مژگان خورشید افشار در رشته موزهداری دانشکده میراث درس خوانده است، سال ۸۳ در سازمان میراث استخدام و در کاخ موزههای سعدآباد مشغول به کار شد. بعد از شش ماه فعالیت مسئولیت موزه هنر ملل را که در اصطلاح موزه شخصی فرح زیر کاخ ملت بود به عهده او گذاشتند. مدتی نیز در کاخ سند به عنوان کارشناس خدمت کرده است و سپس مسئولیت کاخ را به وی سپردند. «جوان» با این کارشناس موزه گفتگو کرده است.
چرا مسئولیت کاخها را قبول نکردید؟
ترجیح دادم قبول نکنم، چون کار سخت، حساس و پرمسئولیتی است. فضای کاخها برخلاف ظاهر مجلل و شیکی که دارند بسیار سرد همراه با انرژی و نیروی منفی زیادی است. من و اغلب همکاران، چون مدت زمان زیادی در کاخها بودیم حس خوبی از آن محیط نداشتیم، درحالی که کاخ سعدآباد خیلی زیبا بود، حالت بکر و جنگلی داشت، ولی من کاخ نیاوران را ترجیح دادم. آنجا هم فضای سرد و سنگین کاخ برایم جالب نبود حتی یکی از همکارانم که اهل سیستان و بلوچستان است و در موزه فعالیت داشت، میگفت همین حس منفی را دارد. به نظرم یکی از عوامل ناراحتی پرسنل به خاطر انرژی منفی کاخ و باغهای آن بود برای همین دوست نداشتم در چنین فضایی زیاد بمانم و بعد از مدتی استعفا دادم.
از نیروها و پرسنل زمان پهلوی هم در کاخها بودند؟
من زمانی که سرکار رفتم چند سالی از انقلاب گذشته بود، خبری از اطرافیان شاه نبود، ولی بعضاً باغبانها از زمان پهلوی دوم همچنان مشغول به کار بودند که خاطراتی تعریف میکردند، مثلاً میگفتند شاه و فرح همیشه با هم دعوا میکردند، حتی یک بار فرح با عصبانیت سشوار را از پنجره طبقه دوم با فریاد پرتاب کرد که شیشه شکسته و پایین افتاد، خدا رحم کرد کسی آنجا نبود. یا یک بار هم دیده بودند فرح سر پلههای کاخ ملت با لنگه کفش توی دهان آتابای زده بود.
در مشهد چطور فضای کسلکننده و سرد موزه را تغییر دادید؟
بعد از اینکه از کاخ موزههای تهران استعفا دادم مدتی در موزه علوم مشغول بودم بعد هم به مشهد آمدیم در موزههای مشهد مشغول بودم همان طور که گفتم فضای کار در موزه کسلکننده است برای همین تصمیم گرفتم یکسری نمایشگاه برگزار کنم، مثل نمایشگاه نقاشی یا نمایشگاه جواهرات. به دلیل شناختی که از کار داشتم ویترینهایی را دادم ساختند تا ضمن امنیت، فضای نمایشگاهی خوبی هم ایجاد کرده باشم، به طور کلی سعی کردم در مدت مسئولیتم فضای سرد و سنگین موزه را براساس تجربه برای همکارانم قابل تحمل و آرامشبخش کنم.
خود شما نمایشگاهی هم داشتید؟
بله از کارهای خودم درباره آیات قرآن نمایشگاهی برگزار کردم به نام «اعجاز قرآن به زبان امروز» که خوشبختانه با استقبال خوبی هم روبهرو شد.
مردم چقدر حقایق کاخها را ضمن بازدید میدانند؟
متأسفانه اغلب بازدیدکنندگان از کاخها، خیلی از حقایق تاریخ معاصر را نمیدانند یا اطلاع کمی از پهلویها دارند و خبر ندارند چه اتفاقاتی در این کاخها افتاده است و در پس این اشرافیت گرانقیمت چه تاریخی نهفته است.
