کد خبر: 942891
تاریخ انتشار: ۳۰ دی ۱۳۹۷ - ۲۳:۱۸
یادداشتی روانشناسانه بر فیلم «اتاق تاریک»
«اتاق تاریک» فیلمی است درباره اضطرابی مردانه؛ چیزی که فروید آن را «اضطراب اختگی» نام نهاد. وضعیت مشکوک به تعدی در سکانس شروع فیلم بهانه‌ای می‌شود برای سفر به درون و عمق زندگی دو مرد حاضر در فیلم: فرهاد به عنوان پدر (با بازی ساعد سهیلی) و امیر به عنوان پسر (با بازی علیرضا میرسالاری). ظاهراً قرار است با فرهاد همراه شویم تا طی سفری کارآگاه‌گونه، مسئله‌ای که در شروع فیلم برای پسرش رخ داده را کشف نماییم، اما این سفر در واقع بهانه‌ای است برای بهتر شناختن خود فرهاد.
محمدرضا بحرانی
اتاق تاریک جایی است که ما ترس‌های خود را در آن انبار می‌کنیم. چیز‌های مشمئزکننده، هراسناک و وحشت‌آور زندگی‌مان را؛ واقعیاتی که از فرط ناخوشایندی، تمایل نداریم به خاطرشان آوریم یا دوباره با آن‌ها مواجه شویم، اما و در عین حال نکته پارادوکسیکال ماجرا این است که محتویات اتاق تاریک در عین هراس‌آور بودن برای ما مسحورکننده و جذاب هستند.
فرهاد کسی است که در کودکی قربانی تجاوز جنسی بوده است. او تلاش کرده این واقعه ناخوشایند را به اتاق تاریک وجودش براند، اما سویه‌ای از این واقعه، با صورتی تغییر شکل یافته، در زیست روزمره او حضور یافته است و این همان پارادوکس مذکور است؛ عنصر سگ.
او در دنیای مجازی مخاطب یک بازی است که شخصیتی به نام هانت (به معنی سگ) دارد. در بیابان‌های اطراف خانه‌اش به سگی زخمی برمی‌خورد و آن را برای معالجه به خانه می‌برد. یک بار که می‌خواهد ماشینش را سوار شود، سگی با اندامی کشیده جلوی ماشین نشسته و سد راه او شده است. از میان همسایگانش متوجه دختری می‌شود که همواره با خود یک سگ حمل می‌کند. می‌توان در یک نگره «ایوان پاولوفی» عنصر سگ را مابه‌ازای تجاوز به فرهاد در کودکی قلمداد کرد. احتمالاً در صحنه تجاوز به او یک سگ در گوشه و اطراف حضور داشته است و فرهاد به مرور زمان به دلیل عدم ابراز این مسئله، آهسته آهسته واقعه تجاوز (سویه هراس‌آور) را به اتاق تاریک وجودش رانده و خواسته و ناخواسته، بُعدی از این ماجرا تحت لوای عنصری به نام سگ (سویه جذاب) به زیست روزمره او راه یافته است و این یعنی سگ، برای فرهاد به یک سمبل فردی بدل گشته است.
در سکانسی از فیلم، وقتی فرهاد می‌خواهد به پسرش جمله‌ای کردی (که زبان مادری اوست) بیاموزد، می‌گوید: بگو، بابا دوستت دارم. این مسئله به این دلیل است که او در کودکی محبتش به والد را با این جمله ابراز می‌کرده است، به پدرش، چراکه فرهاد مادرش را در کودکی از دست داده و پدرش او را بزرگ کرده است. مادر در مجاورتش حضور نداشته تا او راز تجاوز را با مادر در میان بگذارد و این شاید مهم‌ترین دلیل بر رانده شدن تجاوز به اتاق تاریک روان فرهاد باشد. همه این‌ها باعث شده وقتی فرهاد به بلوغ برسد، جذب زنی شود که چند سال از او بزرگ‌تر است. این اتفاق ناخواسته رخ داده، بدون اینکه فرهاد آگاهانه آن را کنترل کند. اختلاف سنی هاله (با بازی ساره بیات) و فرهاد برای فرهاد بسیار جذاب است. این اختلاف سنی موجب می‌شود تا هاله برای فرهاد نقش همسر/ مادر داشته باشد. هرچند در نقش مادری هاله برای فرهاد، طی فیلم تأکید زیادی نشده است تا سکانس پایانی. در سکانس پایانی، با اعتراف فرهاد، هاله به تمامی در جایگاه همسر / مادر قرار می‌گیرد. پس از سکانس پر زد و خورد شام که هاله با جسارت تمام و بدون خویشتنداری اقدام به پرده‌برداری از واقعه مشکوک به تعدی می‌کند، فرهاد انگیزه می‌یابد تا نقش مادری هاله را به تمامی به او واگذار کند. حال که هاله توانسته در نقش یک مادر مدافع و ایثارگر، از حریم جنسی امیر دفاع کند، چرا این کار را برای فرهاد انجام ندهد؟ این موقعیت فرهاد را برای اعتراف پایانی مهیا می‌کند. او اعتراف می‌کند و عقده بیست‌و‌چند‌ساله گشوده می‌شود. در فصل مونتاژی پایانی، دوربین سری به اتاق تاریک می‌زند؛ اتاقی که در آن نوری تابیده و حالا دیگر آنقدر‌ها تاریک نیست. ما به ازای این تصویر، فرهاد را می‌بینیم که در مقابل سگی که اندامی کشیده دارد روی بالکن ایستاده است. او در پیشگاه همسر / مادر اعتراف کرده و این بدان معناست که حالا دیگر شهامت مواجه‌شدن با محتویات اتاق تاریک را به دست آورده است.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار