کد خبر: 1182745
تاریخ انتشار: ۱۱ شهريور ۱۴۰۲ - ۰۰:۲۰
محمدجواد لاریجانی، تحلیلگر ارشد مسائل سیاسی:
رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر فرماندهان سپاه با تأکید بر مراقبت دائمی از انقلاب و حفظ وحدت ملی، ضمن توصیف خصوصیات برجسته انقلاب اسلامی تصریح کردند: «ما فصل مُشبعی را حرکت کرده‌ایم، این سربالایی، این شیب تند را عبور کرده‌ایم، به قله‌ها نزدیک شده‌ایم. نباید خسته بشویم. امروز روز خسته‌شدن نیست، روز ناامیدشدن نیست، امروز روز شوق است، روز امید است، روز حرکت است، مسئولان کشور در بخش‌های مختلف باید با این روحیه حرکت کنند.»رسانه KHAMENEI. IR در گفت‌وگوی تفصیلی با دکتر محمدجواد لاریجانی، به تحلیل و بررسی مسیر طی‌شده چهار دهه گذشته و جایگاه امروز کشور در نسبت با قله‌های پیش‌روی حرکت ملت ایران پرداخته است.


رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیر با فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اشاره کردند که ما در نظام اسلامی «فصل مُشبعی را حرکت کرده‌ایم، این سربالایی، این شیب تند را عبور کرده‌ایم، به قله‌ها نزدیک شده‌ایم.» می‌خواستیم تحلیل شما را بدانیم از این عبارت «قله» و بفرمایید این قله‌ای که در موردش صحبت شده است چه مختصاتی دارد؟
من ابتدا می‌خواهم یک مقدمه‌ای بگویم و آن نکته‌ای است که رهبر معظم انقلاب در تبیینش نقش مهمی داشتند؛ مفهوم بصیرت، البته بصیرت یک مفهوم قرآنی است، منتها خیلی از مفاهیم قرآنی گاهی زیر غباری از غفلت است، مثل خود مفهوم ولایت که حضرت امام (ره) آن را خیلی بالا آورد. مفهوم بصیرت را رهبر معظم انقلاب روی آن مطالبی گفتند که آن را محوری قرار داد و بصیرت یک نکته خیلی بااهمیتی است و البته ارکان خیلی مهمی هم دارد، در واقع در اصل پادزهر خیلی از امور و دسیسه‌ها و فتنه‌ها همین بصیرت است.

از نقطه جالب توجهی وارد بحث شدید، این بصیرتی که پادزهر فتنه‌هاست چه ارکان و اجزایی دارد؟
من می‌توانم لااقل چهار جزء مقوم بصیرت را بگویم:
۱- اولینش این است که انسان تصویر واقع‌بینانه‌ای از وضعیت خودش داشته باشد. واقع‌بینی یعنی آدم نه خودش را بالاتر از آن جایی که هست، ببیند، نه پایین‌تر. واقع‌بینی این‌طور نیست که بعضی‌ها می‌گویند ما واقع‌بینیم ته دره افتادیم. واقع‌بینی، یعنی آنچه هست را دقیق ببینیم.
۲- یک نکته دیگر در بصیرت این است که دارای تصویری درست از مقاصد عالی باشیم. آدم بصیر هر روز به یک‌سازی نمی‌رقصد. یک روز مقاصدش مثلاً خیلی بالا باشد، یک روز مقاصدش خیلی پایین. اینکه در قرآن اشاره کرده افرادی که موفقند ثبات در قول دارند و در فعل، این به خاطر همین رکن مهم در بصیرت است، چون دارای یک دید ثابت و دید عالی و مقاصد مشخص هستند، بنابراین آدم بصیر دیدش بر اساس یک اصولی است.
۳- یک نکته دیگر در بصیرت مسئله وظیفه‌شناسی است، یعنی آدم بصیر وظیفه‌شناس می‌داند در چه زمانی وظیفه‌اش چیست. این‌طور نیست که مثلاً زمانی که باید سلاح به دست بگیرد برود جبهه، برود مشغول مثلاً یک کار دیگر شود، آن هم کار خوب، ولی این وظیفه او نیست، پس وظیفه‌شناسی علامت دیگر بصیرت است.
