سرویس سبک زندگی جوان آنلاین- حسین گلمحمدی: همه ما در زندگی روزمره خود به افرادی برمیخوریم که همیشه فاز منفی دارند و مدام در حال گله و شکایت از زمین و آسمان هستند. این افراد به هیچ چیز و هیچ شرایطی راضی نمیشوند. همیشه جلوتر از هر اتفاقی نظر منفی خودشان را با صدای بلند به دیگران اعلام میکنند. اصلاً صبر و حوصله ندارند. همیشه نیمه خالی لیوان را میبینند و نیمه پر لیوان از نگاهشان دور میماند. معتقدند نیمه خالی مهمتر است. در واقع این افراد همیشه زندگی را با عینک بدبینی نگاه میکنند و هیچوقت هم حاضر نیستند کمی مثبتاندیش باشند. نداشتن اعتماد به نفس، عبوس بودن و محکوم کردن، بیاطمینانی و اضطراب، همه با هم مخلوطی از ترکیبات سمی است که در وجود انسان منفیباف وجود دارد. طبیعی است که با وجود این ترکیبات سمی در ذهن انسان منفیباف همیشه طعم زندگی تلخ و گزنده است. البته این دسته افراد هیچوقت فکر نمیکنند مشکل از خود آنهاست. تصور میکنند که روزگار با آنها بد است و هیچوقت نمیخواهد روی خوش خود را به آنها نشان دهد. نکته جالب در این افراد این است که آدمهای پرتوقعی هم هستند و توقع دارند همه اطرافیانشان یا کسانی که مسئول انجام کار آنها هستند، کارهای آنها را زودتر و بهتر از بقیه انجام دهند. اگر فقط کمی دیرتر کارشان را انجام دهید یا دیرتر جوابشان را بدهید چه هیاهویی به پا میکنند و حتماً موجی از نظرات منفی را به سمت شما روانه میکنند. این افراد نمونه زنده شخصیت منفیباف کارتون گالیور هستند که همیشه میگفت: «من میدونم که موفق نمیشیم.»
منفیبافها چوب لای چرخ روزگار میگذارند
در محل کارم یک نمونه بارز از شخصیت منفیباف را سراغ دارم. به قدری نگاهش به زندگی منفی است که همه اتفاقات زندگی بهصورت خیلی بدی برای او اتفاق میافتد. مرتب گرفتار دکتر و بیمارستان است. این منفیبافی تا جایی تأثیر خود را در زندگی این فرد گذاشته است که حتی وقتی قصد سفر میکند همه پروازها انجام میشود الا پرواز این آدم که حدود شش ساعت هم در فرودگاه معطل میماند. خسته و شاکی سفرش لغو میشود. همیشه هم میگوید من میدانم یک اتفاق خوب برای من نمیافتد! یک روز که مرتب در حال شکایت از زمین و زمان بود و همینطور موج منفی از خودش به اطراف پخش میکرد به او گفتم: «تا حالا شده زندگی را از دریچه مثبتش نگاه کنی؟ تا حالا شده برای یک بار پیشداوری نکنی و قبل از انجام کاری موج منفی به آن ندهی؟ وقتی نگاه شما به زندگی و اتفاقات در جریان آن اینقدر منفی است همه اتفاقات بد هم برای شما میافتد. هیچ کدام از کارهایی که انجام میدهید در مسیر درستش انجام نمیشود و همیشه در زندگی و کارهایتان گره کور میافتد. برای یک بار هم که شده در مورد چیزی نظر ندهید نه مثبت، نه منفی. اگر قرار شد کاری را انجام دهید بدون هیچ نظری فقط انجامش دهید و به نتیجه آن، چه مثبت و چه منفی هیچ کاری نداشته باشید. بگذارید هستی کار خودش را انجام دهد. شما با نگاه منفی و تکرار نظرات منفی خود به تمام اتفاقات زندگی، فرکانسهای منفی میدهید و هستی هم طبق خواسته شما عمل میکند. شما پیشاپیش نتیجهای را که معلوم نیست، منفی و رد شده بیان میکنید. گویا میخواهید به همه ثابت کنید حق با شماست و به همه بگویید «دیدید گفتم نمیشه!» با این نگاه منفی و سیاه و این عملکرد توقع دارید که چرخ روزگار برای شما زیبا بچرخد؟ با چنین نگاهی شما هم به خودتان و هم به خانواده خود آسیب میزنید. عینک بدبینی را از چشمانتان بردارید و دنیا را همان جور که هست ببینید. کاری به کار روزگار نداشته باشید. بگذارید جهان هستی کار خودش را انجام دهد. شما با منفیبافی خود چوب لای چرخ روزگار میگذارید. خب طبیعی است که هیچوقت اتفاقات آنطور که شما دوست دارید برایتان رقم نمیخورد».
چگونه منفیبافی نکنیم؟
روانشناسان معتقدند تفکر بیش از حد میتواند باعث بروز اشکالات اساسی در اعمال انسان شود، به ویژه برای خانمهایی که در استرس و ناامیدی بهسر میبرند، به اضطراب و افسردگیشان منجر خواهد شد. همه ما با تمام مثبتاندیشی گاهی در زندگی تفکرات منفی به سراغمان میآید که میتواند نتیجه رفتار یا اعمالی باشد که در گذشته ما آن را انجام دادهایم و امروز تأثیر خود را در زندگی ما گذاشته است، ولی برای اینکه به این تفکرات میدانی برای جولان دادن ندهیم بهتر است روی افکار و اعمال خود تمریناتی را داشته باشیم.
اگر بیش از اندازه به تجزیه و تحلیل تجارب معمولی و تعاملاتمان میپردازیم در حالی که بسیاری از مشغولیات ذهنی ما، حتی وجود خارجی هم ندارند و در بسیاری از مواقع به محض این که اتفاق بدی رخ میدهد، ما آن را با اتفاقات بد گذشته پیوند میدهیم و شروع به احساس ناراحتی و غم میکنیم و شاید همین حالا در مورد بسیاری از مشکلات که احتمال میدهیم به نتایج منفی برسد، به خود سخت بگیریم و مضطرب باشیم، این یعنی ما انسانی هستیم با ذهنی شلوغ. این فکر کردن بیش از حد پیرامون مسائل زندگی ما را بیمار میکند. برای فرار از فکر کردن بسیار، اول باید بپذیریم که مشکل داریم. اگر مشکل را بپذیریم درمان آن هم سادهتر است. پس خود را به بیراهه نزنیم.
زمانی که پذیرفتیم بیش از حد فکر میکنیم، بهتر است خود را ببخشیم. زیرا مغز انسان تمایل طبیعی به تفکر بیش از حد دارد. دکتر روانشناس «سوزان نولن-هوکسما» در این زمینه میگوید: «مغز ما برای تفکر بیش از حد برنامهریزی شده است، زیرا افکار و خاطرات ما به طور ذاتی به یکدیگر مرتبط هستند؛ بنابراین هنگامی که انسان در اثر یک رخداد دچار استرس میشود، سیل افکار منفی که هیچ ربطی به موضوع اصلی ندارد به ذهن او سرازیر میشود. برای نمونه، عملکرد ضعیف شغلی شما باعث میشود به یاد خالهتان که سال گذشته فوت کرده است، بیفتید!»
زمانی که افکار منفی بر اثر بروز اتفاقی به مغز ما هجوم میآورد بهتر است نفسهای عمیق بکشیم. تنفس به ما آرامش میبخشد و ما را به زمان حال و طبیعت پیرامونمان مرتبط میسازد. کمتر صحبت کنیم. هر چه بیشتر پیرامون اتفاقی که باعث ایجاد استرس و منفیبافی در ما میشود، حرف بزنیم بیشتر خود را در گرداب نشخوار فکری فرومیبریم. پس بهتر است سکوت کنیم. یکی دیگر از راههای فرار از منفیبافی این است که سرگرمی برای خود ایجاد کنیم. پیادهروی میتواند ما را از فضای منفی دور کند. در زمان حال زندگی کنیم. از لحظههای خود لذت ببریم. برای اینکه بتوانیم تمرکز خود را به زمانی که در آن قرار داریم جمع کنیم باید مراقبه فکری داشته باشیم. اجازه ندهیم ذهن ما به گذشته و اتفاقات منفی برود. به نوعی به آنچه اکنون در جریان است توجه کنیم.