سرويس اقتصادی جوان آنلاين: خانوادهای که فرهنگ آرامش و دانشاندوزی را در خود پرورش داده نگرشش را به محیط اطراف نیز انتقال میدهد، اقتصادی پویا، روابطی متعادل و همبستگی خانوادگی و سلامت روانی از مؤلفههای چنین خانوادهای میتواند باشد.
در بدترین حالت آنها یاد گرفتهاند که همدیگر را شما خطاب کنند. این فرهنگ با گسترش خود جامعهای را شکل میدهد که تمام زوایای یک خانواده سالم را به نمایش میگذارد. حال اگر به اطراف خود نگاه کنیم تا تأثیر مهمترین عامل شکلدهنده فرهنگ، اجتماع و بازار را بررسی کنیم به خوبی همه چیز را درک خواهیم کرد. شاید خندهدار باشد، ولی تا زمانی که رانندههای تاکسی برای جذب مسافر داد میزنند و تا زمانی که تاکسی پنج سرنشین و ماشین شخصی تکسرنشین در خیابانها عبور و مرور میکند وضعیت اقتصادی به همین شکل نابسامان خواهد ماند.
فروپاشی نظام روانی یک جامعه تأثیر مستقیمی بر شرایط اقتصادی دارد. اینکه درک کنیم الگوهای فعلی برای تحلیل شرایط بازار و روندهای اقتصادی کارایی کافی را ندارند، اولین قدم را برای ایجاد یک نگرش متفاوت و جستوجوگر که به حل مشکلات میانجامد، برداشتهایم. برای درک بهتر اتفاقاتی که در حال وقوع است به الگوی جدیدی نیاز داریم. الگوی رایج کنونی که معتقد است بازارهای مالی به تعادل گرایش دارند، اشتباه گمراهکنندهای است؛ بخش اعظم مشکلات کنونی ما به این حقیقت مربوط میشود که نظام مالی بینالمللی بر مبنای این الگو شکل گرفته است.
الگوی جدید از دو جنبه مهم با الگوی قبلی متفاوت است، اول اینکه بازارهای مالی هیچگاه واقعیت نهفته را به طور دقیق نشان نمیدهند؛ آنها همواره این واقعیت را به نحوی تحریف میکنند و این تحریفها خود را در قیمتهای بازار نشان میدهند و دوم اینکه این تحریفها گاهی بر اصول اساسی که انتظار میرود قیمتهای بازار نشانگر آنها باشند، تأثیرگذار میشوند. این چارچوب مفهومی به بازارهای مالی محدود نمیشود. در این چارچوب به رابطه میان تفکر و واقعیت میپردازد و مدعی است که برداشتهای غلط و تفسیرهای اشتباه نقش مهمی در شکلگیری جریان تاریخ بازی میکنند. افراد شرکتکننده در بازار، یعنی همانهایی که خانوادهها را شکل میدهند، نمیتوانند تصمیمات خود را تنها بر مبانی دانش اتخاذ کنند و برداشتهای سوگیرانه آنها نهتنها قیمتهای بازار را تحتتأثیر قرار میدهد، بلکه بر اصول اساسی که انتظار میرود این قیمتها نشانگر آنها باشند، اثرگذار است. طرز تفکر افراد شرکتکننده در بازار کارکردی دوجانبه دارد. آنها از یکسو به دنبال درک موقعیت خود هستند که میتوان آن را کارکرد شناختی نامید و از سوی دیگر به دنبال تغییر این موقعیت هستند که کارکرد فریبکارانه نامیده میشود. این دو کارکرد در جهت مخالف یکدیگر عمل میکنند و تحت شرایط بهخصوصی میتوانند با یکدیگر تداخل پیدا کنند که این تداخل اصطلاحاً انعکاسپذیری نام دارد.
برخلاف نظریه سنتی اقتصاد که فرض را بر دانش کامل میگذارد، نه افراد حاضر در بازار و نه مسئولان و مقامات پولی و مالی نمیتوانند تصمیمات خود را تنها بر مبنای دانش اتخاذ کنند. قضاوتها و تصورات اشتباه آنها بر قیمتهای بازار تأثیر میگذارند و مهمتر از آن اینکه، قیمتهای بازار اصولی اساسی یا بنیادی را که انتظار میرود در قالب همین قیمتها بروز پیدا کنند به سادگی تحت تأثیر قرار میدهد. طبق این قاعده انسانها نهتنها عقلایی رفتار نمیکنند، بلکه بیشتر اوقات با تصمیات نابخردانه خود بر روند شکلگیری بازار تأثیرگذار هستند و اگر این تصمیمات نابخردانه را در اجتماع افرادی که از اختلالات روانی رنج میبرند ضرب کنیم، پیچیدگی عوامل تأثیرگذار بر رونق و رکود اقتصادی را میتوانیم بیشتر لمس کنیم.
وقتی بازار از تعادل روانی خارج شود سمتوسویی متفاوت نسبت به نمودار عرضه و تقاضا پیش خواهد گرفت، همانطور که الگوی کنونی نشان میدهد. قیمتهای بازار به طور تصادفی از تعادل نظری موجود منحرف نمیشوند. دیدگاه اعضا (شرکتکنندگان) و ناظران بازار هرگز با جریان واقعی امور مطابقت ندارند؛ به زبان دیگر، بازارها هرگز به آن سطح از تعادلی که در نظریه اقتصاد موردنظر است، نخواهند رسید. رابطه انعکاس دوطرفهای میان تصور و واقعیت وجود دارد که میتواند موجب استحکام بخشی ابتدایی و در نهایت موجب به بار آمدن نتیجه معکوس از فرآیندهای رونق_ رکود مشکلساز یا حبابها شود. حبابها یگانهساختارهایی نیستند که انعکاسپذیری خود را در قالب آنها در بازارهای مالی بروز میدهد، بلکه آنها تنها نمود بسیار بارزی از این نظریه در بازار هستند و میتوانند پیامدهای فاجعهآمیزی را در بر داشته باشند. حبابها غالباً علت بحرانهای مالی هستند و نقش مهمی در ایجاد تحول در نظام نظارتی ایفا میکنند. تمام حبابها دارای روندی هستند که در واقعیت قابل مشاهدهاند؛ همچنین همیشه در مورد این روند سوءتعبیری وجود دارد. این دو عامل به طور انعکاسی دوسویه بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند. بهعنوان مثال، در بازار مسکن، حبابهایی وجود داشته است، اما روند بحران کنونی صرفاً نمایانگر پیش روی این بازار به سمت پاشیده شدن حباب مسکن نیست. بحران پیش رو بزرگتر از همه بحرانهای مالی است که در تمام طول زندگیمان تجربه کردهایم. این بحران بخشی از چیزی است که میتوان آن را ابرحباب نامید. فرایند انعکاس بلند مدتی که در طی سالیان گذشته شکل گرفته است. این فرآیند شامل یک روند غالب گسترش اعتبار و سوءتعبیر رایج و بنیادگرایی بازار میشود، اما بحران از چه زمانی آغاز شد، از زمانی که اضطراب فراگیر در بازار گسترش یافت و حتی قبلتر از آن؛ یعنی زمانی که مهمترین عضو تشکیلدهنده بازار (شرکتکنندگان و ناظران) دچار شدیدترین اختلالات روانی فراگیر شدند. میان واقعیت بازار و درک ما از واقعیت بازار فاصلهای وجود دارد که بحرانهای مالی در آن شکل میگیرند. اینکه ما نه براساس واقعیت، بلکه براساس درک سطحیمان از واقعیت موجود دست به تصمیمگیری میزنیم، مهمترین علت نبود ثبات نظامهای پولی مالی است. شاید بهتر باشد قبل از اصلاح نظام مالی و جلوگیری و حل بحرانهای ناشی از آن، ابتدا نظام روانی مصرفکنندگان را درک کنیم و بعد به سرعت آرامسازی و درمان بیماریهای روحی تأثیرگذاران بازار را شروع کنیم. ما با شرایط پیچیدهای روبهرو هستیم و در شرایط پیچیده، اولین اقدام ایجاد نظم و آرامش است. این را هر کودک دو سالهای به خوبی میداند.