۴- یک بخش دیگر از بصیرت، قیام برای انجام وظیفه بموقع و به‌اندازه است، این عبارت رهبر معظم انقلاب است. نه زودتر، نه دیرتر و نه بیشتر، نه کمتر. این‌ها علائم یک آدم بابصیرت است. این نوع بصیرت پادزهر بسیاری از فتنه‌هاست. دقیقاً دشمن هم و آن کسانی که دیدند قوت جمهوری اسلامی را، آن‌ها می‌دانند که کجا‌ها این بصیرت را بزنند، یعنی ارکانی که من گفتم یکی‌یکی مورد تهاجم است. این همه القای دشمن برای این است که ما تصویر نادرست داشته باشیم، دقیقاً برای این است که یک رکن مهم بصیرت را جا‌به‌جا کنیم، بنابراین شما شاهد هستید که افرادی در زمان حضرت امام (ره) سینه‌چاک ولایت مطلقه بودند، حالا سینه‌چاک یک نظام سکولار ضداسلامی هستند، خب این معلوم است که آن تصاویر جا‌به‌جا شده. خودشان را و به تبع آن ملت را مفلوک و ضعیف می‌دانند. مقاصد عالی تبدیل شده به کشف‌حجاب و هرزگی. اصلاً قطع نظری که خلاف قانون و اسلام است، خود این تنازل خیلی بد است. این تنازل هم علامت همان است که باید بصیرت مخدوش شود.

با تعریفی که از بصیرت کردید، اگر بخواهیم با همین نگاه مسائل را تحلیل کنیم، اکنون جمهوری اسلامی چه جایگاهی دارد و کجا ایستاده است؟
واقع‌بینانه که نگاه کنیم نه اینکه خودستایانه، ما امروز مهم‌ترین دموکراسی غرب آسیا هستیم و قوی‌ترینش و پیشرفته‌ترینش در علم و تکنولوژی. این سه تا ویژگی مهم را ما داریم. اما چرا مهم‌ترین دموکراسی هستیم؟ ببینید اولاً در کشور‌های اطراف ما دموکراسی مهمی وجود ندارد، ممکن است رأی دادن‌ها باشد. اهمیت دموکراسی ما به دو چیز است؛ یکی اینکه رأی مردم یک پشتیبان قوی برای حفظ سلامتش دارد که آن رهبری نظام است. شما در فتنه۸۸ دیدید که همان‌هایی که سینه‌چاک دموکراسی بودند، می‌خواستند رأی را بردارند و شورش خیابانی را جایگزین کنند. کسی که محکم در مقابل‌شان ایستاد رهبری انقلاب بود که رأی مردم را ناموس نظام اعلام کردند. خب این قسمت دموکراسی. اما از آن مهم‌تر ابتنای این دموکراسی بر اساس عقلانیت اسلامی است. غرب مدعی بود اصلاً غیر از نظام تفکر سکولار نمی‌تواند پای دموکراسی بشود، می‌گفتند دموکراسی یعنی دموکراسی سکولار لیبرال. حالا لیبرال ادعایی آنها؛ آن‌ها که دنبال دیکتاتوری سکولار هستند، بنابراین وقتی جمهوری اسلامی تأسیس شد و راه افتاد، آن‌ها گفتند حالا پنج ماه شش ماه بیشتر این دوام ندارد. دو دلیل می‌آوردند؛ مرحوم بازرگان می‌گفت که بچه مسلمان‌ها که بلد نیستند مملکت را نگه بدارند. این چالش کارآمدی بود. بحث‌های تخصصی یا تعهدی می‌کردند که یعنی دوباره ما‌ها باید بیاییم اداره کنیم، اما از آن مهم‌تر چالش فکری بود که می‌گفتند این اسلام یک دین قدیمی و مندرس است، به درد امروز نمی‌خورد و دیدیم که در دوره‌های مختلف این حرف ادامه دارد یا می‌گفتند اسلام دینی است مربوط به بخش خصوصی زندگی. الان هم که بعضی از سران اصلاح‌طلب می‌گویند اسلام باید خودش را عرفی کند، ببیند مردم چه می‌خواهند و همان را انجام دهد، یعنی بخش خصوصی زندگی می‌تواند مسلمانی باشد ولی بخش عمومی باید سکولار باشد یا اینکه می‌گویند اسلام قوانینش خشن است، مخصوص اعراب است، به درد سایر اقوام نمی‌خورد، در حالی که اسلام هم همیشه سرزنده است، هم مکتب اهل بیت (ع) است و هم همه ارکان زندگی بشر و عمومی و خصوصی را در خود دارد. خب این‌ها معلوم شد که حرف‌های‌شان باطل است. آن‌ها گفتند شش ماه هفت ماه، اما چشم‌های‌شان را باز کردند، دیدند یک قدرت عظیم متولد شده است.

