کد خبر: 1205548
تاریخ انتشار: ۰۱ دی ۱۴۰۲ - ۲۲:۳۵
روز سه‌شنبه پانزدهم شهریور ماه سال ۱۴۰۱ رهگذرانی در یکی از پارک‌های محله الغدیر در شرق تهران متوجه درگیری خونین پسر جوانی با پسر موتور‌سواری شدند و حادثه را به پلیس گزارش دادند.
آرمین بینا

جوان آنلاین: نوجوان ۱۷ ساله‌ای که در جریان سرقت گوشی تلفن همراه پسر جوانی مرتکب قتل شده‌بود، پس از ۱۵ ماه و ۱۷ روز بازداشت شد و به جرم خود اعتراف کرد.
روز سه‌شنبه پانزدهم شهریور ماه سال ۱۴۰۱ رهگذرانی در یکی از پارک‌های محله الغدیر در شرق تهران متوجه درگیری خونین پسر جوانی با پسر موتور‌سواری شدند و حادثه را به پلیس گزارش دادند.
با اعلام این خبر، به سرعت تیمی از مأموران کلانتری ۱۳۶ فرجام راهی محل شدند و در آنجا با پیکر خونین و نیمه جان پسر ۲۴ ساله‌ای به نام پیمان مواجه شدند که با ضربه چاقو در یک قدمی مرگ قرار گرفته‌بود. هنوز لحظاتی از ورود مأموران به محل حادثه نگذشته بود که پسر جوان بر اثر ضربه چاقو به قفسه سینه‌اش و شدت خونریزی داخل پارک به کام مرگ رفت.


قاتل ناشناس
همزمان با انتقال جسد مقتول به پزشکی قانونی تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی به دستور بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران برای شناسایی و دستگیری قاتل وارد عمل شدند.
تیم جنایی دریافتند پیمان لحظاتی قبل با سارق موتور‌سواری که تصمیم داشته تلفن همراه او را سرقت کند، درگیر شده و با ضربه چاقو او به قتل رسیده‌است و شاهدان هم موضوع را به پلیس خبر داده‌اند.
یکی از شاهدان به مأموران پلیس گفت: «در حال عبور از پارک بودم که صدای درگیری دو پسر جوان را شنیدم. وقتی به طرف آن‌ها برگشتم، دیدم پسر موتورسوار با تهدید چاقو تلاش می‌کند تلفن همراه پسر جوانی را سرقت کند. پسر جوان در مقابل او مقاومت می‌کرد و سارق چاقو به دست هم با چاقو ضربه‌ای به قفسه سینه او زد و پس از سرقت تلفن همراه او به سرعت با موتورش فرار کرد. من و چند نفر دیگر از شاهدان سعی کردیم ضارب را دستگیر کنیم، اما موفق نشدیم و بلافاصله حادثه را به پلیس و اورژانس خبر دادیم.»
مأموران پلیس در بررسی دوربین‌های مداربسته هیچ ردی از قاتل پیدا نکردند. چون متهم پلاک موتورش را مخدوش کرده‌بود و شاهدان حادثه هم هیچ نشانی از او نداشتند. دوربین‌ها فقط صحنه درگیری مرگبار را ثبت کرده‌بودند که پسر جوانی با چهره‌ای تار به پیمان نزدیک می‌شود و در درگیری او را با ضربه چاقویی به قتل می‌رساند و با سرقت تلفن همراهش از محل می‌گریزد.


۱۵ ماه بعد
چند روز قبل در حالی ۱۵ ماه و ۱۷ روز از حادثه مرگبار گذشته و پرونده قتل همچنان روی میز کارآگاهان پلیس آگاهی باز بود که مرد ناشناسی با اداره پلیس تماس گرفت و رد قاتل فراری را به مأموران پلیس داد.
وی گفت: «من قاتلی را که پانزدهم شهریور ماه سال قبل داخل پارکی در شرق تهران پسر جوانی را به خاطر سرقت گوشی‌اش به قتل رسانده‌بود، می‌شناسم و الان می‌خواهم اطلاعات او را در اختیار پلیس قرار دهم.» وی ادامه داد: «قاتل کامبیز نام دارد و الان هم در همان پارک در حال تفریح است. او کتانی سفید و لباسی آبی به تن دارد و روی نیمکتی نشسته است.» با دریافت این گزارش تیمی از مأموران به پارک رفتند و از روی نشانی‌هایی که داده شده‌بود پسر ۱۷ ساله‌ای به نام کامبیز را که کاپشن آبی به تن داشت به اتهام قتل بازداشت و به اداره پلیس منتقل کردند.
تصویر به دست آمده از دوربین‌های مداربسته در روز حادثه و تطبیق آن با متهم دستگیر شده نشان داد وی همان قاتل فراری است که روز حادثه پیمان را به خاطر سرقت گوشی‌اش به قتل رسانده‌بود. متهم در بازجویی‌ها با اظهار پشیمانی به قتل اعتراف کرد. از آنجایی که متهم ۱۷ سال سن دارد و هنوز به سن قانونی نرسیده‌است، پس از اعتراف به قتل برای تحقیقات بیشتر در اختیار مقام قضایی دادسرای ویژه نوجوانان و اطفال قرار گرفت.


کابوس‌های شبانه
متهم می‌گوید فکر نمی‌کرده سرقت‌های سریالی‌اش روزی به قیمت جان یکی از طعمه‌هایش تمام شود. او مدعی در این ۱۵ ماه و ۱۷ روزی که از قتل گذشته، مدام کابوس‌های شبانه به سراغش می‌آمده‌است، اما ترس از قصاص باعث شده تا خودش را به پلیس معرفی نکند.

کامبیز سابقه داری؟
نه. چند ماهی بود تازه شروع به سرقت کرده‌بودم که این حادثه اتفاق افتاد.

چرا در این سن کم تصمیم گرفتی سارق شوی؟
اشتباه کردم. به پول نیاز داشتم و تصمیم گرفتم گوشی‌قاپی کنم و از این راه پول به دست بیاورم، اما فکر نمی‌کردم دستم به خون کسی آلوده شود.

با مقتول اختلاف داشتی؟
نه من اصلاً او را تا روز حادثه ندیده‌بودم. آن روز هم برای سرقت گوشی از خانه‌مان بیرون آمدم و در کوچه و خیابان و پارک‌ها دور دور می‌کردم تا طعمه‌ای پیدا و گوشی‌اش را سرقت کنم. داخل پارک چشمم به او افتاد و وقتی دیدم با گوشی‌اش تلفنی صحبت می‌کند، تصمیم گرفتم گوشی‌اش را سرقت کنم. فکر می‌کردم او هم مثل طعمه‌های دیگرم به راحتی در برابر من تسلیم می‌شود.

چون مقاومت کرد، او را کشتی؟
وقتی به سراغش رفتم و فهمید من سارقم در مقابلم مقاومت کرد و من هم چاقویم را از جیبم بیرون آوردم و ضربه‌ای به طرفش پراندم و او زخمی شد. فکر نمی‌کردم با یک ضربه به قتل برسد و اصلاً قصد قتل نداشتم و فقط می‌خواستم سرقت کنم.

همیشه با خودت چاقو همراه داشتی؟
بله، البته نه برای قتل. من فقط برای اینکه طعمه‌هایم را بترسانم تا در برابر من مقاومت نکنند از آن استفاده می‌کردم و این اولین‌بار بود که با چاقو ضربه زدم.

پس از حادثه چه کار کردی؟
زمان حادثه متوجه شدم ضربه چاقو به قفسه سینه او برخورد کرد و نگران بودم که برای او اتفاق بدی رخ دهد و به همین دلیل دوباره به صحنه حادثه بازگشتم و آنجا بود که فهمیدم او فوت کرده‌است. چون مأموران پلیس و آمبولانس در آنجا بود و آن‌ها جسد پسر جوان را داخل کاوری قرار دادند و به داخل آمبولانس منتقل کردند. خیلی ترسیدم و به خانه‌مان رفتم و چند روزی از خانه بیرون نیامدم تا آرام شوم، اما فایده‌ای نداشت و عذاب وجدان رهایم نمی‌کرد، به طوری که در این مدت هر شب کابوس می‌دیدم.

شما که عذاب وجدان داشتی چرا خودت را معرفی نکردی؟
عذاب وجدان همیشه همراهم بود، اما می‌ترسیدم خودم را به پلیس معرفی کنم. آنقدر حالم بد بود که تصمیم گرفتم حادثه را برای یکی از دوستانم تعریف کنم تا خالی شوم، اما باز هم خالی نشدم و الان که بازداشت شده‌ام، کمی آرام شده‌ام.

چه شد که دوستت راز قتل را بر ملا کرد؟
بهرام از دوستان صمیمی من بود و به همین دلیل هم راز دلم را به او گفتم، اما مدتی قبل او به من بدی کرد و من هم پیش دوستانم از او گله کردم. خبر نداشتم دوستانم موضوع را به او می‌گویند و او هم از من کینه به دل می‌گیرد و راز مرا فاش می‌کند.

گوشی سرقتی را چه کار کردی؟
گوشی را فروختم.

حرف آخر؟
خیلی پشیمان هستم.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار