سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: یک سال پس از چاپ اول کتاب
«زبان مادری در گفتمان علوم اجتماعی» هنوز کشمکشها بر سر این کتاب ادامه دارد و عدهای در تلاشند از برجسته شدن آن ممانعت به عمل آورند و به هر طریق از بسط آن جلوگیری کنند. این کتاب مجموعهای از مقالات و گفتارها پیرامون زبان مادری و نسبت آن با زبان رسمی است و تلاش دارد به مخاطب خود اهمیت موضوع را بفهماند و آن را به عنوان موضوعی آکادمیک در افق ذهن اساتید ایرانی جای دهد. به همین بهانه گفتوگویی با نویسنده کتاب، دکتر سیدجواد میری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ترتیب دادهایم تا ضمن برررسی اهمیت کتاب از چرایی برخوردهای سلبی با این کتاب پرسوجو کنیم. مشروح این مصاحبه در ادامه از نظر میگذرد:
جناب دکتر بهنظر میرسد اصلیترین دلیل برخوردهای نامناسب با شما به بهانه چاپ و برگزاری سمینار کتاب «زبان مادری در گفتمان علوم اجتماعی» عدم درک صحیح از مفهوم زبان باشد. اگر به زبان تنها به عنوان یک ابزار ارتباطی و نه به عنوان تشکیلدهندهی هویت و یا به قول فوکو حتی ایجاد کننده ساختار قدرت و دریچه شناخت و معرفت، طبیعیست که اهمیت زبان مادری را به عنوان اولین زبان بین کودک و مادر که ایجاد کنندهی دنیای کودک و هویت اوست، درک نکنند.
اگر اینطور نگاه کنید یعنی شما قائل به این هستید که مخالفان گفتمان زبان مادری درک و شعوری از مسئله دارند، اما من بعید میدانم. پژوهشگاه علوم انسانی از بزرگترین پژوهشگاههای کشور است، اما در همین جا برخی از اساتید درک صحیحی از این مسئله ندارند. در سوئد دپارتمانی وجود دارد که درباره زبان سوئدی کار میکند در همین دانشگاه زبانهای روسی و حتی زبان اقلیتهای کوچکی مثل سامیها، که سوئدیها آنها را وایکینگ و اسکاندیناوی محسوب نمیکنند نیز بحث میشود، اما چرا در دانشگاههای ایران نباید زبانهای اقوام به صورت علمی و مدون بحث شود؟ چه میشود اگر درباره زبان بلوچی، گرجی، ارمنی و سایر زبانهای موجود در سرتاسر کشور بحث شود؟ وقتی ما پژوهشگاه زبان شناسی در کشور داریم چرا زبانهای داخلی ما باید در دانشگاههای خارج از کشور بحث شود؟ الان اگر کسی میخواهد روی اساطیر گیلکی مطالعه کند باید برود دانشگاههای سوئدی و با اساتید سوئدی روی اینها کار کند و آنجا به زبان آنها کتاب بنویسد و ما منتظر بمانیم تا کتاب به فارسی ترجمه شود. این که دست خودمان است نمیخواهیم هواپیما بسازیم که بگوییم تکنولوژیش را نداریم، اینها شعور میخواهد! ما الان زبانهایی داریم که حتی در مجلس، نماینده دارند، مثلاً عاشوریها و یا زبان آرامیک یکی از زبانهای کلیدی برای فهم تمدن در پنج شش هزار سالهی اخیر هستند که سه دین مهم یهود (اولین)، مسیحیت و مسلمانان نیز از آنها متاثر میشوند، حتی استاد فلسفه فارابی، آرامی بوده است. این زبان در ایران است، چرا نباید در ایران تدریس شود و فقط باید در اروپا مطالعه شود؟
لذا من احساس میکنم ما هنوز به مرحلهای که فوکو بحث میکند نرسیدهایم و هنوز به مسئله زبان، قبیلهای نگاه میکنیم. اینجا اهمیت کتاب «زبان مادری در گفتمان علوم اجتماعی» مشخص میشود. من در این کتاب سعی کردهام نشان دهم که زبان در گفتمان علوم اجتماعی ایران مطرح نشده است. بله، بحثهای چامسکی و ویتکنشتاین ترجمه شدهاند، اما در افق ذهنی ایران و دانشگاههای ایرانی قرار نگرفته است. درباره بازی زمانی ویتکنشتاین و مباحث چامسکی، درباره دستور زبان جهان شمول صحبت میکنیم، اما وقتی میگوییم تاریخ تحول زبان ترکی یا هر زبان دیگری را بحث کنیم، یک عده سریع گارد میگیرند و میگویند این بحث امنیت ملی را به خطر میاندازد و تفرقهآفرین است! یعنی چی؟ هنر آکادمیسینها باید این باشد که بحثهای امنیتی را آکادمیک کنند نه اینکه برعکس مسائل آکادمیک را امنیتی کنند. هفته گذشته معاون وزیر علوم در این پژوهشگاه آزمایشگاهی را در دانشکده زبانشناسی برای اسناد و نسخ فارسی افتتاح کردند، این خیلی کار خوبی است؛ خب چرا همین را برای زبانهای ارمنی، کردی، گرجی و... انجام نمیدهند؟ اینها بخشی از میراث تمدنی ما هستند. خیلی از مسائل در تاریخ باستان ایران به زبان ارمنی یا گرجی است، خیلی از حماسهها، اساطیر و داستانهای ایرانی به زبان ترکی و کردی است، اگر کسی رفت برای افتتاح موسسات پان ترک است؟ من به نظرم این برخوردهای سلبی از ذهنهایی میآید که آکادمیک نیستند.
خیلیها معتقدند شما بیش از آنکه دغدغه زبان مادری را داشته باشید، به دنبال تمایلات پان ترکیسم هستید. البته اگر همین کتاب محل بحث، مطالعه شود در بسیاری از مقالات اساتید به صراحت آوردهاند که اتفاقاً اگر به زبانهای مادری توجه نشود و آنها را نادیده بگیریم اقوام به سمت تعارض میروند.
اصلاً چرا وقتی میگوییم زبان مادری فکر میکنند میخواهیم از ترکی حرف بزنیم؟ زبان فارسی هم یک زبان مادری است. یکی که در اصفهان متولد شده زبان مادریش به زبان معیار فارسی که در ایران وجود دارد نزدیکتر است لذا میتوان فارسی را نیز به عنوان یک زبان مادری بحث کرد. زبان مادری اصلاً ربطی به تفرقه و... ندارد. زبان مادری یک مقوله شناختی و معرفتی است و باید درباره آن در حوزههای مختلف آموزش و پرورش و آموزش عالی بحث کرد. حتی من، چون درگیر اوتیسم هستم و پسر دومم اوتیسم دارد متوجه هستم که مفهوم زبان مادری در حوزه شناختی نیز مقولهی خیلی مهم است و باید به این مسئله پرداخت که چرا فرآیند مفهوم سازی در قالب زبان برای برخیها شکل نمیگیرد. این مصادیق که گفتم و موضوعات مشابه اصلاً کاری به سیاست ندارند. ما که نگفتیم زبان مادری به مثابهی زبان رسمی. این را پیش از این توضیح دادهام که باید چهار مقوله را در گفتمان مسئله زبان تفکیک و بازشناسایی کرد. این چهار مقوله عبارتند از: زبان مادری، زبان ملی (پیشا مشروطه و پسامشروطه متفاوت است)، زبان رسمی و زبان مشترک (میانجی). ممکن است زبانی دربردارنده هر چهار مقوله فوق باشد، ولی زبانهای دیگری داریم که شاید زبان رسمی و میانجی نباشند منظور من هم فقط زبانهایی که اکنون در ایران هستند نیست بلکه ساحت بحث قاره فرهنگی ایران (از آسیای مرکزی تا اوراسیا و شبه قاره و حتی بالکان و چین) است. وقتی میگوییم زبان ملی بعضیها فکر میکنند فقط یک زبان داریم و بس. نه؛ این غلط است و همهی حرف من در این کتاب این است که زبانهایی همچون ترکی و کردی هم ملی هستند، زبان فارسی به مثابهی زبان رسمی است که بنا بر یک قرارداد مکاتبات رسمی و دولتی به این زبان نوشته میشود. اگر به اسم زبان فارسی دیگر زبانها را حذف کنیم، به دلایل مختلف امری خطرناک است. آنها که به من گفتند تو ضد منافع ملی هستی اتفاقاً خودشان و رویکردشان در مقابله با سایر زبانهای مادری، ضد منافع ملی است. اینها عملاً اقوامی را که جزئی از این ملت هستند و فرهنگشان فرهنگ ایرانی است، حذف میکنند. شما اگر به منابع دینی این اقوام رجوع کنید مثلاً در ادبيات عاشورا با کلی تولیدات ادبی خلاقانه مواجه میشوید که در پیشبرد دین واقعاً موثر بودهاند، با این نگاه آقایان که میگویند تنها زبان ملی، زبان فارسی است و در پی سرکوب سایر زبانهای مادری هستند باید این نوحهها و خلاقیتها در پردازش محتوای دینی را هم به جرم فارسی نبودن دور بریزیم، در حالی که همینها باعث شده عمق نفوذ تشیع افزایش یابد.
آنچه که فرمودید بیشتر ناظر به یک رویکرد سیاسی در تحلیل پیامدهای کم توجهی به زبان مادری بود، به نظرم اگر با رویکرد اجتماعی هم به مسئله نگاه کنیم عدم توجه به اهمیت زبان مادری موجب آسیبهای جدی به ویژه در مسئله هویت خواهد شد، حتی در یکی از مقالات کتاب با اشاره به گزارشی که سندش هم آمده به نقل از یکی از مدیران آموزش و پرورش بیان شده که یکی از اصلیترین دلایل افت تحصیلی دانشآموزان تعارضات بین زبان مادری و زبان معیار است!
در زمان پهلوی دوم زمینههای اجتماعی و سیاستگذاریای شکل میگیرد که جلال آلاحمد در کتاب در خدمت و خیانت روشنفکری بدان اشاره میکند. این سیاستها ضربههای شدیدی به فرهنگهای متنوع در داخل ایران میزد، پس از انقلاب هنگام نوشتن اصل ۱۵ قانون اساسی این مباحث مطرح میشوند که اسناد و صوتهای آن الآن موجود است. در آن جلسه میگویند باید زبانهای مادری به رسمیت شناخته شوند و به صورت آکادمیک بحث شوند. یعنی عملاً بگوییم هر نهاد مرتبطی من جمله آموزش و پرورش دقیقاً درباره این مسئله چه کارهایی باید انجام دهد. اگر میخواهیم علمی کار کنیم و کشور را رو به جلو حرکت دهیم، این راه و رسمش نیست. واقعاً نمیفهمم چرا در نهادهای مهمی مثل وزارت آموزش و پرورش درک مسائل ظریف اجتماعی وجود ندارد و به صورت دگماتیک به مسائل نگاه میکنند. اصلاً در همین پژوهشگاه، به جای اینکه به این کتاب، نه به خاطر اینکه کتاب من است میبینید که در این کتاب ۱۷ یا ۱۸ نفر از اساتید برجسته مقاله دارند، توجه کنند و به ما جایزه بدهتد که با دست خالی این کار را کردیم و نرفتیم میلیونی از شهرداری و ریاست جمهوری پول بگیریم، اول مسئله را امنیتی کردند و سمینار را حذف کردند و حتی رونمایی از کتاب را امنیتی جلوه دادند بعد هم گفتند میری پان ترک است! واقعاً نیروهای امنیتی و سیاسی خیلی فرهنگیتر برخورد میکنند تا این آقایان که مثلاً آکادمیک هستند. در همین پژوهشگاه شدیدترین برخوردها امنیتی از سوی اساتید پژوهشگاه انجام میشود من میگویم بابا این کشور نیروهای امنیتی دارد و کار خودشان را هم خوب میکنند، من و شما از بیت المال حقوق میگیریم که مسائل را علمی و آکادمیک بررسی کنیم به جای این کارها بیایید بنشینید و بحثها را آکادمیک کنید و مسائل را دقیق و به صورت بین الاذهانی بحث کنید. ببینید گاهی ممکن است شما بخواهید کاری را انجام دهید، من میگویم منطقش چیست؟ میگویی منطقش را در ذهن خودم دارم، اما در عالم علم نمیتوانی بگویی منطقش را در ذهن خودم دارم بلکه باید این را بیاوری در ساحتی مشترک و بین الاذهانیش کنی و در عرصه عمومی آن را صورتبندی کنی تا همه منطق آن را بفهمند و به نقد و بررسی آن بپردازند! وقتی بحثها بین الاذهانی نشوند در نتیجه پخته نمیشوند و این حاصلی ندارد جز اختلاف و جدایی. ما به عنوان پژوهشگر باید صورت بندی منطقی از مسائل داشته باشیم و با برچسب زدن مسائل را رفع و رجوع نکنیم! این همه به من برچسب زدند، گفتند جاسوس است، نفوذی است، غرب زده است و... خب یکبار ننشستند این کتاب را نقد کنند!
به نظر شما ریشه این نوع برخوردها چیست؟
متأسفانه نیروهایی در سالهای اخیر وارد برخی از ارگانها شدهاند که باوری به چارچوب کلان روایت اسلام به مثابه یک چتر سیاسی بزرگ ندارند و گرایشهای سیاسی پان ایرانیسم و فاشیسمی و ناسیونالیستی افراطی دارند که آقای فکوهی در مقاله خودشان در همین کتاب «زبان مادری در گفتمان علوم اجتماعی» به عنوان نوپانایرانیسم به آنها اشاره کردهاند. این نوپانایرانیسم ریشهاش به امثال داود منشیزاده میرسد که بنیانگزار حزب سومکا (سوسیالیسم و نازیسم) در ایران بود. این فرد آنقدر به نازیسم عقیده داشته که هنگام ورود متفقین به آلمان پایش گلوله میخورد و میآید ایران و بعد، چون تحویلش نمیگیرند، میرود سوئد و در سال ۶۸ آنجا فوت میکند. بقایای این تفکر امروز خودش را بازسازی کرده است و حتی در بسیاری از نشریات آگاهانه یا ناآگاهانه نمود پیدا کرده است، به عنوان مثال مجموعه نشریاتی که آقای قوچانی اداره میکند را ببینید. ایشان مشاور رئیس جمهور در حوزه رسانه نیز هست، واقعاً ایشان این نشریات را کرده بلندگوی نوعی از فاشیسم. کسی که خودش را روزی لیبرالیست و روزی چپ و روزی محافظه کار میخواند امروز منابع دولتی جمهوری اسلامی را که باید برای بسط اسلام سیاسی هزینه شود برای ترویج فاشیسم میگذارد!
اگر توجه کافی به مسئله زبان مادری نشود و آسیبهای آن نادیده گرفته شوند چه اتفاقی برای هویت ایرانی رخ خواهد داد؟
یک نفر میگفت اگر در جمعی یا جلسهای همه یک طور فکر کنند، معلوم است کسی فکر نمیکند. اگر تکثر و تنوع از بین برود و مثل مدرنیته به دنبال این باشیم که جامعه را یکسانسازی کتیم، حاصل یک دیکتاتوری همه چیز باید ذیل یک نظر باشد. به این هم توجه کنید که زبانها فقط یک الفبا نیستند، زبان ماوای یک جهان است و در خودش یک عالمیتی را قرار داده است. کسی نمیتواند تمامی زبانها و تنوعها را از بین ببرد. اگر زبان را از بین ببرند بشریت را از بین بردهاند. در ایران، چون مسئله زبان مادری تبدیل به یک مطالبه عمومی و ملی شده است و به عنوان یکی از حقوق شهروندی مردم مطالبه میشود، از بین رفتنی نیست. من در جایی اشاره کردهام که احتمالاً در انتخابات ۱۴۰۰ مطالبات اجتماعی پیرامون مسئله هویتی بروز و ظهور پیدا کند و لذا نباید با گذشت از این مسئله باعث سرخوردگی اقوام ایرانی شد. برخی میگویند حرفهای تو در بستر ایران شکل نمیگیرد، اما من میگویم ما یک مدل موفق بومی داریم که ۱۱۰ سال است دارد کار میکند و آن مدارس ارمنی زبان است و در این مدت نه ارمنیها دنبال جدایی رفتند و نه زبان فارسی را یاد نگرفتند. بسیاری که در این ۱۲۰ سال در حوزه ملیت و هویت کار کردهاند هیچ کدام نگاه شیعی و اسلامی نداشتند و دموکراتیک نداشتند و متأثر از کلان روایت نودریک بودند.
با توجه به حساسیت و اهمیت مسئله هویت که رهبر انقلاب نیز چند بار درباره آن تذکر دادهاند و از سویی حرکت جدی نظام برای تحقق گام دوم انقلاب به نظرم اگر کسی دلسوز ايران و نظام اسلامی باشد نمیتواند به مسئله زبان مادری بیتوجهی کند.
بله دقیقاً. اتفاقاً شخص آیت الله خامنهای چند بار نسبت به زبان مادری حساسیت نشان دادهاند. برای نمونه ایشان در دیدار با خانواده شهدا، به یکی از فرزندان شهدا که ترک بود گفتند چرا به بچهات ترکی یاد ندادی؟ چرا زبان مادریش را به او یاد ندادی؟ چون رهبر انقلاب درک دارند که این یک امتیاز است و امتداد فرهنگ را زیاد میکند. در قرآن کریم داریم که «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثَى وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا» دقت کنید گفته است «لتعارفوا» نه «لتعارضوا» یا «لتضربوا» میخواهد ما معرفت پیدا کنیم. برخوردهای امروز با زبان مادری به خاطر این است که ما نتوانستیم حتی این آیه قرآن را بفهمیم و درک کنیم که زبانهای مختلف آیات خداوند است و اگر نسبت به آنها شناخت پیدا کنیم، معرفت پیدا میکنیم.