یعنی به نظر شما اتکای مردم‌سالاری دینی ما به عقلانیت، یکی از مهم‌ترین برجستگی‌ها و ویژگی‌های جمهوری اسلامی است؟
بله این تجربه که می‌شود یک نظام مدنی دموکراتیک ایجاد کرد نه بر اساس عقلانیت لیبرال‌سکولار، بلکه بر اساس عقلانیت اسلامی، این یک دستاورد عظیم بشری است. حالا من نمی‌گویم که سیستم انتخابات ما نقص ندارد، همه جای دنیا سیستم انتخاباتش نواقصی دارد، اما چیزی که مهم است اینکه رأی مردم را نمایش می‌دهد، انتخاب مردم را نمایش می‌دهد. ببینید مثلاً از دل حکومت آقای روحانی آقای رئیسی درآمد. خب اگر بنا بود مهندسی بشود، خب آقای روحانی که با دولت فعلی تناسب سیاسی ندارد یا از دل حکومت احمدی‌نژاد آقای روحانی درآمد. هیچ کسی نمی‌تواند بگوید که این‌ها با همدیگر اتحاد کردند یا از دل حکومت آقای خاتمی آقای احمدی‌نژاد درآمد، پس معلوم است رأی مردم کارگر است. با همین اشکالاتی که می‌گیرند جمهوری اسلامی پاسدار رأی مردم است. این مهم‌ترین محور دموکراسی است. افراد با نردبان رأی بالا می‌روند، با نردبان رأی پایین می‌آیند. این آزمون بزرگ دموکراسی است. تمام ارکان قدرت در کشور ما هم بر اساس رأی مردم است، حالا مستقیم یا غیرمستقیم. رهبری توسط مجلس خبرگان رهبری انتخاب می‌شود که آن‌ها هم مستقیم از طرف مردمند، یعنی یک انتخاب مردمی بسیار صریح. نماینده‌های مجلس که مستقیم هستند. رئیس‌جمهور مستقیم است، شوراها، امثال اینها، بنابراین ما یک مکانیسم رأی با مشارکت معقول خیلی خوب داریم، البته من طرفدار مشارکت وسیع هستم، منتها تا حدودی آرا بالا پایین‌تر بشود، این دموکراسی را بالا پایین نمی‌کند، همچنان که در سایر کشور‌ها نمی‌کند. در کشور‌های غربی مردم اگر انگیزه اقتصادی نداشته باشند، در انتخابات شرکت نمی‌کنند، پس این عقلانیت اسلامی منبعث از مکتب اهل‌بیت (ع) یکی از آن قله‌هاست.

گفتید کشور ما مهم‌ترین دموکراسی و نظام مردم‌سالار غرب آسیاست و قوی‌ترین کشور در این زمینه. این قدرت چه مختصاتی دارد و از چه نشئت می‌گیرد؟
این قدرت ما عمدتاً از خودمان است. قدرت دفاعی از خودمان است و در زمینه‌های مختلف اقتصادی و زیرساختی روی پای خودمان ایستاده‌ایم. این جور نیست که مثلاً یک کاسه گدایی دست‌مان باشد، فعلاً غذا نداریم به ما بده یا انرژی نداریم به ما بده یا بلد نیستیم از خودمان دفاع کنیم به ما پهپاد بده، به ما هواپیما بده. همه چیز روی پای خودمان است و این یک قدرت خیلی عظیمی است. در هیچ کشوری در منطقه غرب آسیا این قدرت مهم وجود ندارد. از یک کشور توسری‌خور و یک گاو شیری در منطقه تبدیل شده‌ایم به یک قدرت مستقل، تازه می‌گویند قدرتش زیاد است. خب این هم یک قله دیگر است. این‌ها نقاط قوتی است که ما داریم و باید از آن نگهبانی کنیم که این قله را و قله‌ها را همان طوری که رهبر معظم اشاره فرمودند، خسته نشویم، از نفس نیفتیم و ان‌شاءالله به زودی فتوحات دیگر هم داشته باشیم، البته می‌دانید پیشرفت انتها ندارد. قله معنایش این نیست که آنجا متوقف بشویم، یعنی از آن بالا باید به افق‌های دورتر نگاه و حرکت کنیم.

