سرويس سياسي جوان آنلاين: دور کردن سایه جنگ از کشور همواره مهمترین شعار رئیس جمهور کشورمان در دفاع از توافق هستهای یا همان برجام معروف با گروه ۱+۵ بوده بطوری که وی حتی این توافق نامه را تنها عامل خروج کشورمان از ذیل فصل هفت منشور سازمان ملل و پایان یافتن تهدید نظامی دشمنان علیه کشورمان معرفی میکرد.
اما جالب اینجاست که با گذشت نزدیک به یک سال از خروج آمریکا از برجام و تبدیل شدن ۱+۵ به گروه ۱+۴ بازهم شاهدیم که دکتر روحانی برجام را همچنان یک دستاورد بزرگ و مهمترین سپر امنیتی کشور در مواجهه با تهدید آفرینیهای خارجی معرفی میکند بطوری که با وجود بد عهدیهای طرفهای اروپایی و پیشنهادهای تحقیر آمیز آنها از جمله اجرای H-SPV بجای SPV باز هم دولت همچنان تمایل به حفظ برجام در مواجهه با آمریکا دارد!
البته با وجود تمام فشارهای اقتصادی و سیاسی علیه کشورمان همچنان شاهدیم که همراهان و حامیان اصلاحطلب و دگر اندیش دولت با طرح موضوع بازگشت سایه جنگ، کشور و ملت را ناچار به حفظ برجام و حرکت به سوی مذاکره با آمریکا معرفی میکنند آنهم در شرایطی که رهبر معظم انقلاب (حفظه الله) علاوه بر رد ادعای احتمال شروع جنگ، هر گونه مذاکره با دولت فعلی آمریکا را ممنوع اعلام کردهاند.
با این حال با توجه به اظهارات مایک پومپئو وزیر امور خارجه آمریکا در سفر به منطقه و اعلام برگزاری همایش ضد ایرانی ورشو پایتخت لهستان بار دیگر همزمان با شروع فضا سازیهای رسانههای خارجی در مورد افزایش احتمالی برخورد نظامی آمریکا با ایران برخی از شخصیتهای سیاسی تجدیدنظر طلب همسو با دولت و اصلاحطلبان در یادداشتها و تحلیلهای خود از بازگشت سایه جنگ بر سر کشور و لزوم تسریع در فرایند شروع مذاکره مجدد با آمریکا سخن میگویند آنهم در شرایطی که کاملا وقفند که طرف آمریکایی رسما شروع هرگونه مذاکره را مشروط به قبول بی، چون و چرای ۱۲ پیش شرط کرده است که قبول آنها عملا منجر به از دست رفتن عزت ملی، توان دفاعی و موشکی و دست کشیدن از آرمان حمایت از مستضعفین میشود!
طبیعتا در شرایطی که رسانههای پر تعداد جریان زاویه دار با اصول انقلاب بر طبل بازگشت سایه جنگ بر سر کشور میکوبند، بد نیست که نگاهی مجدد به استراتژی سایه جنگ (Shadow of War Strategy) دولت آمریکا داشته باشیم.
برای درک مفهوم استراتژی ابتدا بایستی به تحرکات آمریکایی صورت گرفته در طول هفتهها گذشته دقت کنیم که مهمترین آنها عبارتند از: سفر مخفیانه رئیس جمهور آمریکا به عراق، سفر دورهای مشاور امنیت ملی کاخ سفید و وزیر امور خارجه ایالات متحده به کشورهای حوزه غرب آسیا، افشاسازی تلاش جان بولتون برای طراحی نقشه حمله به ایران از سوی نشریات آمریکایی و اعزام یک ناوگروه نظامی به خلیج فارس که هر یک از آنها را میتوان به عنوان یک قطعه از پازل طرح جدید آمریکا علیه کشورمان تعریف کرد، اما بدون شک در بین همه این تحرکات اعلام برگزاری نشست ورشو از اهمیت و جلوه بیشتری برخوردار است!
برای درک اهمیت نشست لهستان کافی است که به این نکته توجه داشته باشیم که در طول تاریخ معاصر و خاصه دوران پسا جنگ جهانی دوم که منجر به تبدیل شدن آمریکا به قدرت سیاسی و نظامی غالب در جهان شد، جنگ افروزان کاخ سفید همواره در راستای تامین منافع استکباری خود یک استراتژی ثابت دو مرحلهای را بکار گرفتهاند و مرحله اول آن تحمیل فشار روانی و ایجاد سایه جنگ و مرحله دوم اعمال قدرت سخت و برخورد نظامی است.
با این حال امروز تمام مطالعات انجام شده توسط اندیشکدههای آمریکایی از جمله گزارش جدید اندیشکده هریتیج با عنوان گزارش “شاخص قوای ارتش در سال ۲۰۱۹” حکایت از این واقعیت دارد که افزایش بی سابقه بدهیهای خارجی و همچنین کسری بودجه بالای دولت آمریکا موجب شده است تا به شکل محسوسی از توان و ظرفیت این کشور برای شروع ماجراجوییهای فرا مرزی کاسته شود لذا دولت آمریکا به مانند دهههای گذشته و حتی سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰۳ قادر به اجرای سیاست دو مرحلهای جنگ روانی و اقدام نظامی نیست لذا دولت دونالد ترامپ با درک این واقعیت و در راستای تداوم مواجهه با انقلاب اسلامی ترجیح داده تا با تمرکز بر بخش اول و تجمیع ظرفیتهای خود بر افزایش تهدید روانی نمایش بازگشت سایه جنگ بر سر کشور ما را اجرا کند که در این مسیر برگزاری نشست ورشو با شعار ائتلاف سازی علیه ایران و فضا سازیهای جریان تجددنظر طلب داخلی میتواند نقش زیادی در پیشبرد این سیاست آمریکایی-صهیونیستی کاخ سفید ایفا کند.
با توجه به آنچه مختصرا بیان شد به نظر میرسد که یکی از بهترین راهکارهای در دسترس برای خنثی سازی پروژه القای بازگشت سایه جنگ، افزایش شوآفها و نمایشهای عمومی توانمندیهای دفاعی و فناورانه کشور در سطح افکار عمومی داخلی و خارجی است آنهم در بازههای دارای اهمیتی مانند برگزاری نشست ورشو و سالگرد خروج آمریکا از برجام!