محمد ایمانی در کانال تلگرامی خود مطلبی با عنوان دو نگاه متفاوت به ایران و اسرائیل حتی در نیویورک منتشر کرد و نوشت:
دو ماجرای معکوس به موازات هم، در حال شکل گیری است:
۱) هر سال که رئیس جمهور اسلامی ایران، برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل میرود، رسانههای مهم آمریکایی و اروپایی، مشتاقانه گمانه زنی میکنند که آیا احتمال دارد طرف ایرانی، دیدار با همتای آمریکایی در حاشیه نشست مجمع را بپذیرد یا نه؟
این موضوع مربوط به امسال و پارسال هم نیست. نوع دولتهای آمریکایی -فارغ از دموکرات یا جمهوری خواه بودن شان- بی آن که ارادهای برای تغییر مواضع خصمانه خود داشته باشند، مشتاق بوده اند چنان دیداری عملی شود تا بتوانند به عنوان یک موفقیت بزرگ فاکتور کنند.
۲) در اثر فشارهای ناشی از "دگرگونی نظم جهانی"، "برآمدن جبهه مقاومت" و "بحران درونی رژیم صهیونیستی"، روابط روابط راهبردی دولت آمریکا با دولت اسرائیل در بحرانیترین وضعیت ۷۵ سال گذشته به سر میبرد.
نتانیاهو ۹ ماه است نخست وزیر شده، اما بایدن حاضر نشده با او ملاقات کند. حالا هم که قرار است دیداری انجام شود، از سر رودربایستی و حفظ ظاهر است. چرا که نتانیاهو برای حضور در سازمان ملل به نیویورک رفته و عدم انجام ملاقات، معانی بسیار بدی پیدا میکند.
البته نکبت پنداری نخست وزیر اسرائیل، نه مربوط به امروز است و نه منحصر به رئیس جمهور آمریکا. اگر به یاد داشته باشید، چند سال قبل (۱۷ آبان ۱۳۹۰) مکالمه خصوصی سارکوزی و اوباما در حاشیه نشست سران گروه ۲۰ لو رفت و جنجال بزرگی را بر پا کرد.
روسای جمهور فرانسه و آمریکا، تصور میکردند درِ گوشی حرف میزنند؛ اما میکروفون روشن بود و خبرنگاران مکالمه آنها را میشنیدند؛ سارکوزی: "من دیگر نمیتوانم نتانیاهو را ببینم و تحملش را ندارم؛ او یک دروغگو است".
- اوباما: "از دستش خسته شدهای؟ من چه بگم که هر روز باید با او سر و کار داشته باشم؟ ".
براستی کدام "واقعیات/ حقایق"، برای جمهوری اسلامی، اعتبار و اقتدار تولید کرده؟ و کدام "واقعیات/حقایق"، اسرائیل (ولیده نامشروع آمریکا و انگلیس) را از اعتبار انداخته است؟