چند سالی است در فضای مجازی از شاه افسانهسرایی میکنند. نظر شما چیست؟
پهلویها با وجود غارتی که کردند، فرصت نداشتند همه را با خودشان ببرند؛ یعنی فکرش را نمیکردند که دیگر برنگردند وگرنه قطعاً بقیه اموال و داراییها را هم میبردند. یک سری لوازم خانه، لباس و وسایلی در کاخها جا مانده که بسیار قیمتی هستند. ما یک موزه دفینه داشتیم که آنجا لیست دارایی شاه و اطرافیانش موجود است که نشان میدهد برخی از اطرافیان شاه هم ثروت نجومی داشتند. تنها یک بخش از داراییهای شاه در موزه دفینه میرداماد است، مانند تابلوهای هیتلر که خیلی گرانقیمت هستند.
شما به غیر از مسئولیت موزه چند سال هم کارشناس در این زمینه بودید. کاخ سعدآباد چگونه بود؟
همه کاخها در مجموعه نیاوران و سعدآباد توسط خود فرح تغییر کرده است، مثلاً میز ناهارخوری قیمت خیلی بالایی داشت یا ظرفها همه سفارش پهلوی بوده روی همه آنها تاج با طلا حک شده بود، تجملات زیادی داشت بعضی که از اروپا میآمدند میگفتند کاخ ملت یک ورسای کوچک است، صندلیها مربوط به زمان ماری آنتوانت بود و تلاش کرده بودند کاخ نمای اروپایی داشته باشد.
گفته میشود فرح شخصیتی نمایشی نزد هنرمندان سرشناس داشت و بیماری و مرگ سهراب سپهری هم به او ارتباط دارد. نظر شما چیست؟
بله فرح شخصیتی داشت که خیلی هزینه میکرد، گاهی پولهای هنگفتی رشوه میداد تا اجناسی گرانقیمت برای خودنمایی و هنرنمایی تهیه کند. فرح تلاش میکرد هنرمندان شناخته شده و معروف را جذب خود کند. من هم شنیدهام که در بین هنرمندان، موفق نشد سهراب سپهری را جذب و اغفال کند، چون سهراب دعوت فرح را نپذیرفته بود، او را مسموم و بیمار کردند به گونهای که در عنفوان جوانی سرطان گرفت و از دنیا رفت.
فرح تحت تأثیر مشاورانش بود؟
بله؛ موریس بژار طراح باله بود که تابلوی او در موزه است. او از مشاوران فرح در جشن هنر شیراز بود، جشنی که حتی سفرای کشورهای خارجی هم از آن گلایه داشتند. موریس بژار و فرح دوست مشترکی داشتند که او هم نقاش بود؛ همان کسی که موریس بژار را نقاشی کرد و از فرح هم یک تابلو بزرگ و اغراق شده در زیبایی او کشید؛ تابلویی که به صورت مدرن و با اندازه دو متر است. نقل شده شاه این تابلو را دوست نداشت و نمیخواست جلوی چشمش باشد، برای همین پشت در اتاق قرار داشت که هنوز هم همان جاست و کمتر دیده میشود. من وقتی اینها را دیدم و شنیدم تازه فهمیدم چقدر از فرح و فعالیتهایش کم گفته میشود؛ فردی که در استحاله فرهنگی و دینی ایران بسیار مؤثر بود و مشاورانی، چون موریس بژار داشت که جشن هنر شیراز را با آن وقاحت در جامعه مذهبی ایران برگزار کردند.
ماجرای دختر طرد شده اشرف چیست؟
کاخها در دل خود ناگفتههای زیادی دارند که باید مطرح شود و از این محدوده و حصارها بیرون بیایند، مثلاً در بخشی از کاخ سعدآباد، خانه کوچک و محقری حدود ۱۰۰ متر است که دختر اشرف آنجا زندگی میکرد. او عاشق راننده خودش شده بود و برخلاف نظر اشرف با هم ازدواج کرده بودند.
ماجرای اسب شاه و شایعاتی که برای آن وجود دارد چیست؟
بله شایعاتی درباره اسب سفید شاه وجود دارد که گفته میشود یکی از بدشانسترین اسبهای دنیا بود و خلخالی آن را به انتقام پهلویها، کور کرد و پاهایش را شکست و زبانش را برید، در آخر هم تیربارانش کرد؛ درحالی که اینها همه دروغ است. سر سریال سربداران خواسته بودند اسب را از اسطبل سلطنتی مینودشت سر فیلمبرداری بیاورند که وقتی اسب رسید، مرده بود و هیچ اتفاق خاصی برای اسب رخ نداده است.