کد خبر: 938847
تاریخ انتشار: ۳۰ آذر ۱۳۹۷ - ۱۶:۲۳
ضرورت‌های شخصیت‌شناسی تاریخی در گفت‌وگوی با قاسم تبریزی
شناخت رجال فرهنگی و سیاسی ایران و نقش آنان در ساخته شدن فرهنگ و سیاست امروزین، از اولویت‌های تاریخ پژوهی در روزگار ماست. گفت‌وشنودی که پیش روی دارید، در همین موضوع با قاسم تبریزی پژوهشگر تاریخ صورت گرفته است.
سمانه صادقی
سرویس تاریخ جوان آنلاین: جناب تبریزی لطفاً به عنوان سوال اول کمی درباره ضرورت شخصیت‌شناسی و رجال‌شناسی در روزگار کنونی بفرمایید.
اغلب اساتید ما در گذشته تحصیل کرده غرب و رجال مان نیز عضو تشکیلات فراماسونری بودند و با چنین زمینه‌ای در کشور به فعالیت می‌پرداخته‌اند. مثلا ولی‌الله نصر که عضو تشکیلات بیداری و فراماسون بوده بعداً رئیس مدرسه علوم سیاسی می‌شود. فعالیت این مدرسه هم تربیت سیاستمداران برای امور خارجه کشور بوده است. نصر در این مدرسه به دانشجویان می‌گفته اگر می‌خواهید ما و انگلستان را درست بشناسید باید بدانید که انگلستان مثل استخری است با دیواره‌های سیمانی محکم و قوی که آب در آن می‌ماند و ما آن خزه‌هایی هستیم که روی دیواره‌ها می‌مانند. اگر دیواره نباشد، ما هم نیستیم.
یا مثلا محمد علی فروغی که در این مدرسه تدریس می‌کرده به دانشجویانش می‌گوید اگر می‌خواهید ما را بشناسید به این نگاه کنید. بعد کتش را در می‌آورد و به میخ آویزان می‌کند و می‌پرسد از این آستین‌های کت چه کاری ساخته است؟ همه می‌گوید هیچ. باز می‌پرسد چه حرکتی می‌تواند بکند؟ هیچ. بعد کت را برمی‌دارد و دستش را وارد آستین می‌کند و می‌پرسد حالا چطور؟ می‌گویند الان همه کاری می‌تواند بکند. فروغی می‌گوید آن کت و آستین ما ایرانی‌ها هستیم. این دست، انگلستان است. اگر این دست نباشد، ایرانی هیچ نیست». خب نسل جوان ما زیر دست چنین اشخاصی با چنین طرز فکری تربیت شدند و همین تربیت باعث شد که چنین روندی را طی کنیم و کارمان به اینجا برسد.

جوان آنلاین: از جمله شخصیت‌هایی که در عرصه باستانگرایی باید مورد بررسی قرار گیرند، کدام‌اند؟
پورداوود یکی از این شخصیت‌ها است که در دوره مشروطه کنار تقی زاده است و بعدا هم از طرف تقی زاده در کرمانشاه روزنامه‌ای را منتشر می‌کند. مدتی هم به بغداد می‌رود و کارش را در انجا ادامه می‌دهد و بعد به المان می‌رود و همراه با محمدقزوینی و جمال زاده و حسین قلی خان نواب در کمیته برلین روزنامه کاوه را منتشر می‌کنند. دو شعار اساسی روزنامه «کاوه» ایران باستان و تجدد خواهی است. این شخص بعدا ماموریت پیدا می‌کند که به هندوستان برود و در آنجا به عنوان یک محقق ایران باستان و یک اوستا شناس شروع به تحقیق کند. پورداوود نهایتا به انگلستان می‌رود و پس از دریافت تخصص می‌گیرد و در سال ۱۳۱۴ به ایران بازمی گردد و کرسی ایران باستان را در دانشگاه پایه گذاری می‌کند. بعد از او احسان یارشاطر هم به انگلستان می‌رود و این دوره را می‌گذراند و به کشور باز می‌گردد. در واقع عمده کسانی که کرسی‌های ایران باستان، اوستا و امثال این‌ها را به عهده می‌گیرند، تخصص خود را از انگلستان گرفته‌اند. تاریخ نگارانی هم که در این دوره تاریخ ایران را می‌نویسندکه اغلب از اعضای تشکیلات فراماسونری هستند. مثل ملک زاده پسر ملک المتکلمین که یکی از اعضای تشکیلات بابی ازلی است یا تقی زاده که نه تنها از اعضای تشکیلات فراماسونری است بلکه در تحریف تاریخ از مشروطه تا دهه ۴۰ هم قلم می‌زده، دیگری پدر حسین نصر، ولی الله نصر است که پیشتر اشاره کردم وی در مجلس شورای ملی موضوع خارج کردن مشروطه خواهان از زاویه حضرت عبدالعظیم (س) و مجازات کردن آن‌ها را مطرح می‌کند. کسروی هم منهای دین سازی و ادعای پیغمبری، با نگاه ناسیونالیستی علیه اسلام و تشییع می‌نویسد.

جوان آنلاین: به همین علت پس از پیروزی انقلاب امام فرمان انقلاب فرهنگی را صادر کردند؟
بله، وجود فرهنگ استعماری و استبدادی در کشور باعث شد که بعد از انقلاب امام فرمان تعطیلی دانشگاه‌ها را بدهند، چون این دانشگاه‌ها جز جوانان غرب زده، چیزی تربیت نمی‌کردند. ما در دانشگاه به کتاب‌های درسی و اساتید مستقل نیاز داشتیم، چون اگر دانشگاه وابسته باشد، مملکت را به نابودی می‌کشاند.

جوان آنلاین: با پیروزی انقلاب و صدور فرمان انقلاب فرهنگی چه بر سر اساتید فراماسون دانشگاه‌ها آمد؟
با پیروزی انقلاب ۷۲۰ استاد فراماسون از دانشگاه‌ها اخراج شدند.

جوان آنلاین: برای تغییر شرایط علمی دانشگاه‌ها در دوران انقلاب فرهنگی چه تدابیری اندیشیده شد؟
من این مسئله را از مرحوم دکتر شریعتمداری نقل قول می‌کنم که در جریان انقلاب فرهنگی قرار بود هر استاد سالانه دو جلد کتاب درباره رشته تخصصی خودش تألیف کند. حتی حقوق اساتید را هم پرداخت کردند، ولی به عللی عمدتا این کار‌ها انجام نشدند. مرکز نشر دانشگاهی را به یک فرد نالایق نادرستی به نام نصرالله پور جوادی سپرده شد که خودش جزو همان جریانات دوران قبل بود. او ۱۶ نشریه به فارسی و انگلیسی منتشر کرد که در تمام آن‌ها نه یک کلمه از اسلام نشانه‌ای بود و نه از انقلاب اسلامی. یکی از آن‌ها نشریه معارف اسلامی بود که جز ترویج درویش‌گری و عرفان مادی چیز دیگری نداشت. اقدام دیگر گسترش دانشگاه‌ها در سطح کشور بود. دانشگاه پیام نور، دانشگاه آزاد، دانشگاه‌های غیر انتفاعی و... مثل بانک صادرات در کوره دهات‌هایمان هم دانشگاه زدیم و این موضوع را یک پیروزی تلقی کردیم.

جوان آنلاین: گسترش دانشگاه‌ها در سطح کشور با چه انگیزه‌ای انجام شد؟
تحلیل این بود که جوان‌ها بیکار نباشند و به آن‌ها سرگرمی و مدرک داده شود. مضافاً بر اینکه در این دوران مدرک را هم اصل کردیم. قبلاً علم و تقوا اصل بودند، اما ما در اینجا مدرک را اصل کردیم.

جوان آنلاین: علت عمر کوتاه تعطیلی دانشگاه‌ها در دوران انقلاب فرهنگی چه بود؟
متأسفانه عده‌ای جوسازی کردند و بعضی‌ها منفعلانه به امام فشار آوردند که دانشگاه پیش از آماده سازی شرایط باز شوند.

جوان آنلاین: با توجه به عدم همکاری اساتید در تالیف کتب درسی جدید و متناسب با انقلاب فرهنگی، چه کتبی در دانشگاه‌ها تدریس شدند؟
همان کتاب‌هایی که قبلاً بودند. جامعه‌شناسی غربی، روان‌شناسی غربی، هنوز هم دانشجویان برای دکترای تاریخ، ۱۳ جلد کتاب تاریخ کمبریج را می‌خوانند. جغرافیا، علوم اجتماعی و... هم همینطور.

جوان آنلاین: پس از پایان دوره تعطیلی دانشگاه ها، چه کسانی جایگزین اساتید فراماسون شدند؟
غیر از معدودی استاد متدین، عمدتا همان اساتید قبل از انقلاب دوباره سر کار برگردانده شدند، البته این بار آن‌ها با یک نوع عصبانیت و ضدیت بر سر کار برگشتند؛ لذا هر چه جلوتر رفتیم، بیشتر در چاله غرب افتادیم.

جوان آنلاین: چطور؟
از یک طرف مسئله جنگ و از طرف دیگر مسئله مدیریت مملکت سبب غفلت از نسل جوانی شد که رشد می‌کند. مثلا اگر کسی در سال ۵۹ به دنیا آمده در دهه ۷۰ دانشجو و در سال ۷۵ استاد دانشگاه شده بود. حال اگر پدر این شخص درجبهه مشغول کار اجرایی بوده باشد فرزند وی زیر دست اساتیدی که اشاره کردم تربیت شده است؛ لذا همان نسلی که این چنین تربیت شد، آمد و استاد جوانان نسل بعدش شد. مثلا یکی از دوستان ما که پس از بازگشایی دانشگاه‌ها اقتصاد می‌خواند و می‌گفت: در دانشگاه یک استاد بی‌ادب و بی‌شخصیت داشتیم که مدام یکی از بچه‌های کلاس را که در جبهه یک دستش قطع شده بود را مسخره می‌کرد. یک بار همان دانشجو به دوستم می‌گوید من از این استاد انتقامی می‌گیرم که هرگز یادش نرود. دوستم می‌گفت: نگران بودم که نکند او را بکشد یا سر کلاسش بلند شود و کاری بکند. اما آن دانشجو شروع کرد به درس خواندن و در سطح بسیار بالایی مدرک دکترا گرفت و آمد و در همان دانشگاه استاد شد و به قدری کلاس‌هایش قوی بودند که دیگر کسی به کلاس آن استاد بی ادب نمی‌رفت. بعد‌ها هم هر وقت سرپله آن استاد بی ادب را می‌دید می‌گفت: استاد! سلام علیکم. آن استاد هم با خشم و عصبانیت نگاهش می‌کرد و جوابش را نمی‌داد. اگر ما همگی در عرصه آموزش اینطور عمل کرده بودیم امروز وضع خیلی فرق می‌کرد.

جوان آنلاین: یعنی با وجود تعطیلی دانشگاه‌ها و انقلاب فرهنگی همچنان سیستم آموزشی ما همان سیستم آموزشی غربی بود؟
بله، حتی همان مقدار تحولی که شهید رجایی و شهید باهنر در آموزش و پرورش و امور تربیتی ایجاد کردند، را هم از بین بردند. کتاب‌های درسی را هم هر سال عوض کردند و هر سال نکات متضادی با سال قبلش در آن‌ها گذاشتند. معلم‌ها هم که همان‌هایی بودند که از همین دانشگاه‌ها آمده بودند. نتیجه‌اش اینطور شد که ما به اینجا رسیدیم.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار