکی از عوارضش، این باشد که اشتبا‌ها از روش‌های دینی در مسائل علمی در حوزه علوم طبیعی یا حتی فنی استفاده شود و خواسته و ناخواسته تأثیر منفی روی رشد علم بگذارد. همزمان، ممکن است این نزدیکی، به دین آسیب بزند و زبان علم رایج، به خصوص در علوم اجتماعی، روی استدلال‌های دینی اثر کند. مثلا اگر قرار باشد، مطهرات نوشته شود و با زبان علم، دین اثبات شود و اسمش بشود وحدت حوزه و دانشگاه، می‌توان به آثار سوء آن از نظر علمی و دینی توجه کرد. اصرار بر این نزدیک شدن، ممکن است در کوتاه مدت، سبب خوشحالی شود، اما الزاماً این به معنای درستی که مسیری که طراحی شده است نخواهد بود. در این بار باید بیشتر فکر کرد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر