کد خبر: 959184
تاریخ انتشار: ۳۱ خرداد ۱۳۹۸ - ۲۲:۰۵
چندوچون نیل به عدالت در گام دوم انقلاب در گفت‌وگو با مجتبی احمدی، پژوهشگر مسائل اجتماعی و دینی
انقلاب اسلامی ماحصل یک جنبش اجتماعی است و گام بعد بایستی این می‌بود که این جنبش اجتماعی در فرمت‌های اجتماعی تبدیل به جامعه عدالتخواه شود تا این جامعه عدالتخواه همه چیز را بسازد..
محمد صادق عبداللهی
سرویس سیاسی جوان آنلاین: «عدالت در صدر هدف‌های اولیه همه بعثت‌های الهی است و در جمهوری اسلامی نیز دارای همان شأن و جایگاه است. این، کلمه‌ای مقدّس در همه زمان‌ها و سرزمین‌هاست و به‌صورت کامل، جز در حکومت حضرت ولی‌عصر (ارواحنافداه) میسر نخواهد شد ولی به‌صورت نسبی، همه جا و همه وقت ممکن و فریضه‌ای بر عهده همه به ویژه حاکمان و قدرتمندان است.» ۶۰ کلمه‌ای را که از پیش چشمتان گذشت، می‌توان از محوری‌ترین بند‌های بیانیه گام دوم انقلاب دانست که منطق آن نه‌‎تن‌ها در این بیانیه بلکه در همه بیانات و پیام‌های سرنوشت‌ساز امامین انقلاب ظهور و بروز داشته است چراکه عدالت از اصلی‌ترین آرمان‌های انقلاب اسلامی بوده و همه شعار‌های انقلابی به نوعی برآمده از این آرمان والا می‌باشد. بر کسی پوشیده نیست که انقلاب اسلامی در ۴۰ ساله گذشته تلاش‌های بسیاری در راستای نیل بدین هدف داشته که نسبت به سنگلاخ‌های مسیر شاهکار محسوب می‌شود، اما همانگونه که مقام معظم رهبری فرموده‌اند: «عدالت مورد انتظار در جمهوری اسلامی که مایل است پیرو حکومت علوی شناخته شود، بسی برتر از اینهاست و چشم امید برای اجرای آن به شما جوان‌هاست.» بر این اساس نیل به عدالت نیازمند تلاش بیشتر است و بخشی از این تلاش معطوف به نقد و بررسی عملکرد ۴۰ سال گذشته و کندوکاو مسیر پیش‌رو باز می‌گردد، بدین جهت مصاحبه‌ای با مجتبی احمدی، پژوهشگر مسائل اجتماعی و دینی و فارغ‌التحصیل دانشگاه امام صادق (ع)، ترتیب داده‌ایم. او معتقد است گام دوم انقلاب تنها در صورتی محقق خواهد شد که جامعه‌ای عدالتخواه شکل گیرد. مشروح مصاحبه با وی درباره چندوچون جامعه عدالتخواه از نظر می‌گذرد.

جناب احمدی آن طور که پیش از انجام مصاحبه فرمودید شما معتقد به اولویت ساخت یک جامعه عدالتخواه برای تحقق گام دوم انقلاب هستید و معتقدید در گام اول ما از این اولویت غفلت کردیم و جنبش عدالتخواهانه دهه ۵۰ را به جامعه عدالتخواه بدل نساختیم. چرا و چگونه به این نتیجه رسیده‌اید و این جامعه عدالتخواهی که می‌فرمایید دقیقاً به چه معناست؟
جامعه عدالتخواه، یک سنت الهی است. به نظر من اینکه خداوند جهان انسانی را این همه متکثر آفریده و از نظر کمی قریب به ۸ میلیارد جمعیت را خلق کرده است دلیلی جز نیل به هدف والای عدالت نداشته است، چون ذات خداوند ذات عدالتخواهی است و خداوند خود را «قائماً بالقسط» معرفی می‌کند و می‌فرماید: «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلاَئِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قَائِماً بِالْقِسْطِ» از سوی دیگر اعتقاد ما بر این است که عالم عرصه تجلی صفات خداوند است لذا همانطور که خدا رزاق بوده و جهانی آفریده که رزاقیت در آن محقق شود، عدالت نیز که از صفات خداوند است باید در آیینه جهان انسانی تجلی یابد. خداوند خودش می‌فرماید: «لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَالمیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ» این آیه مطلق و درباره همه‌‎ انبیاست و رسالت همه انبیا را قیام به قسط می‌داند. وقتی می‌شود گفت: به یک جامعه مطلوب رسیده‌ایم که در آن مردم موفق شوند عدالت را برقرار کنند، در غیر این صورت خواست خداوند محقق نشده و زیبایی عدالت را که خداوند دنبالش بوده شکل نگرفته است. این هم که می‌گویم جامعه عدالتخواه منظورم محدوده مشخصی از ۸ میلیارد انسان نیست، جامعه عدالتخواه یک جامعه جهانی است. اصلاً نمی‌شود با نگاه الهیاتی به جهان نگاه کرد و گفت: منظور خدا فقط یک محدوده یا نژاد خاص بود. وقتی می‌گوید «لِیَقومَ النّاس» یعنی همه مردم یعنی حتی مردم امریکا و همه خلق الله. یکی از دلایلی که انقلاب اسلامی نمی‌تواند تنها یک مسئله ایرانی جلوه کند، همین است. اگر ما می‌گوییم در ادامه راه انبیا هستیم و انبیا هم رسولانی از ذات اقدس الهی هستند، این سنت الهی است که ما باید دغدغه جهان انسانی را داشته باشیم. مسئله خدا و مسئله انبیا، مدنیت مبتنی بر عدالت است، کما اینکه حضرت خاتم هم وقتی مردم مکه ایشان را یاری نکردند که مدنیت مبتنی بر عدالت را محقق سازد و به شهر یثرب رفتند و مردم این شهر پای کار آمدند، پروسه مدنیت مبتنی بر عدالت پیاده شد و خداوند نیز احکامی را برای تنظیم این نوع از زندگی مبتنی بر عدالت ارسال کرد تا عقلانیت اسلامی بین مردم رشد یابد و عدالت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ... گام به گام در این جامعه تحقق یابد. ما معتقدیم فقه ما نیز باید مدنیت مبتنی بر عدالت را رقم بزند. انقلاب اسلامی نیز در ذات خودش یک جنبش عدالتخواهانه بوده است و شعار‌هایی مثل استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی امتداد آن شعار عدالت و برآمده از آن است. این جنبش عدالتخواهانه بایستی می‌آمد و به جامعه عدالتخواه تبدیل می‌شد. یعنی از جنبش به نظم اجتماعی می‌رسد و یک مدنیت مبتنی بر عدالت را می‌ساخت. اگر این اتفاق رخ دهد، آن وقت این مدل امکان تکثیر در تمام جهان را دارد و می‌تواند به یک الگوی جهانی بدل شود که اسمش را تمدن اسلامی می‌گذاریم. به هر حال من فکر می‌کنم ما به این سمت نرفتیم و الان گیر داریم، من معتقدم ما وقتی می‌توانیم به سمت تمدن نوین اسلامی حرکت کنیم که در درون مرزهایمان توانسته باشیم الگو‌های فراکتالی جامعه عدالتخواهی را آماده کرده باشیم، وقتی اینطوری شد جوامع دیگر خودشان به سمت الگوبرداری از ما خواهند آمد و اصلاً نیازی نخواهد بود که ما بخواهیم سایرین را مشتاق کنیم، اگر کار درست و حسابی انجام دهیم، سایرین خواهند آمد و از ما الهام خواهند گرفت.

آنچه که گفتید ناظر بر اهمیت عدالتخواهی بود و اینکه غایت عدالتخواهی انقلاب اسلامی چیست. اما خیلی کلی است و به نظرم برای نیل به هدف باید مصداقی و جزئی‌تر به مسئله پرداخت؛ لذا اگر بخواهم صریح‌تر بپرسم این جامعه عدالتخواه یعنی چه و ما دقیقاً از جامعه چه چیزی می‌خواهیم؟ به صورت فطری از هر فردی که بپرسیم آیا دنبال عدالت هستی؟ پاسخش مثبت است و اصلاً نداریم کسی که بگوید عدالت برای من معنا و مفهومی ندارد، شاید اختلاف در تعاریف و برداشت‌ها از عدالت باشد، اما عدالتخواهی وجود دارد و هست.
اول اینکه جامعه متکثر است، قرآن هم «ناس» را خطاب قرار داده نه مومنون را و هنر انبیا این است که کسانی را جذب کنند که از ناس باشند نه مومنون. من فکر می‌کنم در گام اول انقلاب بیشتر تمرکزمان بر مومنون بوده است و مومنین عدالتخواه را برای دستیابی به اهداف انقلاب اسلامی کافی دیده‌ایم و شاید گاهی سایرین را طرد هم کردیم و بر همین اساس است که رهبر انقلاب مرتباً در گام اول بر جذب حداکثری تأکید داشتند. تازه همین مومنین را هم مبتنی بر تأکیدات ایدئولوژی خاص گلچین کردیم. ما معتقدیم سنت الهی بر فراهم آوردن بستری است که همه بتوانند عدالتخواهی کنند تا در این مسیر عدالتخواهی خودشان نیز رشد کنند؛ جامعه را اگر رها کنی در امیال و بدویتش و منافع شخصی‌اش می‌ماند. برای عدالت باید تربیت شویم وگرنه جامعه‌ای داریم که فقط به فکر خودش است و در برابر دیگران می‌گوید ول کن بابا دست بذار کلاه خودت را باد نبرد! جامعه به صورت طبیعی طول می‌کشد تا عدالتخواه شود، حالا اگر با این نگاه جذب حداقلی خودمان نیز محدودیت ایجاد کردیم و عده‌ای را در پروسه تربیتی نیاوردیم و آن‌ها را نادیده گرفتیم، دچار شکاف اجتماعی می‌شویم و با حاکمیتی مواجه می‌شویم که ادعای عدالت هم دارد، اما موفق نشده جامعه‌اش را برای عدالتخواهی تربیت کند و سر بزنگاه وقتی حاکمیت نیاز به جامعه دارد و مثلاً در جنگ اقتصادی از مردمش می‌خواهد که کمتر مصرف کنند، نه‌تن‌ها کسی گوشش بدهکار نیست بلکه مدعی هم می‌شوند و می‌گویند دیگی که برای من نجوشد سر سگ در آن بجوشد! و این یعنی رسیده به یک بی‌تفاوتی. البته خیلی از مسئولان همین را می‌خواهند، می‌خواهند که جامعه‌ای داشته باشیم که عدالتخواه نباشد تا هی از حق خودش و حق همنوعانش سؤال کند و از مسئولان و مدیران مطالبه‌گری کند. امیرالمومنین به مالک گفتند ستون دین و بستر همبستگی و ذخیره روزی که می‌خواهی به جنگ دشمنانت بروی عموم مردم هستند و اگر عموم مردم را نداشته باشی نمی‌توانی این پروسه را جلو ببری؛ لذا من معتقدم، چون جامعه در بدویت خودش و دنبال منفعت خودش است باید بستر‌هایی برای عدالتخواهی فراهم کنیم و برویم در سطح شهرستان‌ها و روستا‌های کشور و واقعاً به مردم مسئولیت اجتماعی بدهیم نه اینکه مانند دولت‌های گذشته مردم را بخواهیم فقط برای اینکه دنبال ماشینمان راه بیفتند و دور و اطرافمان را شلوغ کنند. جامعه عدالتخواه جامعه‌ای است که مردم در آن احساس مسئولیت اجتماعی می‌کنند و برای این احساس مسئولیت باید به آن‌ها اختیارات بدهیم. ما باید از سطح روستا‌ها شروع می‌کردیم و اول حقوق عمومی مردم را برای آن‌ها تبیین می‌کردیم و بعد منابع عمومی را به آن‌ها می‌سپردیم و کار را می‌سپردیم که خودشان انجام دهند، خودشان نظارت کنند و خودشان حقوق خودشان را مطالبه کنند. اینطور به یک مدل کاملاً فراکتال در سطح روستا‌ها می‌رسیدیم و بعد می‌توانستیم این را در مدارس، محلات و... پیاده‌سازی کنیم. با این حساب می‌توانیم یک جامعه عدالتخواه بسازیم که مردم در آن به حقوقشان آگاهند، حقوق را هم رعایت می‌کنند، شاخص‌های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی‌شان رشد کرده، اهل مشارکت، تعاون و اخلاق هستند، همسایه حق همسایه را رعایت می‌کند، موجر مستأجر را به چشم یک کالا نگاه نمی‌کند و فساد‌ها و کلاهبرداری‌ها کم می‌شود. من معتقدم ما این کار را تا به امروز به صورت کامل نکردیم، حالا یا تجربه‌اش را نداشتیم یا شعورش را نداشتیم یا کارگزارانی داشتیم که خیانتکار بودند و مردم را بی‌تفاوت و رشد نایافته بار آوردند. می‌بینیم که هنوز حتی در سکو‌های ورزشگاه که یک مکان ورزشی است بالا تا پایین یک بازیکن فوتبال را در ۹۰ دقیقه به باد می‌دهند و جامعه به شدت هیجانی و توده‌ای است و اصلاً حواسش به حقوق دیگران نیست. در حالی که اگر جامعه عدالتخواه شکل بگیرد شتاب وحشتناکی برای رسیدن به تمدن اسلامی می‌گیریم، اما اگر به جامعه عدالتخواه نرسیم هر روز فرسایش اجتماعی داریم. هر روز اینجا درگیریم با بخشی از جامعه که شعار می‌دهند سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن؛ چرا؟ چون مسئله اصلی را درک نکرده‌اند و عدالتخواه نشده‌اند و اصلاً نفهمیدند حمایت از سوریه یعنی چی! لذا معتقدم، چون عقب ماندگی جدی در گام اول داریم اگر به این مسائل ورود نکنیم نمی‌توانیم گام‌های بعدی را در فرامرز‌ها برداریم. شاید بتوانیم به صورت یک فرقه درآییم و در خارج از مرز‌ها هم به صورت فرقه‌ای هسته‌هایی از مقاومت را شکل دهیم، اما باید بدانیم که فرقه‌سازی سنت و مأموریت الهی نیست و حتی خداوند به بنی‌اسرائیل گفت: فرقه نشوید!

همانطور که فرمودید با جامعه‌ای مواجه هستیم که متکثر است و پیچیدگی‌هایی دارد. این پیچیدگی‌ها گاهی ریشه در مشکلات اجتماعی ما دارد و گاهی ریشه در پیچیدگی‌های مفهوم عدالت در عصر کنونی و در زندگی امروز ما، به نظرتان چطور می‌شود در خلال این پیچیدگی‌هایی که شاهدش هستیم به یک زندگی عدالتخواهانه دست یافت؟
واقعیت این است که جامعه عدالتخواه، جامعه‌ای ساده‌اندیش نیست. وقتی دنبال عدالت هستی باید بدانی که جهان امروز، جهان منافع شخصی و جهان منافع سرمایه‌داری است، جهانی است که همه چیز حتی اخلاق را هم اگر بتوانند تبدیل به کالا و از آن سرمایه تولید می‌کنند. ما معتقدیم جامعه عدالتخواه بایستی برای عبور از این پیچیدگی‌ها، نگاه انتقادی داشته باشد. تک تک افراد جامعه باید به خودشان هم نگاه انتقادی داشته باشند. ببینید خداوند در قرآن کریم چقدر آیه در نقد انسان نازل فرموده است و حتی مومنین و بالاتر از آن انبیا را نقد کرده، چون خداوند می‌داند جهان انسانی جهان خطرناکی است. او به انسان هوش بالا، میل فراوان، قدرت بالا و توانایی‌های خارق‌العاده عطا کرده و اگر این انسان نقد نشود تا جایی پیش می‌رود که با بمب اتم به سر همنوع خودش می‌زند؛ لذا باید این منطق نقادی را در جامعه جا انداخت و جامعه مرتباً به نقادی خود بپردازد تا بتواند پیچیدگی‌ها را آشکار و کجی‌ها را مشخص کند.

وظیفه اصلی تربیت چنین جامعه‌ای بر عهده کیست؟
انقلاب اسلامی ماحصل یک جنبش اجتماعی است و گام بعد بایستی این می‌بود که این جنبش اجتماعی در فرمت‌های اجتماعی تبدیل به جامعه عدالتخواه شود تا این جامعه عدالتخواه همه چیز را بسازد. اگر اهتمام ما بر این باشد که فرآیند‌های اجتماعی به درستی شکل بگیرد به نقطه‌ای خواهیم رسید که دولت که بر ساخت جامعه است نیز به درستی شکل می‌گیرد. دولت که یک طبقه ممتازِ خاص نیست که بر جامعه حکومت کند، در منطق جمهوریت ما دولت ماحصل جامعه است، انقلاب اسلامی که یک الیگارشی نیست، انقلاب اسلامی ماحصل یک جنبش اجتماعی است و از دل مردم برآمده، حالا چه کار کنیم که این جنبش اجتماعی عدالتخواه بتواند یک دولت عدالتخواه هم بسازد؟ وقتی روند‌های اجتماعی ما درست نیست، طبیعتاً دولت هم به درستی شکل نمی‌گیرد. الان به گفته رهبر انقلاب ۴۰ سال است پشت دولت اسلامی معطل مانده‌ایم و این پروسه به سرانجام نمی‌رسد، بله نشده و با این روند نمی‌شود؛ این حرف من نیست، پیامبر خدا فرمود: همانگونه که هستید بر شما حکمرانی می‌شود. امیرالمومنین نیز فرمودند: جامعه اصلاح نمی‌شود مگر اینکه حکومت و والیان اصلاح شوند و والیان اصلاح نمی‌شوند جز با اینکه جامعه اهل استقامت و مطالبه حق باشد. یعنی این چرخه هر چند بر هم کنش دارد، اما از جامعه آغاز می‌شود و ما باید تمرکز خود را بر تربیت جامعه‌ای عدالتخواه قرار دهیم. من باور دارم که انقلاب اسلامی با فرهنگ می‌تواند در تاریخ باقی بماند، چون فرهنگ است که نسل‌‎ها باقی می‌ماند. یک فرهنگ در تاریخ ماندگار می‌شود، اما یک دولت می‌گذرد و اگر فرهنگ مناسبی وجود نداشته باشد دولتی دیگر می‌تواند جامعه را باز از راه خودش منحرف کند.

به نظر شما اصلی‌ترین موانع تشکیل این جامعه عدالتخواه در ۴۰ سال گذشته و همچنین در گام دوم چیست؟
در گام اول به خاطر جنگ، ترور‌های منافقین، فعالیت گروهک‌های ضد انقلاب و اتفاقاتی از این دست شرایط کشور کمی امنیتی شد، ما‌ها هم نرفتیم به این سمت که جنبش عدالتخواهانه انقلابی را در جامعه نهادینه کنیم و آن را با فرآیند‌های اجتماعی و توزیع مسئولیت در جامعه زنده نگاه داریم. گاهی به اسم حفظ ثبات فضای کنشگری از مردم گرفته شده، طبیعتاً وقتی مردم فضای کنشگری نداشته باشند، رشد نخواهند کرد و اینطوری در یک هفته تحت تأثیر جاروجنجال و شعار‌های خوش رنگ و لعاب رأی می‌دهند و دولت‌هایی انتخاب می‌شوند که باز دامن می‌زنند به امنیتی شدن فضا و خاموش شدن شعله‌های عدالتخواهی در جامعه و جامعه سوق پیدا می‌کند به سمت یک جامعه توده‌ای که هر کسی می‌تواند با زبان بازی و جریحه دار کردن احساسات بالا برود، در حالی که جامعه عدالتخواه، جامعه‌ای باهوش و تیزهوش است و از آنجا که یک جامعه به تمام معنا انتقادی است هیچ کس جرئت نمی‌کند حرف‌هایی بی‌پایه و اساس و مبتذل بزند، چون بلافاصله در معرض نقد قرار می‌گیرد؛ لذا درک غلط از تأمین امنیت و ثبات از موانع تربیت جامعه عدالتخواه است. امیرالمؤمنین می‌گوید مردم برای بقای حکومتی که در آن عدالت جاری است طمع دارند، یعنی مردم می‌گویند اتفاقاً این حکومت باید بماند، یعنی خودشان امنیت را تضمین و دشمن را از براندازی ناامید می‌کنند. فرقه را می‌شود حذف کرد، اما جامعه را نمی‌شود حذف کرد. نباید از اشتباهات مردم ترسید، مگر حاکمان کم اشتباه کردند، حالا دو دهم هم بگذاریم مردم اشتباه کنند، اما در عوضش مردم بزرگ می‌شوند و رشد می‌کنند. انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی پایه‌اش بر یک ملت عدالتخواه است و این ملت باید محکم باشد تا انقلاب هم محکم باشد و راهش را دقیق و با قدرت برود و به ظهور برسد، چون ظهور را قرار نیست یک فرقه رقم بزنند. ظهور یک حرکت جهانی است.
یکی دیگر از موانع موجود بر سر راه جامعه عدالتخواه، فهم‌های غلطی است که برخی آقایان از دین دارند، برخی‌ها با استناد به آیاتی مثل «اکثر الناس لایعقلون» به کلی مردم و جمهوریت را کنار می‌زنند و می‌گویند اکثر مردم اصلاً نمی‌فهمند! من این آیه را انکار نمی‌کنم، اما این آیه بدین جهت نیست که این اکثر ناس را ول کنیم بلکه از این جهت است که این اکثر ناس را بیاوریم، عاقل کنیم و با همین‌ها حکومت تشکیل دهیم؛ اگر اکثر ناس را ول کنیم که تبدیل می‌شویم به یک فرقه و همین اکثر ناس که نمی‌فهمند می‌آیند و ساقطمان می‌کنند! پس این یک واقعیت است و واقعیتی است برای تغییر نه برای پذیرش.
بخش دیگری از موانع، به موانع ذهنی و رفتاری حزب‌اللهی‌ها برمی‌گردد. شما ببینید خداوند حتی برای قوم لوط هم پیغمبر فرستاده است! اما ما الان چقدر واقعاً جرئت داریم مثل خدا به دل کج‌روی‌های اجتماعی بزنیم و این کج‌روی‌ها را اصلاح کنیم؟ ببینید این موانع ذهنی باعث شده از جامعه دور بیفتیم. بگذارید صادق باشیم، خداوند به حضرت ابراهیم می‌گوید: «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً» نمی‌گوید «للحزب‌اللهیون» نمی‌گوید «للمومنون» بلکه می‌گوید «للناس»، ناس همه مردم هستند. ما تفسیرمان و انگاره‌های ذهنیمان این نیست که دین برای همه است بلکه فکر می‌کنیم برای حزب‌اللهی‌ها و مومنون است و این فاصله گرفتن از حرف قرآن است. ما مثل یک فرقه با مردم رفتار می‌کنیم. ما هنر رفتار با مردم را نداریم. پیامبر ۴۰ سال با جامعه جاهلی زندگی کرد و بعد پیامبر شد و قرار بود همان جامعه جاهلی را هدایت کند و رشد دهد. بله هزینه هم دارد سختی هم دارد مشکلات هم دارد. این نوع برخورد کنونی ما باعث می‌شود جامعه فکر کند اسلام، ائمه، روحانیت و ولایت فقیه فقط برای حزب‌اللهی‌هاست و آن‌ها نباید دورش بیایند، در حالی که در طول تاریخ روحانیت و دین همیشه پناهگاه و ملجأ مردم بوده است و در گام دوم هم باید این اصلاح شود.
یک مانع هم شاید فهم از عدالت باشد. بعضی‌ها تنها فهمشان از عدالت، عدالت مادی است یعنی فقط در تحقق عدالت دنبال توزیع امکانات مادی هستند و بس. عدالت را تنها در همین می‌بینند که برای روستا‌ها جاده‌ای فراهم شود و یخچالی برود و برق‌کشی شود.
بله این نگاه ماتریالیستی در برخی‌ها وجود دارد و اشتباه هم است. عدالت زمانی تحقق می‌یابد که نیاز‌های مردم در همه جهات تأمین و فرصت شکوفایی استعدادهایشان فراهم شود. این از حقوق ملت است. عدالت جز این نیست که بندگان خدا به حقوقشان برسند و این حقوق فقط حقوق مادی نیست بلکه حقوق غیرمادی مهم‌تر است. مثلاً همین برنامه عصر جدید را ببینید، این برنامه واقعاً در زمینه عدالت رسانه‌ای عالی بود و به همه مردم این فرصت را داد که استعدادهایشان دیده و به آن‌ها توجه شود البته نقد‌هایی هم به این برنامه وارد است ولی از این منظر بسیار جایش خالی بود؛ لذا باید عدالت را گسترده‌تر دید و فقط در حد امکانات مادی آن را خلاصه نکرد و به شکوفایی استعداد‌ها و تأمین نیاز‌های غیرمادی نیز توجه داشت و از طرفی نباید منتی هم بر سر مردم بگذاریم.

به عنوان آخرین سؤال به نظرتان اولین گام در گام دوم انقلاب برای تشکیل یک جامعه عدالتخواه چیست؟
اولین گام در گام دوم نقد گام اول است. باید ببینیم چه ایراداتی داشتیم و اشراف پیدا کنیم به عملکرد خودمان. اگر ما اشراف کاملی به وضعیتمان نداشته باشیم هر چه جلوتر برویم ویروس‌های سیستم رشد کرده و ناگهان در هنگامی که سیستم با تکانه‌ای مواجه می‌شود، خود را بروز می‌دهد. مثل ویروسی که در بدنی وجود دارد و اگر به آن توجه نشود و معالجه نگردد، به محض آنکه بدن ضعیف شود خودش را نشان می‌دهد. بر کسی پوشیده نیست که ما در ۴۰ سال اول مشکلاتی داشتیم، اشکالی هم وارد نیست، چون به قول رهبر انقلاب تجربه‌ای نداشتیم و تنها دیکته نانوشته است که غلط ندارد، اما مهم آن است که این اشکالات را خودمان که دلسوز این انقلاب و این کشور هستیم ببینیم و با همفکری و هم‌اندیشی رفع کنیم.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار