کتاب «پنجمین پنجره خورشید» نگاه عمیق و تحلیلی به مباحث و اتفاقات پیش از واقعه عاشورا، روز واقعه و پس از آن دارد و رویکرد امام حسین (ع) را با توجه به در نظر گرفتن چهار تن از معصومین پیش از او، مورد بررسی قرار میدهد. «پنجمین پنجره خورشید» عنوان تازهترین کتاب از محمدحسن زورق، شاعر و نویسنده است که از سوی انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است. جوان با این نویسنده گفتگو کرده است.
شما در مقدمه کتاب عنوان کردید که توان روایت از امام حسین (ع) را در خود نمیدیدید، این در صورتی است که پیش از این هم در این فضا و در مورد حضرت فاطمه (س) قلم زدهاید. نوشتن در مورد امام حسین (ع) چه تفاوتی داشت که به نظرتان سخت میآمد؟
فاجعه عاشورا بسیار عظیم است و قلم زدن درباره واقعه عاشورا جرئت میخواهد. کتابهای زیادی در این زمینه نوشته شده است، اما اینکه نویسنده بتواند حق مطلب را ادا کند کار را دشوار میکند. من هم اظهار ناتوانی کردم تا نشان دهم که چقدر عاشورا مهم است و چقدر قلمها از بیان آنچه در عاشورا اتفاق افتاد، قاصرند.
کتاب در چهار فصل نگارش شده است. هر کدام از این فصلها چه هدفی را دنبال میکند؟
در فصل اول، هدف نشان دادن این است که پنج تن جایگاه ویژهای در تاریخ اسلام دارند و هر کدام از آنها نقشی اساسی برای تحقق رسالت پیامبر (ص) و پیروزی دو استراتژی پیامبر در تاریخ ایفا کردند. فصل دوم به امام حسین (ع) میپردازد و پنجمین نقشی است که در میان پنج تن ایفا کردند. در فصل سوم به مسائل و مصائب عاشورا از شب یازدهم محرم پرداختیم. علت آن هم این بود از لحظهای که امام حسین (ع) به شهادت رسیدند، در تاریخ طلوع کرد و حقانیت دین رسول خدا را در سراسر دنیا و همه زمانها روشن کرد. فصل پایانی در مورد تکالیفی است که ما در مقابل نهضت امام حسین (ع) داریم.
برداشتهای سیاسی و اجتماعی از زندگی ائمه (ع) و امام حسین (ع) زیاد بوده است. چقدر تلاش کردید فارغ از گزارهها و نظرات شخصی وجه سیاسی و اجتماعی، قیام امام را بیان کنید؟
در کاوشهای علمی مسئله این نیست که در کاوشها نظرات دیگران را نبیند و بخواهد نظر خودش را بیان کند. در کاوشهای علمی هدف کشف حقیقت است، حتی اگر نیاز به توجه دقیق به نظرات دیگران و ارزیابی مستندات تاریخی و شواهد و گواهیهای موجود باشد. مسئله این است که حقیقت آنچنان که حقیقت است، آشکار شود.
از نکات مهم کتاب این است که مسائل پیش از امامت امام حسین (ع) را در ابتدا مورد بررسی قرار میدهد. چه لزومی به این کار بود؟
زندگی معصومین (ع) غیرقابل تفکیک از همدیگر است. مقام معظم رهبری کتابی با عنوان «انسان ۲۵۰ ساله» دارند که در آن مطرح میکنند معصومین (ع) به گونهای رفتار کردند که گویا یک انسان بود که در طول ۲۵۰ سال در مقابل رخدادهای گوناگون از اصول مشترکی پیروی کرده است. مثلاً اگر کسی کتاب من را با عنوان «شهر گمشده» بخواند، شرح زندگی رسول اکرم (ص)، حضرت فاطمه (س) و بخش زیادی از زندگی حضرت علی (ع) را نیز خوانده است. نمیتوانیم زندگی معصومین را کاملاً از هم تفکیک کنیم، به همین دلیل زندگی امام حسن (ع) و امامحسین (ع) نیز از هم جداییناپذیر است.
چقدر میتوان وضعیت سیاسی و اجتماعی و رویکرد امام حسین (ع) در واقع عاشورا را با وضعیت فعلی جوامع اسلامی تطبیق داد؟
آنچه امام حسین (ع) با آن روبهرو بودند جامعهای بود که تکلیفش با خودش روشن نبود. مردم دچار سردرگمی و ابهام در تعیین تکلیف خودشان بودند. از یک طرف امام حسین (ع) را به کوفه دعوت کردند و از طرفی هم سر تسلیم در مقابل ابن زیاد فرود آوردند. این دو با هم سازگاری ندارد. ما در شخصیت مردم کوفه یک سرگشتگی میبینیم. این پدیدهای است که در هر جامعهای میتواند ظهور و بروز داشته باشد و در هر جامعهای که بروز کند موجب شکست آن جامعه میشود. چیزی که ما باید از درسهای عاشورا یاد بگیریم، این است که خودمان را از سردرگمی درآوریم. اگر راه خدا را انتخاب کردیم باید به تکالیفی که در این مسیر داریم، عمل کنیم.