سرویس دانش و دانشگاه جوان آنلاین: امروزه نه فقط در جوامع عقب افتاده و نیمه توسعه یافته، که در کشورهای مترقی و پیشرفته هم، اظهارات به ظاهر عالمانه، اما در اصل تهی از حقیقت، فراوان است. این مطالب، در حوزههای مختلف وجود دارد. از تاریخ گرفته تا پزشکی. علوم تربیتی حجم بالایی از این ادعاهای دروغ را در خود جای میدهد. رشتههایی که امکان سنجش گزارههای آنها به راحتی وجود ندارد، بیشتر درگیر این فاجعه ضد علمی هستند. مثلا در حوزه تاریخ، هر چه فضای تاریخی و جغرافیایی انتخاب شده بزرگتر باشد، دروغ گفتن راحتتر است. در تاریخ تمدنها، میشود ادعاهای عجیب کرد که شاید برای چند دهه بلکه بیشتر همه را سرکار میگذارد.
اگر شما آدم مهمی شده باشید، مثلا به خاطر کلمات قصاری که مردم از شما بپسندند، به راحتی میتوانید دروغهای شاخدار بگویید و به عنوان حقایق جاودان ثبت شود. مثلا فلان کس، با تبلیغات ناشی از یک فضای معین، تبدیل به پدر طب سنتی در ایران شده و حالا کلمات قصاری از وی شایع میشود که در هیچ لابراتواری سنجیده نشده، اما مقبولیت عامه مییابد. مردم، کف جامعه، نقش مهمی در پذیرش این معانی دارند و به راحتی آنها را نشر میدهند و فضا را از آنها پر میکنند.
در حال حاضر دشمن علم همینها هستند. در جوامعی که خطابه نقش مهمی دارد و در عوض کلاس و درس ضعیف برگزار میشود و تحقیقات بی اهمیت هستند، این مشکل بیشتر وجود دارد. در واقع، فرهنگ شفاهی اگر در جامعهای مهم باشد، این دشواری در آن زیاد است. گفتن این که مثلا اسکندر چنین و چنان کرد، یا چنگیز یا برخی دیگر، بسته به این که قرنها چه تصویری از آنها در اذهان باشد، به راحتی مورد قبول قرار میگیرد. گاهی به نفع غرب گاهی شرق و گاهی افریقا. آدمها بزرگ و کوچک میشوند و اغلب کسی سوال نمیکند که دلیل آن چیست.
فقط ریاضیات است که از این مصیبت در امان است. آزمایشهای سنگین در لابراتوراها نیز مانع مهمی بر سر راه ترویج دروغ هستند. در این قبیل جاها، داد و فریاد کردن، راه به جایی نمیبرد. اما بسیاری از رشتههای علمی دیگر در حوزههای انسانی و اجتماعی، به راحتی پذیرایی دروغ هستند، گاهی حتی بیش از میدان سیاست که در دروغگویی کم نظیر است.
چه کسی ادبیات ضد علم را در رشتههای مختلف بحث میکند و ضوابط و قوانین و روند آن را توضیح میدهد؟ امروز کتابچهای دیدم با عنوان «ضد دانش» از تامپسون که تلاش کرده است برخی از زمینههای شیوع این قبیل اظهار نظرهای به ظاهر عالمانه، اما در واقع ضد دانش را بحث کند. شهرت کاذب برخی از اشخاص، نقشی که رسانهها در این باره دارند، ایجاد تشکلهای دروغ در حمایت از معرفی نخبگان، و هزار و یک ابزار دیگر که نه دنبال علم، بلکه دنبال تجارت هستند، از ابزارهای ضد دانش تلقی میشوند.
حالا که اینترنت آمده، دروغ گویی در حوزه علم، مثل خیلی از حوزهها، زمینه رشد بهتری پیدا کرده است. فالورهای میلیونی، وبسایتهای خبری بسیار پر طرفدار، ابزاری برای طرح دعاوی ضد علم در بسیاری از حوزهها هستند. مردم سرگردان هم دائماً در اینترنت جستجو میکنند و فریب میخورند و در ترویج بیشتر مطالب خلاف که کاملاً در دسترس است، تلاش میکنند. تاکنون دولتها و مراکز علمی شناخته شده، به درستی وارد این حوزهها نشده و راههایی برای جلوگیری از روشهای جدید در نشر مطالب ضد علم را باب نکردهاند. به نظرم، کتاب «ضد دانش» در این زمینه حساسیت خوبی را ایجاد میکند.