علت اینکه بعضی‌ها موفقیت‌ها و دستاورد‌ها و به تعبیر بالاتر قله‌ها را نمی‌توانند فهم کنند، چیست؟
من کارم ملاحظه و دیدن رفتار حکومت‌هاست. وقتی این‌ها را مانیتور و یکی‌یکی دنبال می‌کنم، می‌بینم واقعاً قدرتی که در نظام ما هست، مجهول است. گاهی من می‌دیدم حتی مسئولان ما هم از آن خیلی خبر ندارند و نمی‌بینند این را. ما برای دیدن توانمندی‌مان و قله‌ها باید گاهی نگاه خودمان را ببریم بیرون و از زاویه بیرون به خودمان نگاه کنیم. من می‌خواهم اینجا اشاره کنم، آن‌هایی که از لحاظ سیاسی آن دستاورد‌های عظیم نظام را نمی‌بینند، کافی است یک مقایسه کوچک بکنند. اینجا کشوری بود که در آن امریکا، انگلیس و کشور‌های غربی نه تنها سلطانش را تعیین می‌کردند، وزیرش را تعیین می‌کردند، حتی مدیران بقیه را هم این‌ها تعیین می‌کردند. دولت دست‌نشانده ایران هیچ تصمیمی برای اتخاذ یک سیاست خاصی نداشت، اما حالا کدام دولت است که می‌تواند به ایران دستور بدهد؟ ایران تبدیل شده به تنها قدرتی در تاریخ ۴۰۰ساله منطقه که می‌تواند سیاست‌های دولت‌هایی مثل امریکا، انگلیس و اروپا را در منطقه خنثی کند. مسئله مقاومت و حرکت مقاومت پدیده بسیار نوظهوری است. این پدیده کوچکی نیست. این پدیده‌ای است که رژیم‌صهیونیستی را بیچاره کرده، توطئه‌های عظیم منطقه امریکا را خنثی کرده یا لااقل زمینگیر کرده. خب این‌ها پدیده‌های مهمی برای دیدن توانمندی کشور ماست. امروز در منطقه غرب آسیا هیچ سیاستی بدون در نظر گرفتن مواضع ایران قابل پیشبرد نیست. من حالا نمی‌گویم که ما اقصی نقاط دنیا هستیم. من دارم راجع به منطقه خودمان صحبت می‌کنم. ما دنبال نفوذ سلطه‌ای نیستیم. ما دنبال این نیستیم که منابع غنی کشور‌های دیگر را تاراج کنیم، به عکس، ما می‌خواهیم کشور‌های منطقه روی پای خودشان باشند، قوی باشند. ما در منطقه همراهان قوی می‌خواهیم. خب این چیز‌های جدیدی است که جمهوری اسلامی در منطقه محقق کرده و افتخارآمیز است. فقط افرادی که چشم‌های‌شان را می‌بندند این‌ها را نمی‌بینند.

ملت‌ها از این حرکت جمهوری اسلامی الگو می‌گیرند و اصلاً این الگوگرفتن باعث این تغییرات در وضعیت منطقه شده است. رهبر معظم انقلاب هم در دیدار با فرماندهان سپاه تأکید کردند که «اگر جمهوری اسلامی الگو نمی‌شد، باز این دشمنی‌ها کمتر بود، اما جمهوری اسلامی الگوشده، پیشگاه‌شده، جمهوری اسلامی پیشران حرکت‌های مقاومتی در این منطقه حساس شده» این را چگونه تحلیل می‌کنید؟
یعنی احساس خطری که غرب می‌کند همین است، یعنی الان مسلمان مصری، اندونزیایی، نمی‌دانم الجزایری و تونسی این‌ها می‌گویند خب ایران چه داشت که الان یک کشور مستقل قوی شده است که حالا همه راجع به سلاحش می‌ترسند و صحبت می‌کنند و زلنسکی می‌گوید ایران اعصاب من را خرد کرده است. می‌گفت که ما برای زدن پهپادها، دو تا موشک می‌زنیم که هر کدام ۱۲۰هزار دلار قیمت دارد و به هدف هم نمی‌خورد. ولی این پهپاد کلاً ۱۲ هزار دلار است، می‌آید مستقیماً می‌خورد به هدف.
خب بچه‌های ما امروز که نرفتند دنبال پهپاد. آن روزی که همه دنبال خرید هواپیما‌های پیشرفته و سیستم دفاعی پیشرفته بودند، بچه‌های ما نشستند با نبوغ خودشان آینده را تخمین زدند و نوعی از تکنولوژی دفاعی را اینجا تمهید کردند که حالا معلوم شده از همه جای دیگر مؤثرتر است. این‌ها برای کشور‌های اسلامی نمونه است. می‌گویند ایرانی‌ها چه دارند؟ ما مسلمانیم، آن‌ها هم مسلمانند، بنابراین توجه می‌کنند به تجربه ما. این تجربه ما تجربه‌ای است که ابعادش فقط محصور در ما نیست. ابعاد بسیار وسیعی دارد. من همان اوایل انقلاب یک کتابی نوشتم به اسم استراتژی ام‌القری، تئوری‌اش همین بود که یعنی ما کاری که می‌کنیم، یادمان باشد پیروزی و عدم‌پیروزی ما به پای اسلام نوشته می‌شود.

به نظر می‌رسد نظم فعلی جهان در حال تحول است و به خصوص متزلزل‌شدن وضعیت تک‌قطبی جهان نشان‌دهنده همین است و اینکه گفتید الان ایران یک کنشگر بسیار مهم بین‌المللی شده، از سوی دیگر عضویت ما در بریکس و شانگ‌های هم بالاخره به نوعی مؤید همین موضوع است. جایگاه ایران در این ۴۰‌ساله در عرصه جهانی چه تغییری کرده و کشورمان به چه موفقیت‌ها و قله‌هایی دست یافته است؟
عضویت ما در شانگهای، بریکس و حتی روابط ما با کشور‌های منطقه و کشور‌های مختلف شکست بزرگی برای امریکا و اروپاست. آن‌ها معتقد بودند دیگر ایران زمینگیر شده و یک ایده‌ای را تبلیغ کرده بودند که اگر کسی با امریکا، فرانسه، انگلیس و آلمان رابطه نداشته باشد، با دنیا ارتباط ندارد. متأسفانه در کشور ما هم بعضی از این مسئولان اگر یک تماس تلفنی با مثلاً نخست‌وزیر انگلیس یا رئیس‌جمهور فرانسه داشتند، قند در دل‌شان آب می‌شد، بقیه را اصلاً حساب نمی‌کردند، این گذشت. معلوم شد ایران کشور بسیار فعالی در سطح بین‌المللی است. در تجمعات بین‌المللی قوی حضور دارد. با کشور‌های مهمی در دنیا ارتباطات وثیقی دارد. آن چیزی که مهم است، شکست خوردن پروژه رهبری دنیا توسط غرب است. بعد از سقوط امپراتوری شوروی، امریکایی‌ها کاملاً به این نظر رسیده بودند که حالا میدان خوبی برای اداره دنیاست. کلوب غربی بنشیند، امریکا هم رهبرش و تئوری رهبری عالم به دست امریکا، به دست بوش پدر مطرح شد، این کاملاً شکست خورد. دنیا را دیگر نمی‌شود رهبری کرد. ما مخالف این هستیم که یک عده‌ای بلند شوند بگویند ما رهبر دنیا هستیم، حالا چه یک کشور، چه چند کشور. ما طرفدار عدالت در سطح بین‌المللی هستیم. کشور‌های جهان باید حرمت‌شان نگه داشته شود. سازمان ملل باید محلی باشد که همه کشور‌های دنیا در آنجا به راحتی حضور داشته باشند و این طور نباشد که مجبور شوند زیر بلیت یک کشور دیگر باشند.

