امریکا و غرب که همواره یک ویترین شیک از شعارهای تمدنی، انسانی، حقوق بشر، دموکراسی، آزادی و انواع ژستهای نمایشی را در حداقل ۱۰ سال اخیر از خود نشان داده و بر مردم جهان فخر فروختهاند، در رویه اصلی شخصیت غربی، وحشیانهترین رفتار و چهره و سیاست را پنهان کرده و آمار و لیست قتل و کشتار و جنگافروزی و غارت ثروت دیگران و پایمال کردن حقوق ملتها و کشورها، تجاوز و سلطه و تحقیر همه ملتهای جهان را در کارنامه خود ثبت کردهاند. اوج این استراتژی پنهان و مبهمسازی، تئوریزه شدن پنهانکاریهای شرمآور در سیاست خارجی کسینجر دنبال شده و سایه این چهره باتجربه در سیاستهای استعماری جهانی امریکا تا هماکنون نیز ادامه یافته، بهطوری که گفته میشود کارتر و کسینجر از جمله افراد ویژهای هستند که به شکل مستمر و هفتگی و در نشستهای چند ساعته، به ترامپ مشاوره میدهند. ولی ترامپ در امریکا و سیاستهای داخلی و جهانی، نماد استراتژیهای پنهان و مبهم امریکایی نیست، بلکه نقاب از بسیاری از زشتیها و پلشتیهای سیاست امریکایی برداشته و نژادپرستی، برتریخواهی، احساس حق در سلطه بر جهان و ملتها، غارت و چپاول ملتها و همه زشتیهای اصیل در ماهیت نظام امریکایی و غربی که تناسبی با انسان و حقوق بشری ندارد، هم در مناسبات جهانی و هم در روابط اجتماعی و فرهنگی داخلی و خارجی و هم در تعامل با حکومتها خودنمایی میکند.
ترامپ و نظام حاکم بر امریکا، در چند سال گذشته دیگر شعار دموکراسی و آزادی و برابری بشری و سعادت انسانی نمیدهند. به راحتی از دیکتاتورها به شکل علنی حمایت میکنند، آشکارا و با صراحت از باجگیری سخن میگویند، جهان را ملک خود دانسته و اعلام میکنند، ملتها را به سادگی تحقیر و به کشورها اتهام میزنند، بهجای ارمغان تمدن امریکایی برای جهان، آشکارا از آمار کشتار مردم در نقاط مختلف جهان در گزارشهای رسمی سخن میگویند، مناسبات جهانی و امنیت منطقهای و جهانی را با کنار زدن همه پیمانها و قواعد جهانی و یکجانبهگرایی مطلق مورد تهدید قرار میدهند، سازمان ملل را سازمانی برای سیاستهای امریکایی و صهیونیستی دانسته و علناً درخواست میکنند، قوانین و مطالبات چپاولگرانه امریکایی را بر دیگران تحمیل میکنند و صدها نمونه دیگر که در پوشش شعارهای زیبا پنهان بوده را آشکار میکنند. آیا این رویکرد جهانی امریکا، امری شخصی و متعلق به ترامپ است یا برای پوستاندازی نظام جهانی بازمانده از جنگ جهانی دوم؟ آیا طرح مارشال اقتصادی امریکا برای اروپا، تبدیل به طرح مارشال همهجانبه و یکجانبه برای سلطه مطلق بر جهان شده است؟ آیا این بلندپروازی جنایتکارانه و شرمآور، شباهت با دوره پیش از فروپاشی اتحاد شوروی ندارد؟ آیا قدرتها و کشورها و ملتهای جهانی این آشکارسازی ماهیت نظام امریکایی و استراتژیهای جهانی آن را تحمل میکنند؟ آیا ترامپ و طراحان اصلی این تغییر پارادایم استراتژیک در امریکا قادر هستند این وقاحت و هنجارشکنی بینالمللی، قانونی، انسانی و... را برای خروج از بنبستهای خود بر دیگران تحمیل کنند؟
دلایل زیادی از درون امریکا، ظرفیتهای کشورها و ملتها و قدرتهای رقیب جهانی و آسیبپذیریهای امریکا و متحدان آن وجود دارد که این رؤیای نژادپرستانه و صهیونیستی و تهدیدکننده برای همه جهان را غیرممکن میسازد، چراکه این تغییر پارادایم استراتژیک که جهان را در تمامی ابعاد با خود درگیر میکند، قبل از اینکه برای امریکا منافع بلندمدت تولید نماید، چهرهای تجاوزگر، خودشیفته، دزد، منزوی و غیرقابل تحمل را از امریکا ثبت خواهد کرد که ترامپ بهترین نماد برای آن است و دلقک و بازیگری است تا آن را برای جهان عادی نماید.