جوان آنلاین: عباس سلیمینمین، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در گفتوگو با روزنامه فرهیختگان با اشاره به سیره عملی حضرت امام و رهبر انقلاب در مواجهه با مخالفان گفت: «برخلاف آنچه دشمنان سعی میکنند القا کنند، تعامل رهبران انقلاب با مخالفان و کسانی که در تعارض با نظام قرار گرفتند، بسیار بسیار انسانی و تلاش برای بازگرداندن آنها به مسیر صلاح و رستگاری بوده است.»
شیخعلی تهرانی چگونه بازگشت
وی افزود: «بهعنوان مثال، میتوان به آقای شیخعلی تهرانی اشاره کرد که با امام (ره) در تعارض قرار گرفت، چراکه تصور میکرد خود برای اینکه امامجمعه تهران تعیین شود، صالحتر است و به همین خاطر با امام و رهبری کنونی زاویه پیدا کرد.»
این پژوهشگر تاریخ ادامه داد: «منافقین تلاش کردند از این زاویه استفاده مبسوطی ببرند و متاسفانه موفق به این کار هم شدند؛ در حالی که آقای شیخعلی تهرانی نسبت به مجاهدین خلق موضع بسیار تندی داشت و خیلی بیش از سایر روحانیون علیه آنها موضعگیری علنی کرده بود تا جایی که حتی در تظاهرات وقتی پرچم اینها سر دست گرفته میشد، آقای شیخعلی تهرانی لباس روحانیت خود را کنار میگذاشت و این پرچمهایی را که در سال ۵۷-۵۶ با فرصتطلبی به میان تظاهراتکنندگان آورده میشد، پایین میکشید.»
سلیمینمین خاطرنشان کرد: «شیخعلی تهرانی موضع بسیار تندی درباره مجاهدین خلق داشت، اما همین آدم وقتی منیت و خودخواهی و خودبزرگبینی در او بروز کرد، مجاهدین خلق بر گرده او سوار شدند و او را در مسیری قرار دادند که خود، پیشتر بهشدت نسبت به آن موضع داشت.»
وی در ادامه توضیح داد: «مجاهدین خلق او را به عراق بردند و او بعدها در خدمت صدام هم قرار گرفت. کمااینکه در رادیو بغداد حاضر میشد و علیه امام حرفهای سخیف میزد و توهین میکرد. مضاف بر آنکه مجاهدین نیز او را برای سخنرانی به اردوگاههای مختلف میبردند.»
این کارشناس مسائل تاریخی یادآور شد: «چنین فردی بعد از مدتی که دیگر نه صدام و نه منافقین با او کاری نداشتند و استفاده خود را از او کرده بودند، عملا از بین رفت و به انزوا درآمد و دچار بیماری روحی و روانی شد، از همین رو درخواست داد که به ایران برگردد.»
سلیمینمین تصریح کرد: «درخواست تهرانی در حالی مورد پذیرش قرار گرفت که شاید مجازات چنین فردی اعدام بود، اما چنین نشد و او حتی به زندان هم نیفتاد.»
وی یادآور شد: «شیخعلی تهرانی اکنون سالهاست در کمال گمنامی در ایران زندگی میکند و هیچکس هم از او یادی نمیکند، چراکه به واسطه پرونده بسیار تیره و تاریکی که دارد، از سوی هیچ جریان و گروهی نمیتواند مورد بهرهبرداری قرار بگیرد و به یک سوژه تبدیل شود و بعد از برگشت به ایران کاملا به او بیاعتنایی شد.»
به گفته سلیمینمین، با شیخعلی تهرانی برخوردی نشد، کمااینکه اگر چنین بود، عدهای او را برای خود پیراهن عثمان میکردند، اما خیلی هوشمندانه با او مدارا شد.
مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران گفت: «این موضوع نشان از نوع تعامل بزرگان ما با مخالفان است و اگر عناصر ردههای پایینتر در این قضیه برخلاف رویه آنها عمل میکردند، شیخعلی تهرانی میتوانست همانند آقای منتظری به یک سوژه تبدیل شود، اما از آنجا که در این قضیه برخلاف نوع برخورد بزرگوارانه رهبری عمل نشد، این آدم کاملا مطرود و منفور شد و ماحصلش این شده که جوانان امروز او را نمیشناسند، این در حالی است که او یکی از عناصر موثر در انقلاب اسلامی بود و بهعنوان یک نویسنده و یک مفسر مبارز جایگاه مهمی در مبارزات انقلابیون داشت.»
وی اضافه کرد: «این نوع تعامل بسیار محل توجه است و نشان میدهد اگر در ارتباط با کسانی که در مسیر سقوط قرار گرفتند برخوردی براساس معیارهای اسلامی صورت پذیرد، این برخورد تا چه حد میتواند در حل آن موضوع به ما کمک کند.»
سلیمینمین افزود: «برخلاف مصداق شیخعلی تهرانی، بودند مواردی دیگر که آدمهای کمتحمل و کمظرفیت وارد شدند و مساله را دشوار کردند، اما این موضوع اصلا دشوار نشد.»
بردباری در مقابل اقدام به کودتا
این پژوهشگر تاریخ با ذکر نمونهای دیگر گفت: «امام در مورد آقای محمدکاظم شریعتمداری میدانستند او با ساواک و رژیم پهلوی ارتباط دارد و اقداماتی در جهت مقابله با انقلاب اسلامی انجام میدهد، اما با صبر و بردباری قابلتوجهی با این آدم برخورد میکنند.»
وی افزود: «آنطور که در تاریخ دیده میشد، آقای شریعتمداری گاهی مواقع میخواست فتنههایی به وجود بیاورد، اما بلافاصله امام شخصا به خانه ایشان میروند و به ماجرا فیصله میدهند.»
سلیمینمین با درسآموز خواندن نوع تعامل امام با شریعتمداری گفت: «این رویه ادامه داشت تا اینکه ماهیت این فرد روشن شد. در این میان، اما وقتی ماهیت این فرد روشن میشود، متاسفانه برخی کارهایی میکنند که این مساله تبدیل به پیراهن عثمان میشود و فضایی شکل میگیرد که عدهای بگویند چرا با کسی که قبلا در جایگاه مرجعیت بوده، چنین برخوردهایی صورت گرفته؟ همین فضاسازی و توصیف شرایط این فرد به «مظلومیت» باعث شد مشارکت و همراهی آقای شریعتمداری با کودتایی که او از قبل درمورد آن اطلاع داشت و میدانست قطعا اگر صورت گیرد، تعداد چشمگیری از مردم شهید خواهند شد، تحتالشعاع قرار بگیرد. شریعتمداری در آن جنایت همراهی کرد، ولی خوشبختانه کودتا کشف و خنثی شد.»
وی رفتار امام خمینی (ره) با آیتالله شریعتمداری و همراهی وی با دو کودتا علیه کشور را بردبارانه توصیف کرد و توضیح داد: «اقدامات شریعتمداری و مشارکت وی در کودتا نهایتا باعث شد شورای امنیت ملی تصمیم به حصر وی بگیرد. در این موضوع هم نوع تعامل رهبری بسیار درسآموز است، ولی برخی کمتحملیها مسیر کار را مشکل کرد.»
عباس سلیمینمین مورد بعدی را نوع تعامل امام خمینی (ره) و آیتالله خامنهای با حسینعلی منتظری در نظر گرفت و ابراز داشت اگر برخی کمتحملیها درخصوص آیتالله منتظری صورت نمیگرفت، با تدبیر امام و رهبری ماجرا مدل دیگری به پایان میرسید.
پیام تسلیت رهبری درس آموز است
مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران با بیان اینکه آقای منتظری فردی باسابقه، مومن و سادهزیست بود، تاکید کرد: «علاوهبر ویژگیهای فردی، آقای منتظری نسبت به منافقین موضع محکمی داشت، اما همین شخصیت در جایی قرار گرفت که منافقین احساس کردند میتوانند ایشان را در برابر امام قرار دهند، لذا گرد او حلقه زدند، از ضعفهای او استفاده کردند و به تدریج مسائل خود را از طریق ایشان پی گرفتند. در این زمینه هم وقتی مطالعه میکنیم، میبینیم امام چند سال رفتارهای آقای منتظری را تحمل میکنند. چند سال از روی خیرخواهی به صورت محرمانه به ایشان نامه مینویسند و به صورت محرمانه برای ایشان پیک خصوصی میفرستند. ملاقاتهای بسیار زیادی دارند و تلاش میکنند ایشان را از این مسیر خارج کرده و قانع کنند که در مورد افراد حاضر در بیت خود تجدیدنظر کرده و آنها را اصلاح کنند، ولی متاسفانه آقای منتظری به این خیرخواهیها توجه نمیکند.»
وی در ماجرای آقای منتظری نوع تعامل امام و رهبر کنونی را واقعا بسیار افتخارآمیز دانست و گفت: «بعد از سخنرانی آقای منتظری در ۱۳ رجب برخی کارهایی کردند که صحیح نبود؛ به منزل ایشان رفتند و شعار دادند، سنگ زدند و... همینها هم بهانه شد که عدهای بگویند به بیت یک مرجع تقلید سنگ زدند و شیشه شکستند. البته این درست است که اظهارات و کارهای ایشان خشم نیروهای دلسوز انقلاب را برمیانگیخت، ولی باید تحمل میکردند، چراکه در این مسائل پیچیده نیروها و جریانهایی تلاش دارند اصل قضیه را از بین ببرند و اصل موضوع را به حاشیه برانند و یک مساله فرعی را به مساله اصلی تبدیل کنند.»
سلیمینمین افزود: «اینکه واکنش دو نیروی دلسوز از حد اعتدال خارج میشود، مساله فرعی است و اصل این است که آقای منتظری در خدمت منافقینی قرار گرفته که پسر او و دیگر جوانان این کشور را به شهادت رساندند، اما خب میبینیم که این منافقین میتوانند از این مساله استفاده کنند. باید گفت: در این ماجرا موضوع اصلی که در انحصار قرار گرفتن بیت آقای منتظری توسط منافقین است، به حاشیه رفته و کمتر دیده شد و تشخیص آن برای بخشی از جامعه سخت شد و یک مظلومنمایی کاذب که موضوع کاملا فرعی است، تبدیل به اصل ماجرا شد. البته تعامل رهبری در این امر حتی بعد از فوت آقای منتظری مثالزدنی است؛ رهبر انقلاب پیام ارزشمندی میدهند که تکتک کلمات آن برای ما درسآموز بود؛ رویهای که هم در امام وجود داشت و هم در مقام معظم رهبری. هر دوی این افراد با کسانی که بهصورت آشکار در جبهه دشمن قرار میگیرند و دشمن بر ضعفهای آنها سوار میشود و آنها را در مقابل انقلاب قرار میدهد، تعامل قابلتوجهی دارند.»
این پژوهشگر تاریخ معاصر آخرین نمونه در سخنان خود را به وقایع سال ۸۸ مربوط دانست و گفت: «نمونههای آخر بردباری در مورد کسانی است که در فتنه ۸۸ در خدمت آمریکا و اسرائیل قرار گرفتند؛ یعنی به صورت غیرمستقیم زمینهای را برای آنها ایجاد کردند تا بتوانند به کشور و مصالح کشور لطمه بزنند که در مورد این افراد هم رهبری تدبیر کردند و دیدیم که این تدابیر چقدر با آنچه دشمن میخواست القا کند، تفاوت داشت. دیدیم در وقایع پس از انتخابات سال ۸۸ نهتنها بهتانی در این زمینه زده نشد، بلکه حتی مجازات معمولی آنها هم صورت نمیگیرد و تحمل میشود تا این مسائل بتواند فتنهای را که امر تشکیک را برای جامعه مشکل میکند، کمی ساده کند تا مردم شناخت دقیقی نسبت به مسائل جاری پیدا کنند.»