شما ادامه این روند را چگونه پیش‌بینی می‌کنید و به نظر شما نظم جدید چگونه شکل خواهد گرفت و به کدام‌سو خواهد رفت؟
آنچه ما شاهدش هستیم شکست این تفکر است که بعد از امپراتوری شوروی، حالا دیگر دوران رهبری جهان به دست یک کلوب کوچکی از کشور غرب به رهبری امریکاست. حالا شرایط بین‌المللی چگونه است؟ شرایط بین‌المللی امروز نظم بازی‌گونه دارد. نظم دارد ولی نظمش این‌طور نیست که عده‌ای اصل و آقای دنیا باشند و بقیه فروع. نظم بازی‌گونه است. نظم بازی‌گونه نظمی است مبتنی بر تعاملات معقول. تا شکل‌گیری قواعد این بازی هنوز زمان داریم، پس میدان بزرگی برای فعالیت‌مان وجود دارد. ما دنبال یک نظم عادلانه هستیم؛ نظم بازی‌گونه تعاملی، عادلانه، بنابراین ما نوعی نظم بازی‌گونه را شاهدیم که قواعد این بازی باید قواعدی باشد به دور از سیطره و قطب‌بازی و رهبری‌بازی در سطح جهانی، ما این را قائل هستیم و به این هدف نزدیک‌تر شده‌ایم، نه اینکه به آن رسیده باشیم. نزدیک‌تر شده‌ایم. شکست امریکا در تحمیل رهبری‌اش بر دنیا تجربه خوبی برای کشور‌های دیگری هم است که در سرشان نپرورانند، اینکه حالا امریکا شکست خورد، پس ما بشویم جایگزین او در رهبری عالم. کلاً این نظام قطبی آینده مثبتی ندارد. اصلاً جهان‌گشایی تجربه شکست‌خورده‌ای است. از قدیم همین‌جور بود. به بشریت خیلی خسارت وارد می‌کند، ولی شکست می‌خورد، بنابراین نقش ما در سطح بین‌المللی دارای یک تز کاملاً مشخصی است.

با توجه به اینکه امروز دیگر اکثر نظریه‌پردازان بین‌المللی به تغییر شرایط قبلی و نظم فعلی دنیا معتقدند، جمهوری اسلامی چه چشم‌انداز و مختصاتی را برای روابط بین کشور‌های دنیا و نظم جهان قائل است؟
در صحبتی که رهبر معظم انقلاب در سالگرد انقلاب کردند، آن مطالب به نظرم نکات بدیع و مهمی داشت که شاید باید به آن بیشتر پرداخته شود، یعنی انقلاب ما در سطح داخلی حرف داشت که مهم‌ترینش تأسیس جمهوری اسلامی است و استقلال ما که باید به آن توجه داشت. در سطح منطقه‌ای ما و جهان اسلام حرف داشتیم. حرف ما این بود که اصلاً جهان اسلام نباید زیر سیطره کشور‌هایی باشد که تقسیم کردند و دارند منابع‌شان را به تاراج می‌برند. ما در سطح جهان اسلام طرفدار تز مقاومت هستیم که از ابداعات حضرت امام (قدس‌سره‌الشریف) است. الان مقاومت یک حرکت کاملاً حقیقی و کاملاً حساب‌بازکن است. کسی نمی‌تواند آن را فراموش کند. رهبر معظم انقلاب فرمودند، در سطح جهانی هم ما حرف داریم. ما معتقد به یک نظم عادلانه و کنشگرانه در سطح جهانی هستیم. نه ظلم می‌کنیم نه ظلم می‌پذیریم؛ لا تظلمون و لا تظلمون. این شعار قرآنی را ایشان در سخنرانی‌شان در سازمان ملل به عنوان شعار بین‌المللی جمهوری اسلامی بیان کردند. این رهنمود امام (ره) در سخنرانی‌شان بود، پس تز بین‌المللی ما چندقطبی نیست. من حتماً این حساسیتم روی قطب را باید بگویم. ما تئوری چندقطبی نداریم. تز ما این نیست که یک کشوری یا چند کشوری رهبری داشته باشند. تز ما کنشگری عادلانه است؛ نظم بازی‌گونه‌ای که مبتنی بر قواعد عادلانه بازی باشد.

می‌دانیم به رغم پیشرفت سریع و جهشی که جمهوری اسلامی داشته، در برخی موارد فاصله نسبت به قله‌ها زیاد است. تحلیل شما از این بخش‌ها چیست؟
پروژه پیشرفت در جمهوری اسلامی پروژه بسیار جالبی است. پروژه پرهیجانی است. هم چالش، هم ایده‌پردازی و هم فکر لازم دارد. نکته‌اش این است که ما نمی‌توانیم تقلید کنیم. اگر می‌خواستیم تقلید بکنیم، توسعه پیدا نمی‌کردیم، مغز ما هم توسعه پیدا نمی‌کرد. می‌رفتیم مدل خارجی می‌گرفتیم کار می‌زدیم، چون آن مدل‌ها در زندگی جمعی به درد ما نمی‌خورد. ما می‌توانیم نگاه کنیم، عبرت‌آموزی کنیم، دانش‌افزایی کنیم، اما باید مدل خودمان را اختراع کنیم و این خودش زمینه صعود به قله‌هاست. ما توانمندی این را داریم که روی پای‌مان بایستیم. مسئله‌مان را بفهمیم و حلاجی کنیم و پیش ببریم، بنابراین در میدان زندگی جمعی در فهم‌مان از اسلام، در توانمندی‌های تکنولوژیک و علمی قله‌های فراوانی باقی مانده و ان‌شاءالله با توجهات ویژه الهی به همه آن‌ها می‌رسیم.

نقش امید در رسیدن به این قله‌هایی که باید به آن دست پیدا کنیم، چیست؟ می‌دانیم در مقابل آن عده‌ای که نمی‌خواهند ما به این موفقیت‌ها برسیم، نقش امید در مقابله با این موانع چگونه است؟
طبیعتاً نقش امید کلیدی است. اصلاً بصیرت مبتنی بر امید است و این امید کاذب هم نیست، امید واقعی است. شما توانمندی‌های خودت را باید واقع‌بینانه ببینید نه کمتر نه بیشتر. آن کسی که مثلاً بیاید بگوید ما در مقابل امریکا ناتوانیم، امریکا می‌تواند طی دو دقیقه تمام امکانات دفاعی ما را نابود کند، خب طبیعتاً این ضربه بزرگی به امید می‌زند. این ناشی از ندانستن است. ناشی از واقع‌بینی نیست، توهمی است. من طرفدار واقع‌بینی هستم. می‌گویم واقع‌بینانه خودمان را به اندازه‌ای که هستیم، ارزیابی کنیم. خود امریکایی‌ها معتقد به این توانمندی نیستند که بتوانند طی دو دقیقه ما را نابود کنند. اگر می‌توانستند تا به حال کرده بودند. هیچ کشوری در دنیا معتقد نیست می‌تواند طی دو دقیقه توانمندی ما را نابود کند، بنابراین امید واقع‌بینانه خیلی مهم است. آن وقت این امید دو پایه دارد؛ یک پایه‌اش این است که ما وضعیت خودمان را بر اساس واقعیت‌ها ببینیم. توانمندی‌های‌مان را بدانیم چیست و مقاصدمان را تشخیص بدهیم که این‌ها چیز‌های خیلی اصولی است. یکی دیگرش توفیقات الهی است، یعنی اگر ما دین خدا را یاری دهیم، خدا هرگز ما را تنها نمی‌گذارد و ما در مقاطع مختلف توجهات الهی را دیده‌ایم. امید ما پیروان مکتب اسلام و پیروان مکتب اهل بیت (ع) یک امید خیلی بی‌نظیری است؛ هم مبتنی بر بصیرت است، یعنی توانمندی‌های‌مان را واقع‌بینانه ببینیم و هم مبتنی بر اتکال به خداست و این دو کلید توفیقات عظیم است، بنابراین اگر ما می‌خواهیم امیدمان قوی باشد، دو تا رکن دارد؛ یکی بصیرت‌محور باشد و یکی خدامحور. این دو تا را ما باید تقویت کنیم.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار